مسعود حاج ربيع/ استاديار گروه عرفان دانشگاه شهيد بهشتي تهران m_hajrabi@sbu.ac.ir
دريافت: 01/03/1399 - پذيرش: 27/06/ 1399
چکيده
در اين مقاله به بررسي مباني تأويل در انديشة عرفاني ملاصدرا ميپردازيم. به عقيدة نويسنده، در فضاي «تفکر عرفاني»، مقولة «تأويل» نه تنها عنصر مؤثري براي فهم قرآن و متون روايي است، بلکه کليد فهم همة مناسبات حقيقي در عالم هستي به شمار ميرود. از جمله چالشهايي که در فضاي مخالفتها با تأويل عرفاني وجود دارد، مخالف خواندن تأويل با ظواهر دين است؛ درحاليکه آنچه در تأويل عرفاني به دست ميآيد، معاني باطنياي است که بدون حفظ ظواهر حجيت ندارد. بهرهگيري از روش تأويل در تفاسير آفاقي و انفسي ملاصدرا، مؤيد بسيار خوبي بر پذيرش روش تأويل عرفاني و غلبة اين روش بر هرمنوتيک وي به شمار ميرود. نويسنده در اين تحقيق ميکوشد تا به جستو جوي مباني تأويل در تفکر عرفاني ملاصدرا بپردازد. به عقيدة نويسنده، مباني تأويل، در سه محور قابل طرح است: 1. مباني وجودشناختي؛ 2. مباني انسانشناختي؛ 3. مباني معرفتشناختي. از مهمترين و اساسيترين اين مباني، ذو بطون دانستن انسان، قرآن و عالم هستي است. از مباني ديگر، ميتوان به استکمالپذيري نفس انساني، سفرهاي تأويلي و ايجاد حس تأويل در سالک، لزوم فهم مراد متکلم براي فهم کلام، و برخي مباني ديگر که تفصيل آن خواهد آمد، اشاره کرد. روش نويسنده در اين مقاله، آميزهاي از نقل و تحليل عقلي - عرفاني است. هدف ما در اين نوشته، نگاهي تفصيلي به مباني انديشة ملاصدرا در خصوص تأويل با رويکرد عرفاني است.
کليدواژهها: تأويل، ظاهر، مفاتيح الغيب، امالکتاب، ملاصدرا.