سال پنجم، شماره دوم، تابستان 1391، ص 83 ـ 98
Ravanshenasi-va ـ Din, Vol.5. No.2, Summer 2012
چكيده
پژوهش حاضر با هدف بررسي رابطة تصور مثبت و منفي از خدا با عزّت نفس و سلامت رواني انجام شد. در اين پژوهش، 300 دانشآموز دبيرستاني از رشتههاي تحصيلي گوناگون با روش نمونهگيري تصادفي ساده انتخاب شدند و به پرسشنامة تصور از خدا، پرسشنامة عزّت نفس كوپر اسميت و پرسشنامة سلامت رواني (G.H.Q.28) پاسخ دادند. دادهها با شاخصهاي آماري همچون «همبستگي»، «واريانس چند متغيري» و «رگرسيون گام به گام» تحليل شدند. نتايج نشان داد بين تصور مثبت از خدا با سلامت روان و عزّت نفس، همبستگي مثبت وجود داشت. همچنين نتيجة آزمون «رگرسيون گام به گام» نشان داد اولين عاملي كه سهم تعينكنندهاي در پيشبيني سلامت روان دارد عامل عزّت نفس و دومين عامل تصور منفي از خداست.
كليدواژهها: خدا، تصور، عزّت نفس، سلامت روان.
* عضو هیات علمی دانشگاه پیام نور میناب zahra_khaksari@yahoo.com
** دانشيار دانشگاه الزهرا(س) zohreh_khosravi@yahoo.com
دريافت: 4/12/1390 ـ پذيرش: 21/5/1391
موضوع سلامت رواني جنبهاي از مفهوم كلي سلامتي است و با وجود تلاشهايي كه از سوي پيشگامان سلامت رواني در جهان به منظور تأمين هرچه بيشتر سلامتي به عمل آمده است، ميتوان گفت: هنوز در ابتداي راه هستيم1 و مشكلات بهداشت رواني از جمله گرفتاريهاي مهم رو به افزايش جوامع است. از سوي ديگر، هر روزه بر شمار افرادي كه باور دارند «معنويت» درمان روانرنجوريها و درماندگي روحي آنهاست، همچنين متخصصاني كه براي درمان بيماريهاي رواني و بهداشت روان بر باورها و رفتارهاي مذهبي متمركز ميشوند، افزوده ميشود.2 ارتباط بين مذهب و سلامت رواني مسئلهاي مهم است و مطالعات بسياري ارتباط بين اين دو را به اثبات رسانده است.3 به نظر ادوناهو،4 اين مسئله غير قابل اجتناب است كه مذهب و معنويت در قلب رواندرماني قرار دارد. شواهد فزايندهاي وجود دارد كه نشان ميدهد اعمال و مداخلههاي معنوي ميتواند بيماران را در تلاششان براي مقابله و درمان ياري كند.5 اما با توجه به اينكه موضوع خدا از جمله تفكرات اساسي مذهبي است و در رأس موضوعات مذهبي قرار دارد، در بين روانشناسان گرايشهايي پيدا شده است مبني بر اينكه در ايمان به خدا، نيروي خارقالعادهاي وجود دارد كه نوعي قدرت معنوي به انسان متدين ميبخشد و در تحمّل سختيهاي زندگي او را كمك ميكند و مردم را از نگراني و اضطرابي كه بسياري اكنون در معرض ابتلاي آن هستند، دور ميسازد. يكي از پيشگاماني كه اين مسئله را مطرح كرد ويليام جيمز بود. وي ميگويد: ميان ما و خداوند رابطهاي ناگسستني وجود دارد. اگر ما خود را تحت اشراف خداوند درآوريم و تسليم او شويم تمام آمال و آرزوهاي ما محقق خواهد شد.6
ريچاردز و برگين7 در تحقيقي گزارش كردند: مراجعاني كه ايمان به خداوند داشتند و از منابع معنوي در زندگيشان استفاده ميكردند، در طول درمان روانشناختي، از قدرت بيشتري براي مقابله برخوردار بودند. اما يكي از عواملي كه بر رابطة افراد با خداوند تأثير ميگذارد، نوع تصوري است كه افراد از خداوند دارند.8
خداوند در قرآن دو سيماي متفاوت از خود نشان ميدهد كه بهصورت اساسي مقابل يكديگر قرار گرفتهاند. البته براي عقل متّقي مؤمن، اين دو سيما چيزي جز دو جانب خداي يگانه نيست، ولي براي عقل معمولي، اين دو متضاد به نظر ميرسند. در يكي از اين دو سيما، خدا خود را خداي خير و نيكخواهي بيپايان و خداي محبت و رحمت نامتناهي و بخشنده و آمرزنده نشان ميدهد. در جايي ديگر، خدا سختگير در دادگستري و داور نرمنشدني در روز داوري و سخت كيفر (شديدالعقاب) و تلافيكننده است كه غضب وي بر هر كه فرود آيد او را از پا درميآورد.9
بنابراين، براي منطق عقل معمولي، تصوري كه از خدا در افراد شكل ميگيرد به تصور مثبت و منفي تقسيم ميشود. در تصور مثبت، خدا بهصورت مهربان، حمايتگر و راهنما تصور ميشود كه ميتواند نقش آرامشبخش داشته باشد. در تصور منفي، خدا با اصطلاحات منفي همچون طردكننده، نامهربان، سختگير و مانند آن تصور ميشود كه موجب نوميدي، تنفّر و خلق منفي در افراد ميشود.10
البته توجه به اين نكته مهم است كه بهطور كلي، اصطلاح «تصور خدا» ميتواند بهعنوان شناخت هيجاني افراد از خدا تعريف شود و بيشتر بر پاية تجارب هيجاني و عاطفي فرد مبتني است.11 پارگامنت12 نيز ضمن پذيرش قاطعانة مذهب به عنوان يك عامل مؤثر در رسيدن به سلامت رواني، مينويسد: «آنچه بايد مهم تلقّي شده و روي آن تمركز شود نوع برداشت و تعريفي است كه افراد از مذهب و خداي خود دارند.»13 وي تأكيد ميكند وقتي به افراد خيلي نزديك ميشويم، ميبينيم دريافتها و برداشتهاي مشخص و چندگانهاي از مذهب در ذهن و دل خود دارند كه برخي از آنها ياريگر و مفيد، و برخي ديگر نوميدكننده و مضر هستند.
وي دريافت كه تقريباً تمام تعاريف و دريافتهاي مردم از خدا در دو الگوي كلي جاي ميگيرد: در الگوي اول، افراد خدا را به صورت منبعي از خشم، قهر و انتقام محض ميشناسند و انسان را گناهكاري مبتلا به هبوط و اسير در پنجههاي اين خداي خشمگين تصور ميكنند. شناخت خدا در اين الگو، خواسته يا ناخواسته هراسآور و اضطراببرانگيز است. مردمي كه بر اساس اين الگو با خدا رابطه برقرار كردهاند، روز به روز از سلامت رواني خود بيشتر فاصله ميگيرند. در نقطة مقابل اين گروه، افرادي هستند كه از الگوي دوم در اتباط با خدا پيروي ميكنند. آنها در اين الگو، خداوند را بخشنده و دوست خود ميدانند و با او از طريق برقراري يك رابطة عاشقانه، ملاقات صميمانه و گرم به عمل ميآورند. در اين الگو، خدا خيلي به انسان نزديك است. اين گروه بسياري از دشواريها و رنجها را فرصتهايي براي رشد و تعالي بيشتر ميدانند. افرادي كه از اين الگو پيروي ميكنند بهداشت رواني پايدارتري را تجربه ميكنند و از زندگي خود بيشتر لذت ميبرند.
از سوي ديگر، بيشتر صاحبنظران برخورداري از «عزت نفس» را بهعنوان عامل مركزي و اساسي در سازگاري عاطفي اجتماعي فرد ميدانند و چون ميزان عزّت نفس در سلامت رواني نقش بسزايي دارد بر اهميت آن تأكيد دارند. بدينروي، برخي همچون براون14 در سال 1997 ادعا ميكند عزّت نفس مثبت ارزشمندترين نياز روانشناختي ماست و پيشنيازي براي سلامت رواني به شمار ميرود.15 اين در حالي است كه اسپيلكا و همكاران او16 در سال 1975 گفتند: تصور از خدا با عزّت نفس رابطه دارد و بر اساس نظرية «هماهنگي شناختي»، تصور افراد از خودشان بر اينكه آنها خداوند را چگونه ببينند تأثير ميگذارد. فرض اين نظريه آن است كه دادههايي كه بهطور ضمني با ادراك خود واقعي افراد مخالف است، ناهماهنگي شناختي ايجاد ميكند. براي كم كردن آشفتگي روانشناختي ايجاد شده توسط اين ناهماهنگي، افراد ممكن است از فنوني همچون انكار، تحريف يا درك گزينشي براي اطمينان يافتن از اينكه اطلاعات هماهنگ با تصور خود آنهاست، استفاده كنند. بنابراين، تصور از خود، ميتواند بر توانايي افراد براي ديدن خدا بهعنوان پرورشدهنده، پذيرنده، طردكننده، و حمايتكننده تأثيرگذار باشد.
علاوه بر اين، در تحقيقاتي كه رابطة مذهب و سبكهاي اسنادي بررسي گرديده است، مشاهده گرديده هنگامي كه افراد درگير وقايع بحراني ميشوند اين اتفاقات را نسبت به وقايع معمولي، بيشتر به خدا و جنبة قهّاريت آن نسبت ميدهند.17
حال با توجه به اينكه انديشة خدا از جمله تفكرات اساسي مذهبي است،18 و از سوي ديگر، ميبينيم كه موضوعات عشق و ترس در ارتباط با خدا، در كتب مقدّس دايم تكرار شده و هر دو موضوع كاملاً اساسي و مهم هستند، به اين دليل، اين دو بعد براي اين مطالعه انتخاب شده است. اما اينگونه فرض نشده كه اين تصاوير خداوند كاملاً دو قطبي است، بلكه ارجحيت نسبي هريك از اين تصاوير در ذهن پاسخدهندگان در اين نقطة زماني و رابطة آن با سلامت روان و عزّت نفس مورد بررسي قرار گرفته و بر اين اساس، فرضيههاي ذيل تدوين و بررسي شده است:
1. بين تصور مثبت از خدا با سلامت روان همبستگي مثبت معنادار وجود دارد.
2. بين تصور مثبت از خدا با عزّت نفس همبستگي مثبت معنادار وجود دارد.
3. تصور از خدا و عزّت نفس نقش تعيينكنندهاي در پيشبيني سلامت روان دارد.
روش جامعة آماري و روش نمونهگيري؛ جامعة آماري اين پژوهش تمام دانشآموزان دبيرستانهاي دولتي شهر ميناب است كه در سه رشتة تحصيلي «علوم انساني»، «علوم تجربي» و «رياضي ـ فيزيك» مشغول به تحصيل بودند. با استفاده از جدول برآورد حجم نمونه، بر اساس جدول كرجسي و مورگان، 300 نفر (149 دختر و 151 پسر) بهصورت «نمونهبرداري تصادفي ساده» انتخاب شدند و به پرسشنامهها پاسخ دادند.
ابزارهاي پژوهش؛ در پژوهش حاضر، از ابزارهاي ذيل استفاده شد:
اين پرسشنامه در سال 1972 بهوسيله گلد برگ ارائه شد و ميتوان آن را بهعنوان مجموعه پرسشهايي در نظر گرفت كه از پايينترين سطوح نشانههاي مشترك مرضي، كه در اختلالات رواني وجود دارد، تشكيل شده و منظور اصلي آن ايجاد تمايز بين بيماري رواني و سلامت است.20 اطلاعات مربوط به مقياس علايم جسماني، اضطراب، اختلال در كاركرد اجتماعي و افسردگي از اين پرسشنامه قابل حصول است. نمرهگذاري پرسشنامه به روش ليكرت چهار گزينه از0 تا 3 از سمت راست تعلّق ميگيرد كه در اين شيوة نمونهگذاري، نمرههاي بالاتر نشاندهندة سلامت عمومي ضعيفتر و نمرههاي پايينتر نشاندهندة سلامت عمومي بهتر است.
يعقوبي ضريب پايايي كلي اين پرسشنامه را 88 /0 و ضريب پايايي خرده آزمونها را بين 50/0 تا 81/0 گزارش كرده است. 21
تقوي در روش «آزمون ـ آزمون مجدّد»، ضريب پايايي كلي اين پرسشنامه را 73 /0 و ضريب پايايي خرده مقياسها را بين 57/0 تا 68/0 به دست آورد.22
در پژوهش حاضر، ضريب آلفاي كرونباخ براي كل پرسشنامه 90/0، و براي خرده مقياسهاي علايم جسماني، اضطراب و بيخوابي، اختلال در كاركرد اجتماعي و افسردگي، به ترتيب 77/0، 80 /0 ، 63 /0 و 85 /0 به دست آمد. همچنين همبستگي بين اين خرده مقياسها با نمرة كلي اختلالات رواني، به ترتيب 80 /0، 84 /0، 70/0 و 85 /0 به دست آمد.
كوپر اسميت پرسشنامة عزّت نفس خويش را بر اساس تجديد نظري كه بر مقياس خودمفهومي راجرز و ديموند انجام داد، تدوين نمود. اين مقياس داراي 58 سؤال بود كه 8 ماده سؤال آن دروغسنج است. اين پرسشنامه شامل 4 خرده مقياس عزّت نفس كلي، عزّت نفس اجتماعي، عزّت نفس خانوادگي و عزّت نفس تحصيلي ميشود. نمرهگذاري اين پرسشنامه بهصورت صفر و يك است؛ به اين معنا كه در سؤالاتي كه حاكي از عزّت نفس بالاست، پاسخ «بلي» يك نمره و پاسخ «خير» صفر ميگيرد و بقية سؤالات بهصورت برعكس نمرهگذاري ميشود.
ذوالفقاري23 براي بررسي روايي سازة پرسشنامه از دو روش استفاده نمود: ابتدا همبستگي پرسشنامة با پرسشنامه همنام آن، يعني پرسشنامة آيزنك را محاسبه كردند كه ضريب همبستگي به دست آمده را برابر 84/0 گزارش نمودند. در روش دوم، در تعيين سازهاي كه پرسشنامة آن را ميسنجد، از روش «تحليل عاملي» استفاده كردند كه براي انجام تحليل عامل در اين پژوهش، ابتدا ميزانKMO 24، كه نشاندهندة ميزان كفايت نمونهبرداري است، محاسبه شد كه مقدار آن را برابر 83/0 گزارش كردند. سپس از آزمون بارتلت25 استفاده كردند كه مقدار آن برابر 07/6363 به دست آمد كه از لحاظ آماري معنادار بود و انجام تحليل عاملي را توجيه ميكرد. در تحليل عاملي، از دو روش تحليل مؤلّفههاي اصلي (PC)26 و بيشينة احتمال(ML)27 استفاده كردند كه با توجه به روش PC تسلط يك عامل كلي بر پرسشنامه مسجّل شد كه اين عامل كلي همان سازة عزّت نفس است. ضريب آلفاي اين پرسشنامه را نيز 85/0 به دست آورد.
در پژوهش حاضر، ضريب آلفاي كرونباخ پرسشنامة عزّت نفس كوپر اسميت 80/0 به دست آمد.
در اين پرسشنامه، عوامل خاصي كه مربوط به خداوند بود از پرسشنامة «وضعيت مذهبي» (RSI)28 انتخاب و بهكار گرفته شده است. اين پرسشنامه شامل 27 سؤال و سه خرده مقياس «حضور خدا در زندگي»،29 «مراقبت خداوند»30 و «تصور منفي از خدا» است كه در نهايت، خرده مقياسهاي «حضور خدا در زندگي» و «مراقبت خداوند» با يكديگر تركيب شده و مقياس «تصور مثبت از خدا»31 را تشكيل ميدهند. در اين پژوهش، از ترجمة فارسي اين پرسشنامه، كه توسط خسروي در سال 1384 انجام شده، استفاده گرديده است.
نمرهگذاري اين پرسشنامه به شيوة «ليكرت» است، به اين صورت كه سؤالات 4، 6، 8، 9 و 11 از سمت راست از 1 تا5 و بقيه سؤالات بهصورت معكوس نمرهگذاري ميشوند.
كلاين32 پايايي دروني سه خرده مقياس «حضور خدا در زندگي»، «مراقبت خداوند» و «تصور منفي از خدا» را به ترتيب 86/0، 82/0 و 69 /0 به دست آورده است و آنرا نشانة پايايي دروني خوب اين پرسشنامه ميداند.33
علوي پايايي پرسشنامه را با استفاده از ضريب آلفاي كرونباخ در خصوص عامل «حضور خدا در زندگي» 77/0، «مراقبت خداوند» 89/0، «تصور مثبت از خدا» 86/0 و «تصور منفي از خدا» 57/0 به دست آورد.34
در پژوهش حاضر، پايايي پرسشنامه با استفاده از ضريب آلفاي كرونباخ در خصوص عامل «حضور خدا در زندگي» 60/0، «مراقبت خداوند» 64/0، «تصور مثبت از خدا» 61/0 و «تصور منفي از خدا» 58/0 به دست آمد. در ضمن، همبستگي عامل «حضور خدا در زندگي» و «مراقبت خداوند» (زيرمجموعههاي «تصور مثبت از خدا») با «تصور مثبت از خدا»، به ترتيب 77/0 و 72/0 به دست آمد.
خسروي و فيضآبادي پايايي پرسشنامه را با استفاده از ضريب آلفاي كرونباخ براي زيرمجموعههاي «تصور منفي از خدا» 76/0، «تصور مثبت از خدا» 85/0، «حضور خدا در زندگي» 83/0 و براي كل پرسشنامه 79/035 و نتيجة آزمون و آزمون مجدّد را 79/0گزارش ميكنند. همچنين براي بررسي روايي پرسشنامه، از روش «روايي همزمان» استفاده نمودند و همبستگي پرسشنامة «تصور از خدا» را با پرسشنامه «نگرشهاي مذهبي خداياري» فرد محاسبه كردند و ضريب همبستگي به دست آمده را برابر 67/0 گزارش نمودند كه معنادار است.
علاوه بر اين، روايي صوري و محتوايي پرسشنامه تصور از خدا توسط سه تن از متخصصان روانشناسي مورد تأييد قرار گرفته است.
در اين پژوهش، از ضريب همبستگي پيرسون و «رگرسيون گام به گام» استفاده شده است.
جدول شماره 1:آزمون همبستگي بين متغيرهاي اختلالات رواني، تصور از خدا و عزت نفس در افراد گروه نمونه:
عزت نفس | تصور منفي از خدا | تصور مثبت از خدا | مراقبت خداوند | حضور خدا در زندگي | اختلالات رواني | افسردگي | كاركرد اجتماعي | اضطراب | علايم جسماني | همبستگي |
**34/0- | **15/0 | **20/0- | *14/0- | **17/0- | **80/0 | **57/0 | **43/0 | **57/0 | 100 | علايم جسماني |
**40/0- | *13/0 | 06/0- | 02/0 | *11/0- | **84/0 | **62/0 | **46/0 | 100 | **57/0 | اضطراب |
**47/0- | *11/0 | **15/0- | 07/0- | *16/0- | **70/0 | **46/0 | 100 | **46/0 | **43/0 | كاركرد اجتماعي |
**48/0- | **23/0 | **16/0- | 03/0- | **20/0- | **85/0 | 100 | **46/0 | **62/0 | **57/0 | افسردگي |
**53/0- | **20/0 | **18/0- | 05/0- | **22/0- | 100 | **85/0 | **70/0 | **84/0 | **80/0 | اختلالات رواني |
**22/0 | **26/0- | **77/0 | *12/0 | 100 | **22/0- | **20/0- | *16/0- | *11/0- | **17/0- | حضور خدا در زندگي |
09/0 | 10/0 | **72/0 | 100 | *12/0 | 05/0- | 03/0- | 07/0- | 02/0 | **14/0- | مراقبت خداوند |
**21/0 | 10/0- | 100 | **72/0 | **77/0 | **18/0- | **16/0- | **15/0- | 06/0- | **20/0- | تصور مثبت از خدا |
**19/0- | 100 | 10/0- | 10/0 | **26/0- | **20/0 | **23/0 | **11/0 | *13/0 | **15/0 | تصور منفي از خدا |
100 | **19/0- | **21/0 | 09/0 | **22/0 | **53/0- | **48/0- | **47/0- | **40/0- | **34/0- | عزت نفس |
مبستگي معنادار در سطح 01/0 * گروه نمونه :300 نفر
همبستگي معنادار در سطح 001/0 **
نتايج جدول (1) نشان ميدهد بين نمرة «تصور مثبت از خدا» و نمرة كل پرسشنامة سلامت رواني و زيرمجموعههاي سلامت رواني ـ بجز زيرمجموعة اضطراب ـ همبستگي معناداري مشاهده ميشود؛ بدين معنا كه هر قدر «تصور مثبت از خدا» بيشتر باشد، سلامت رواني بالاتر و احتمال بروز اختلالات رواني كمتر ميشود. دليل همبستگي منفي آن است كه هرقدر نمرة فرد در آزمون سلامت روان بالاتر باشد، نشاندهندة آن است كه فرد از سلامت رواني كمتري برخوردار است و بعكس، هرقدر نمرة فرد در اين مقياس كمتر باشد از سلامت رواني بيشتري برخوردار است.
بين نمرة «تصور مثبت از خدا» و نمرة «عزّت نفس» نيز ارتباط معناداري وجود دارد. به اين معنا كه هرقدر نمرة «تصور مثبت از خداوند» بالاتر باشد، نمرة «عزّت نفس» هم بالاتر ميشود.
جدول (2): نتايج به دست آمده از ضرايب همبستگي متغيّر «اختلالات رواني»، «عزّت نفس» و «تصور منفي از خدا» در گام اول و دوم
گامها | متغير وابسته | متغير مستقل | همبستگي R | ضريب تعيين R2 | R2 اصلاح شده | انحراف استاندارد خطاي تخمين |
گام اول | اختلالات رواني | عزت نفس | 53/0 | 279/0 | 277/0 | 44/10 |
گام دوم | اختلالات رواني | عزت نفس تصور منفي از خدا | 54/0 | 289/0 | 284/0 | 39/10 |
همانگونه كه در جدول (2) ملاحظه ميشود، همبستگي بين «اختلالات رواني» و «عزّت نفس» 53/0 بوده و همبستگي بين «اختلالات رواني» با «عزّت نفس» و «تصور منفي از خدا» 54/0 بوده است.
جدول (3): نتايج به دست آمده از ضريب مربوط به رگرسيون اختلالات رواني از روي «عزّت نفس» و «تصور منفي از خدا»
گام | متغيّر وابسته | متغيّر مستقل | ضرايب استاندارد شده | ضريب استاندارد شده بتا | مقدار t | |
B | خطاي استاندارد | |||||
مقدار ثابت | 8/43 | 28/4 | - | **2/10 | ||
دوم | اختلالات رواني | عزّت نفس | 90/0- | 08/0 | 50/0- | **17/10- |
تصور منفي از خدا | 33/0 | 16/0 | 10/0 | *04/2 |
بر پايه نتايج واريانس و شاخص آماري «رگرسيون گام به گام»، بين «اختلالات رواني» و «عزّت نفس» و «تصور منفي از خدا»، ميزان t به دست آمده در جدول3 معنادار است.
جدول (4): نتايج به دست آمده از تحليل واريانس مربوط به پيشبيني اختلالات رواني از روي «عزّت نفس» و «تصور منفي از خدا»
گام | متغيّر وابسته | متغيّرهاي مستقل | مجموع مجذورات | درجة آزادي | ميانگين مجذورات | مقدار f |
اول | اختلالات رواني | عزّت نفس | رگرسيون 48/12576 | 1 | 48/12576 | 303/115 |
باقيمانده 76/32503 | 298 | 073/109 | ||||
مجموع 250/45080 | 299 | - | ||||
دوم | اختلالات رواني | عزّت نفس و تصور منفي از خدا | رگرسيون 740/13027 | 2 | 87/6513 | 358/60 |
باقيمانده 510/32052 | 297 | 921/107 | ||||
مجموع 250/45080 | 299 |
001/0 ** همانگونه كه در جدول (4) مشاهده ميشود، هنگامي كه در گام دوم هر دو متغيّر پيشبينيكننده يعني «عزّت نفس» و «تصور منفي از خدا» در رگرسيون وارد شدهاند، f به دست آمده در سطح 01/0 معنادار بوده است و ميتوان اينگونه نتيجه گرفت كه «عزّت نفس» و «تصور منفي از خدا» ميتوانند اختلالات رواني را پيشبيني كنند.
در پژوهش حاضر، همبستگي بين «تصور از خدا» (مثبت و منفي) و سلامت روان، معنادار به دست آمده است. نتايج آزمون همبستگي نشان ميدهد كه بين «تصور مثبت از خدا» و سلامت روان همبستگي مثبت معناداري وجود دارد. نتايج اين آزمون در جهت كار محققاني همچون فيليپس و همكاران اوست.36 كه در تحقيقي دريافتند وقتي افراد خدا را بهعنوان خداي طردكننده، سختگير، و متقاضي (تصور منفي) در نظر ميگرفتند، اين عامل سلامت رواني پايين را نشان ميداد. نتايج اين آزمون در جهت نظر پارگامنت نيز هست كه بيان نمود: افرادي كه خدا را بهعنوان منبعي از خشم، قهر و انتقام محض ميشناسند و انسان را گناهكاري مبتلا به هبوط و اسير در پنجههاي اين خداي خشمگين تصور ميكنند دچار هراس و اضطراب ميشوند و روز به روز از سلامت رواني خود فاصله ميگيرند. اما در الگويي كه افراد خداوند را بخشنده و دوست خود ميدانند و با او از طريق برقراري يك رابطة عاشقانه ارتباط برقرار ميكنند، خداوند را اولين مددكاري ميدانند كه در مشكلات به ياري آنها ميآيد و افراد وابسته به اين بينش، بهداشت رواني پايدارتري را تجربه ميكنند. بنابراين، ميتوان نتيجه گرفت: زمانيكه افراد از خداوند تصور منفي دارند بهصورت تلويحي، ترس از تنبيه و طرد از سوي خدا توسط افراد مدّ نظر قرار ميگيرد و اين افراد خدا را بيشتر بهعنوان منبعي از درد و تنبيه در نظر ميگيرند تا منبعي از عشق و محبت. اين در حالي است كه وقتي از خداوند تصور مثبت دارند يك معناي مبتني بر يك رابطة عاشقانه با خدا نيز همراه آن است. كسي كه خود را در هالهاي از لطف پروردگار رحمان و رحيم مييابد و او را همواره به خويش نزديك و حتي به تعبير قرآن، از رگ گردن به خود نزديكتر ميبيند هيچگاه احساس بيپناهي و طردشدگي نميكند و اين طرز تلقّي به انسان احساس آرامش ميدهد كه او را از گسيختن رشتههاي تعادل رواني و امنيت درون باز ميدارد.
در بررسي فرضية دوم مبتني بر رابطة «تصور مثبت از خدا» و «عزّت نفس» نيز از آزمون «همبستگي» استفاده شد كه نتيجة بررسي حاكي از وجود همبستگي مثبت معنادار بين تصور مثبت از خدا و عزّت نفس است. طبق نتايج آزمون، افرادي كه عمدتاً تصوري مثبت از خدا نشان ميدهند، از عزّت نفس بالاتر، و افرادي كه تصوري منفي از خدا بيشتر نشان ميدهند از عزّت نفس پايينتري برخوردارند. بنسون و اسپيلكا نيز بيان كردند كه عزّت نفس بالا بهطور مثبت، با تصورات خداي مهربان همبستگي مثبت، اما با تصورات منفي از خداوند همچون طردكنندگي، سرد بودن، انتقامجو و كنترلكننده بودن همبستگي منفي دارد.37 رابرتس نيز نشان داد كه يك نگرش پذيرنده از خود و ديگران به اعتقاد به يك خداي پذيرنده مربوط ميشود.38 ريچتر نيز شواهدي يافت مبني بر اينكه تصور خدا به مقدار زياد از عزّت نفس و تصور خود متأثر ميشود.39 در تبيين يافتهها، ميتوان نظير اسپيلكا و بنسون،40 از نظرية «هماهنگي شناختي» استفاده كرد. بر اساس اين نظريه، تصور افراد از خودشان در اينكه آنها خداوند را چگونه ببينند، تأثير ميگذارد. دادههايي كه بهطور ضمني با ادراك خود واقعي افراد مخالفند، ناهماهنگي شناختي ايجاد ميكنند. براي كم كردن اين آشفتگي روانشناختي ايجاد شده توسط اين ناهماهنگي، ممكن است افراد از فنوني همچون «تحريف يا درك گزينشي براي اطمينان يافتن از اينكه اطلاعات هماهنگ با تصور خود آنهاست»، استفاده كنند.
بر اين اساس، اگر افراد تصورشان از خودشان منفي باشد، تصور مثبت از خدا براي آنها آشفتگي روانشناختي ايجاد ميكند؛ زيرا يا اين تصور را انكار مينمايند و يا از تحريف و درك گزينشي براي هماهنگ كردن اطلاعات با تصور خود استفاده ميكنند، و در صورتي كه عزّت نفس فرد بالا باشد اين از نظر شناختي، به يك تصور مهربان و پذيرنده از خدا با يك تصور تنبيهگرانه از خدا همخوانتر است. از سوي ديگر، افرادي كه خود را از نگاه طرف ديگر رابطه ارزيابي ميكنند بر اساس نظر راجرز، در صورتي كه احساس كنند دوست داشتني نيستند و طرف مقابل رابطة آنها را نميپذيرد مجبور به تحريف تصور خود واقعي ميشوند، و اگر تصور فرد از خدا، خدايي باشد كه انسانها را بهصورت بي قيد و شرط پذيراست و خدايي كه او را دوست دارد، طبيعي است كه فرد براي خود ارزشي در نظر بگيرد و تصوير مطلوبي از خود ارائه دهد و از عزّت نفس بالاتري برخوردار گردد.41 همچنين التويس مطرح ميكند كه نقص در عزّت نفس منجر به تكبّر، خودپسندي و خودبيني ميشود و منجر به انحراف از تصديق عشق خدا به خود ميگردد.42
در فرضية سوم، سهم تعيين كنندة «تصور از خدا» و «عزّت نفس» در پيشبيني سلامت روان مورد بررسي و تحقيق قرار گرفت. اين فرضيه از طريق آزمون «رگرسيون» بررسي شد. نتايج آزمون نشان داد كه هرچند هر دو متغير «عزّت نفس» و «تصور منفي از خدا» بهطور معناداري در پيشبيني سلامت رواني افراد مؤثرند، ولي اولين عاملي كه سهم مهمتري در پيشبيني سلامت رواني افراد دارد عامل «عزّت نفس» است كه واريانس بيشتري به خود اختصاص داده است، و دومين عامل ميتواند «تصور منفي از خدا» باشد. در تبيين اين يافته كه «عزّت نفس» نقش پيشبيني كنندهاي در سلامت رواني افراد دارد، ميتوان به اهميتي كه بسياري از نظريهپردازان به بحث «عزّت نفس» قائل بودهاند اشاره كرد. كارل راجرز ريشة بسياري از ناراحتيهاي عصبي را در تجربة فرد از اين واقعيت ميداند كه بيارزش است و كسي او را نميپذيرد.43
براون بيان ميكند كه يك درك مساعد و مطلوب از خود، يعني عزّت نفس مثبت، ارزشمندترين نياز روانشناختي ماست. يك احساس خوب از خود، يك شرط لازم (پيشنياز) براي سلامت رواني است، در حالي كه فقدان عزّت نفس نتيجة ناسازگاري روانشناختي است.44
در اين فرضيه، همچنين نقش پيشبينيكنندگي تصور منفي از خدا در اختلالات رواني مدّ نظر قرار گرفته و تأييد شده است. در تبيين اين يافته ميتوان گفت: وقتي انسان تصور منفي از خدا دارد؛ يعني احساس كند خدا از او مراقبتي به عمل نميآورد، در بهبود زندگياش نقشي ندارد، هدايتي از جانب او دريافت نميكند، مجازاتكننده و سختگير و بيعلاقه نسبت به اوست، رابطة انسان با خدا در فضاي چنين تجربة خوفانگيزي، رابطة ارباب و رعيتي خواهد بود؛ يعني خداوند را مالك مطلقي ميداند كه همه چيز انسانِ بيچيز را در قبضة تصرّف قاهرانة خويش دارد و ميتواند با اين انسان خفيف و بيمقدار، هرچه ميپسندد انجام دهد و اين ميتواند مقدّمهاي براي سوق دادن انسان به سمت اختلالات رواني گردد.
يكي از محدوديتهاي مطالعه حاضر را ميتوان چنين بيان كرد كه گاهي در ميان مؤمنين حالتي رخ ميدهد كه نسبت به خداي متعال بهرهمندي از هر دو نوع جلال و جمال الهي و حالت خوف و رجاء است كه در عين توجه به رحمانيت و رحيميت خدا به واسطه اعمال خود فرد ممكن است غصب و سخط الهي نيز دامنگير شود كه اين خود بحث جداگانهاي را ميطلبد.
1. ر.ك: سیامک خدارحیمی، مفهوم سلامت روانشناختی.
2. رضا شجاعیان و افشین زمانی منفرد، «ارتباط سلامت روانی و عملکرد شغلی کارکنان فنی صنایع مهمات سازی»، اندیشه و رفتار، ش 2، ص 39-33.
3. H. Koenig," religion and mental health in later life" , religion and mental health , p: 177.
4. W. Odonohue," the bolder model :the clinical psychologist as metaphysician –scientist –practioner" , american psychologist ,V 44,P68.
5. C.F. Richards, P and A.Bergin ,"Religious diversity and psychotherapy ",conclusions,recommendations,and future directions.
6. ر.ك: محمد عثمان نجاتی، قران و روانشناسی.
7. C.f. Richards, P and A.Bergin, Op.cit.
8. H.Schaap-jonker et al ,"images of god and personality pathology".journal of mental health ,religion and culture.V5 ,P: 55.
9. توشیهیکو ایزوتسو، خدا و انسان در قرآن، ترجمة احمد آرام.
10. A.Greenway et al ," Personality variables, self-esteem and depression and an individual’s perception of God" Journal of Mental health, religion & culture, V6, P: 45.
11. H.Schaap-jonker et al , Op.cit, P: 55.
12. Pargament.
13. ر.ك: مهدي پور رضائیان، « نقش دین در رواندرمانی امروز جهان»، اصلاح و تربیت، ش 75 و 76.
14. Brown.
15. C.f. D. Kramer, M. Moor, Happy is the man that fearth always: psychology VS. Religion.
16. B . spilka et al, "parents , self and god : A test of competing theories of individual – religion relationships" , Review of religious research, V16,P154.
17. R.L.Gorsuch,C.S. Smith, "Attribution of responsibility to god : An interaction of religious beliefs and outcomes" , journal for the scientific study of religion.V22,P340.
18. J. Janssen et al , "Images of God in adolescence",Journal for the Psychology of Religion,V4,P105.
19. General Health Questionnaire (G.H.Q).
20. ر.ك: پریرخ دادستان ، تنیدگی یا استرس.
.21 نورالله یعقوبی، بررسی همهگیری شناسی اختلالات روانی در مناطق شهری و روستای صومعه سرا، پایاننامه کارشناسی ارشد.
22. ر.ك: محمدرضا تقوی، « بررسی روایی و اعتبار پرسشنامه سلامت عمومی»، روانشناسی، ش 20.
23. اکرمالسادات ذوالفقاری، بررسی روایی، اعتبار و نرم یابی پرسشنامه عزت نفس کوپراسمیت در دبیرستانهای اصفهان، پایاننامه کارشناسی ارشد.
24. Kaiser-Meyer-Olkin measure of sampling adequacy.
25. Bartlett’s test of sphericity.
26. principal component.
27. maximum likelihood.
28. religious status inventory.
29. God in life.
30. God cares.
31. Positive Image of God.
32. Kline.
33. C.f. Greenway, A.P., Milne, L.C & Clarke, V. ," Personality variables, self-esteem and depression and an individual’s perception of God" Journal of Mental health, religion & culture.
34. زهرا علوی، بررسی احساس گناه مرضی و تصور از خدا با افسردگی و امیدواری در بیماران سرطانی، پایاننامه کارشناسی ارشد.
.35 ر.ك: زهره خسروی و سلیمه فیض آبادی،« سبک دلبستگی و تصور از خدا در بین زنان متاهل خواهان طلاق و غیر خواهان طلاق شهر کاشان»، اندیشههای نوین تربیتی، ش 19.
36. R.E .Phillips et al , "Self-Directing Religious Coping: A Deistic God, Abandoning God, or no God at all? "Journal for the scientific Study of Religion,V 43, P: 409.
37. L.J. Francis et al ," God images and self-worth among adolescents in Scotland",Journal of Mental health, religion & culture,V 4, P: 103.
38. C.W. Roberts," Imagining God: who is created in whose image?" Review of Religious Research, V 30 , P: 375.
39. R.J. Richter ,"Correlation of Psychological Well-being and Christian spiritual Well- being at a small Christian liberal Arts collage in the urban" Midwest.journal of psychology and theology, V28 , P: 322.
40. C.f. Spilka, B., Addison, J., Rosenson, M.," Parents, Self and god: A test of competing theories of individual – religion relationships",Review of Religious Research.
41. C.f. W.R. Clough,"To be loved and to love" Journal of psychology and theology, V 34, P: 23.
42. J.H. Olthuis,"With-ing: A psychotherapy of love" Institute for the Christian studies.www.EBSCO.ar.ir
43. C.f. W.R. Clough, Op.cit.
44. C.f. D. Kramer, M. Moor, Op.cit.
ايزوتسو، توشيهيكو، خدا و انسان در قرآن، ترجمة احمد آرام، تهران، بهمن ،1361.
پور رضائيان، مهدي، « نقش دين در رواندرماني امروز جهان»، اصلاح و تربيت، ش 75 و 76 ، سال 1380، ص 28-26.
تقوي، محمدرضا، « بررسي روايي و اعتبار پرسشنامه سلامت عمومي»، روانشناسي، ش 20، سال 1380، ص 398 - 381.
خدارحيمي، سيامك، مفهوم سلامت روانشناختي، مشهد، جاودان خرد، 1374.
خداياريفرد، محمد، « گزارش نهايي طرح پژوهش تهيه مقياس اندازهگيري اعتقادات و نگرش مذهبي »، تهران، دانشگاه تهران، 1384.
خسروي،زهره و سليمه فيض آبادي، «سبك دلبستگي و تصور از خدا در بين زنان متاهل خواهان طلاق و غير خواهان طلاق شهر كاشان»، انديشههاي نوين تربيتي، ش 19، سال 1388، ص 54- 37.
دادستان، پريرخ، تنيدگي يا استرس، تهران، رشد، 1377.
ذوالفقاري، اكرمالسادات، بررسي روايي، اعتبار و نرم يابي پرسشنامه عزت نفس كوپراسميت در دبيرستانهاي اصفهان، پاياننامه كارشناسي ارشد، دانشگاه تهران، 1377.
ساكي، بهزاد، بررسي رابطه بين ناهماهنگي مولفههاي خود -پنداشت با اضطراب و افسردگي در دبيران شهرستان اهواز، پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه شهيد بهشتي، 1383.
شجاعيان، رضا و زماني منفرد، افشين، «ارتباط سلامت رواني و عملكرد شغلي كاركنان فني صنايع مهمات سازي»، انديشه و رفتار، ش 2، سال1381، ص 39- 33.
علوي، زهرا، بررسي احساس گناه مرضي و تصور از خدا با افسردگي و اميدواري در بيماران سرطاني، پاياننامه كارشناسي ارشد، دانشگاه الزهرا، 1385.
نجاتي، محمد عثمان، قرآن و روانشناسي، ترجمة عباس عرب، مشهد، آستان قدس رضوي، 1367.
يعقوبي، نورالله، بررسي همهگيري شناسي اختلالات رواني در مناطق شهري و روستاي صومعه سرا، پاياننامه كارشناسي ارشد، دانشگاه علوم پزشكي ايران، 1374.
Clough, W.R. , "To be loved and to love",Journal of psychology and theology, 2006,34(1):23-31.
Francis, L.J., Gibson, H.M., Robbins, M," God images and self-worth among adolescents in Scotland", Journal of Mental health, religion & culture,2001,4(2):103-110.
Gorsuch,R.L.,Smith,C.S.,"Attribution of responsibility to god : An interaction of religious beliefs and outcomes", journal for the scientific study of religion,1983,22(4)340-352.
Greenway, A.P., Milne, L.C & Clarke, V. ," Personality variables, self-esteem and depression and an individual’s perception of God" Journal of Mental health, religion & culture,2003, 6(1):45-57.
Janssen, J., Dehart, J., Gerardts, M.," Images of God in adolescence",Journal for the Psychology of Religion,1994, 4(2): 105-121.
Koenig,H.,"aging and god : religion and mental health in later life " religion and mental health ,1994pp.177-88.
Kramer,D., Moore, M.," Happy is the man that fearth always" psychology VS. Religion.2005 .
Odonohue,W.,"the bolder model :the clinical psychologist as metaphysician –scientist –practioner" , american psychologist ,1989,44(12):146-68.
Olthuis, J.H., With-ing: A psychotherapy of love, Institute for the Christian studies,2006.
Phillips, R.E., Pargament, K.I., Lynn, O.K., crossley, C.D. ,"Self-Directing Religious Coping: A Deistic God, Abandoning God, or no God at all?", Journal for the scientific Study of Religion,2004, 43(3):409-418.
Richards ,P and Bergin . A. , Religious diversity and psychotherapy :conclusions,recommendations,and future directions ,(eds.)2000.
Richter R.J. ," Correlation of Psychological Well-being and Christian spiritual Well- being at a small Christian liberal Arts collage in the urban", Midwest.journal of psychology and theology ,2000,28(2):322-330.
Roberts, C.W.," Imagining God: who is created in whose image?" Review of Religious Research, 1989,30(4):375-385.
Schaap – Jonker, H., Eurelings – Bontekoe, E., Verhagen, P.J., Zock, H.," Images of God and personality pathology: an exploratory Study among psychiatric patient" , Journal of Mental health, Religion & culture 2000, 5(1):55-71.
Spilka, B., Addison, J., Rosenson, M.," Parents, Self and god: A test of competing theories of individual – religion relationships",Review of Religious Research,1975,16(3): 154-165.