سال دوازدهم، شماره اول، پياپي23، بهار و تابستان 1399
محمد حسينزاده يزدي / استاد گروه فلسفه، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني ره
* محمدهادي حميديان / دانشپژوه دکتري فلسفة سياسي اسلامي، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني ره hadi.hamidian@gmail.com
دريافت: 06/07/1398 ـ پذيرش: 11/12/1398
چکيده
نظریة «ولایت فقیه» دارای پشتوانة عقلی و نقلی است. با اینحال، عقلی بودن آن مساوی با استدلالی بودنش نيست. «ولایت فقیه» در انسجام دینی و فقهی، بدیهی ثانوی است و در چهارچوب فطریات (قضایا قیاساتها معها) قابل تبیین است. «بداهت»، هم از نظر تاریخی و هم از نظر رتبی (روششناسی) مقدم بر استدلال است و در روششناسی امام خمینی ره اهمیت بسیاری دارد؛ اما بيشتر پژوهشگران از این اصل مهم در معرفتشناسی و روششناسی ولایت فقیه غفلت کردهاند. بداهت در بیان امام خمینی ره منطبق با کاربرد اصطلاحی و منطقی است.
ادبیات ولایت فقیه را میتوان به دو بخش تقسیم کرد: پیشااستدلال، شامل فقه روایی و قرون اولیة فقه فتوایی؛ پسااستدلال در فرایند تاریخی، بر اثر تأملات و شبهات، بر کمیت و کیفیت ادبیات استدلالی افزوده شد و آثار مستقلی در باب ولایت فقیه بهنگارش درآمد؛ اما این بهمعنای نفی بداهت نیست. در کنار خط فکری بداهت مثبِت، میتوان خط فکریاي را شناسایی کرد که بر اساس تصوراتی خاص، بهصراحت یا اشاره قائل به بداهت نافی است. بداهت نافی پیشینة طولانی ندارد. بر این اساس تفکیک و تقسیم کار علمی و عملی (اجتماعی، سیاسی) بهوضوح ولایت اجتماعی و سیاسی فقیه را نفی می کند. مقایسة بداهت مثبت و نافی نشانگر اهمیت واکاوی تصوراتی است که در سویة اثبات و نفی ولایت فقیه وجود دارد.
کلیدواژهها: ولایت فقیه، ضرورت، بداهت، بداهت مُثبِت، بداهت نافی، ادبیات پیشااستدلال، ادبیات پسااستدلال.