فصل نامه علمی - پژوهشی
فصل نامه علمی - پژوهشی معرفت فلسفي

بایگانی نشریه

نخستين سخن


نخستين سخن


الحمدللّه الذي ابتدع الخلق علي غير مثال امتثلَهُ، و لا مقدارٍ احتذي عليه، مِن خالق معبودٍ كان قبله، و أرانا مِن ملكوت قدرته، و عجائب ما نطفت به آثارُ حكمته، و اعتراف الحاجة مِنَ الخلق اِلي أن يقيمها بمساك قوّته، ما دلّنا باضطرار قيام الحجّة له علي معرفته، فَظهرتِ البدائع التي احدثتها آثار صنعته، و أعلام حكمته، فصار كُلُّ ما خلق حجّة له و دليلاً عليه؛ و ان كان خلقا صامتا، فحُجَّتُه بالتدبير ناطقة، و دلالته علي المبدع قائمة.1


با سپاسِ خداوند حكيمِ حكمت‌آفرين كه غايت آمال عارفين است و حبيب قلوب صادقين، و با سلام و صلوات بر پيامبر خاتم و اوصياي مكرم او، شانزدهمين شماره معرفت فلسفي را با اين اميد به محضر مخاطبان فرهيخته تقديم مي‌داريم كه اين مجموعه بتواند در گسترش مرزهاي دانش موفق باشد. در اينجا به مهم‌ترين محورها، موضوعات و مسائل اين شماره نگاهي گذرا مي‌افكنيم:


در مقاله «عقل از منظر معرفت‌شناسي» نويسنده محترم ابتدا در باب حقيقت و چيستي عقل به اجمال هفت كاربرد براي آن در فلسفه اسلامي بيان نموده، عقل را در كاربرد معرفت‌شناسانه چنين تعريف مي‌كند: قوّه يا نيرويي ادراكي كه با آن مي‌توان حقايق را به نحو كلي درك كرد و به شناخت آنها دست يافت. سپس به تعريف عقل نظري و عقل عملي پرداخته، تلاش مي‌كند تا با استفاده از آراي برخي فلاسفه اين دو مفهوم را بازشكافد. در ادامه كاركردهاي عقل در ساحت مفاهيم و قضايا، تحليل و تركيب، تعريف، انتزاع، تجربه و تعميم و سنجش بيان شده است. بحث از حكم در قضايا، استدلال يا استنتاج، عقل و گزاره‌هاي پيشين از ديگر مباحث اين مقاله‌اند.


آيا براي صدق گزاره‌ها معياري وجود دارد؟ آن معيار چيست و راه دست‌يابي به آن كدام است؟ در پاسخ به اين پرسش‌هاي مهم و ديرين در معرفت‌شناسي، آرايي گوناگون پديدار شده است. در مقاله «مسئله معيار» نويسنده محترم تلاش كرده تا به پرسش‌هاي مذكور پاسخ گويد. وي ابتدا به بيان پيشينه و اهميت اين بحث پرداخته و پس از تبيين مسئله، تفاوت موضوع معيار صدق با موضوع تعريف صدق را يادآور شده است. سپس معيار معرفت يا همان «مسئله معيار» را توضيح داده و در روش تحصيل معيار به اين پرسش پاسخ داده است كه آيا معيار امري پيشيني است يا پسيني؟ در ادامه، راه‌حل‌هاي روش‌گرايان، جزئي‌گرايان و جزئي‌گرايان تبييني را توضيح داده و آنها را بررسي و نقد نموده است. در پايان مقاله نيز روش تحصيل معيار در فلسفه اسلامي را تشريح نموده و در يك جمع‌بندي، روش جزئي‌گرايي را در مقام تحصيل معيار، روشي صحيح دانسته و در مقام داوري و قضاوت روش‌گرايي را بر صواب مي‌داند.


آيا برهان‌هايي كه فيلسوفان از طريق علم به ممكنات بر وجود خداوند اقامه مي‌كنند يقين‌آور است؟ آيا برهان امكان و وجوب، برهاني لمّي است يا انّي يا دليلي معتبر؟ نويسنده محترم مقاله «برهان‌هاي وجوب و امكان و قاعده "ذوات الاسباب لا تعرف الا بأسبابها» با بيان يك مقدّمه و معرفي انواع برهان‌هاي اقامه شده بر وجود باري تعالي و تطبيق آنها بر برهان‌هاي وجودي، صديقين و امكان و وجوب، اين بحث را پژوهيده است. وي ابتدا قاعده «ذوات الاسباب» در منطق را، با بيان عبارتي از برهان شفا و مفاد آن، بررسي نموده و با استناد به نظر محقق طوسي چنين نتيجه گرفته است كه، مقتضاي هر يك از دو بيان شيخ‌الرئيس و محقق طوسي اين است كه ذوات‌الاسباب يا معلوم نمي‌شوند و يا با علت معلوم مي‌شوند؛ و غير ذوات‌الاسباب يا اوّلي هستند و يا راهي براي علم يقيني زوال‌ناپذير به آنها وجود ندارد. در ادامه، وي با پيش كشيدن دو مشكل تلاش مي‌كند كه آنها را حل نمايد. لمّي بودن علم به صانع از راه علم به مصنوع از نظر شيخ‌الرئيس، انّي بودن علم به صانع از راه مصنوع نزد صدرالمتألّهين و بازخواني نظر وي از ديگر مباحث مهم اين مقاله است. نويسنده محترم در پايان مقاله چنين نتيجه گرفته است كه، از نظر منطقي مي‌توان براي واجب برهان وجوب و امكان اقامه كرد و نتيجه آن يقين دائم است نه يقين موقت، اما روشن نيست كه بتوان چنين برهاني را "لمّ" يا "انّ مطلق" يا "دليل معتبر" به اصطلاح صدرا ناميد.


نويسنده محترم مقاله «حكمت و تزكيه نفس و رابطه آنها در حكمت متعاليه» ضمن بيان ده تعريف از حكمت از نگاه ملّاصدرا، دغدغه وي از حكمت را معرفت و استكمال نفس دانسته و از آنجا كه يكي از مهم‌ترين اقتضائات معرفت نفس را تزكيه و تهذيب نفس مي‌داند، بررسي رابطه حكمت و تزكيه نفس در حكمت متعاليه را امري ضروري برشمرده است. وي با ارائه عباراتي از ملّاصدرا، حقيقت حكمت را همان ايمان، و تزكيه نفس را شرط مهم تحصيل و قبول حكمت و فلسفه مي‌داند. بررسي غايت و نتايج حكمت از نظر ملّاصدرا و تقسيم غايات به دنيوي و اخروي، اصلي و فرعي و بررسي تفصيلي هر يك از آنها از اهم مطالب اين مقاله‌اند.


معنا و ماهيت حق چيست؟ قلمروهاي كاربردي حق كدامند؟ تفاوت «حق داشتن» با «حق بودن» چيست؟ آيا حق امري تكويني است يا اعتباري؟ اين پرسش‌ها و برخي پرسش‌هاي ديگر از اين دست، مي‌توانند پرسش‌هاي مهم در بحث از معنا و ماهيت حق باشند. نويسنده محترم مقاله «معنا و ماهيت حق» ابتدا معناي لغوي و سپس معاني حق در اصطلاحات فلسفي، اخلاقي، فقهي، حقوقي و سياسي را بيان نموده است. سپس، ضمن بيان معاني حقوقي حق به تفاوت‌هاي حقوق و قانون اشاره كرده، تفاوت ميان دو تركيب «حق بودن» و «حق داشتن» را متذكر گرديده است. وي در ادامه، به تبيين معناي حق پرداخته و معتقد است كه حق از سنخ مفاهيم فلسفي است نه مفاهيم ماهوي و منطقي. از اين‌رو، درصدد تبيين منشأ انتزاع مفهوم حق برآمده است. نويسنده در بحث از ماهيت حق به اين پرسش كه آيا حق امري اعتباري است يا امري حقيقي پاسخ گفته و در نهايت به اين نتيجه رسيده است كه، حق خداوند امري تكويني است و حقوق همه موجودات ممكن را خداوند اعتبار مي‌كند.


نويسنده محترم مقاله «منشأ و خاستگاه حقّ بشر» مقاله خويش را براي پاسخ به اين پرسش اساسي سامان داده است كه آيا چه چيزي منشأ و خاستگاه حق بشر است؟ وي براي يافتن پاسخ ابتدا واژه حق را از دو منظر معرفت‌شناختي و هستي‌شناختي در فلسفه حقوق غوررسي نموده و معتقد است كه از لحاظ معرفت‌شناختي، مفهوم حق امري بديهي و به معناي مجاز بودن در داشتن يا نداشتن يك صفت يا انجام دادن يا ترك نمودن يك كار است. اما به لحاظ هستي‌شناختي، مفهوم حق مفهومي فلسفي است كه از مقايسه رابطه كمال واقعي انسان با فعلش انتزاع مي‌شود. در ادامه، با اشاره به معناي لغوي و اصطلاحي «حق» به موضوعاتي همانند انواع حق، تقسيم حق به لحاظ هدف، به لحاظ فاعل، حقوق خداوند، حقوق مردم، حق اخلاقي، منشأ حقوق طبيعي و حقوق قانوني پرداخته است. بررسي رويكردهاي گوناگون درباره منشأ حق قانوني، پايان‌بخش اين مقاله است.


نظريه جان رالز در باب عدالت، بي‌ترديد، از تأثيرگذارترين نظريات معاصر است كه مقالات و كتاب‌هايي متعدد در نقد و توضيح آن نگاشته شده است. از اين‌رو، بهره‌گيري وي از اصول عدالت در پي‌ريزي يك فلسفه سياسي مي‌تواند به همان اندازه مهم و تأثيرگذار باشد. نويسنده محترم مقاله «فلسفه سياسي تلفيقي» تلاش نموده تا از طريق تبيين و نقد نظريه عدالت و اصول آن، همانند اصل «آزادي» و «اصل تمايز» (برابري)، و تشريح و نقد براهين وضع نخستين، عقلانيت، غايات في نفسه، موازنه تأمّلي، پايداري، و اجماع هم‌پوششي مزايا و كاستي‌هاي اين نظريه را نشان دهد.


در پايان، از تلاش همه پژوهشگران ارجمند كه در ارائه اين مجموعه، معرفت فلسفي را ياري رساندند، صميمانه تشكر و قدرداني نموده، همچون هميشه يادآور مي‌شود كه پيشنهادها و نقدهاي مشفقانه و محققانه خوانندگان فرهيخته، هدايايي ارزشمندند كه بر غناي معرفت فلسفي خواهند افزود.





  • پى نوشت ها

    1ـ نهج‌البلاغه، فرازهايى از خطبه «اشباح».