اِلهي بِكَ عَرَفتُك و أنتَ دَلَلتَني عَلَيك وَ دَعوتَني اِلَيك و لولا أنت لَمْ اَدرِما أنت.1
در هشتمين شماره معرفت فلسفي در پي آن بودهايم كه با توجه به اهداف اين نشريه، مباحثي در قلمرو فلسفه عرفان، حكمت، معرفتشناسي و منطق را كه حاصل تلاش محققان گرانقدر است، به محضر خوانندگان محترم تقديم داريم. در اينجا به اختصار اهم محورها و موضوعات مقالات را مرور ميكنيم.
در «ميزگرد رابطه فلسفه و عرفان» افزون بر بحث از چيستي فلسفه عرفان، مباحثي درباره چيستي عرفان، معرفتشناسي عرفاني، زبان عرفان، نسبت ميان عقل و عرفان، دين و عرفان، اخلاق و عرفان مطرح شده است. آقاي فنايي معتقدند كه «فلسفه عرفان، حاصل و حاوي تأمل عقلي درباره عرفان است. فيلسوف، عرفان را از بيرون مورد مطالعه قرار ميدهد و درباره حقيقت، مبادي، روشها و نسبت آن با ديگر امور به بحث ميپردازد». آقاي يثربي درباره وجوه تشابه و تمايز فلسفه و عرفان ميگويند: وجوه وحدت فلسفه و عرفان در قياس با تمايزشان بسيار ضعيف است. فقط ميشود گفت كه هر دو يك مكتباند، اما هستيشناسي، معرفتشناسي، انسانشناسي، و روش آنها با هم متفاوت است. به اعتقاد آقاي عشاقي «بايد ميان عرفان نظري و عرفان عملي در مقام سنجش آنها با فلسفه فرق نهاد. از مهمترين وجوه تشابه ميان فلسفه و عرفان نظري اتحاد در موضوع علم است، كه همان هستي لابشرط از جميع قيود و تعيّنات ميباشد. به نظر آقاي فنايي، مهمترين وجه اشتراك ميان عرفان و فلسفه اين است كه هر دو در پي شناخت واقع به وجه كلي هستند و هر دو معرفتي غيرحسي را طلب ميكنند.
در مقاله «عقلگريزي عرفان؟!» نويسنده محترم تلاش نموده است تا به اين پرسش پاسخ گويد كه «آيا احكام برآمده از شهود عارف به راستي متناقضند يا ظاهري تناقضآميز دارند و در ذات آنها تناقض نيست. به بيان ديگر، آيا ذات حقايق عرفاني تناقضآميز است؟ اگر چنين باشد، ناگزير اين آموزهها با عقل سازگار نخواهد بود; زيرا بنياد عقل بر اصل عدم تناقض نهاده شده است». نويسنده محترم اين مقاله ضمن بيان ديدگاه آقاي استيس درباره پرسش مذكور، اين ديدگاه را بررسي و در يكي از نقدهاي خود آورده است: متناقضنماي وحدت وجود و متناقضنماي خلأ ـ ملأ، در برخي صورش در ربط واحد به كثير (و به عبارتي، بين حق و تجليات او) است و اصل عدم تناقض در ساحت و مقام ذات از حيث اطلاقش نيز جاري است و ذات حق در اين ساحت فقط نامتناهي است. وي پس از نقد آراي استيس، در پايان به اين نكته اشاره كرده است كه در عرفان اسلامي در سايه تأمل عارفان و فيلسوفان در شريعت، دل، عقل و وحي با هم قريناند.
آيا ماهيت اعتباري است؟ آيا ادلهاي كه بر اعتباريت ماهيت ارائه شده تمام است؟ آيا ميان اصالت وجود و اعتباريت ماهيت ملازمه است و از اثبات اصالت وجود ميتوان اعتباريت ماهيت را نتيجه گرفت؟ پاسخ پرسشهايي از اين دست محور مباحث مطرح در مقاله «اعتباري بودن ماهيت، چرا و چگونه؟» است. نويسنده محترم در اين مقاله ابتدا تلاش كرده تا نشان دهد كه ادله اعتباريت ماهيت ناتمام است و پس از آن، مؤيداتي براي قول به اصالت ماهيت بيان نموده است. وي در پايان چنين نتيجه گرفته است كه اصالت ماهيت نه تنها با ادله و شواهد موافق است، با ارتكاز همگاني نيز همراهي و همخواني دارد و ميان اصالت وجود و اعتباريت ماهيت ملازمهاي نيست.
نويسنده محترم مقاله «معيار صدق گزارههاي ديني» معتقد است كه از نگاهي گذرا به دين ميتوان به اين نتيجه رسيد كه در بخشهايي از دين، دستيابي به معرفت يقيني به معناي اخص آن ممكن است و در بخشهايي از دين، كه ميتوان به چنين معرفتي دست يافت، تحصيل آن ضروري نبوده، علم متعارف يا حداكثر يقين روانشناختي (جزم) كافي است. اما پرسش اساسي آن است كه چگونه ميتوان اين گونه شناخت را از جهل مركب باز شناخت؟ وي در اين مقاله، تلاش كرده است با ارائه چندين راهحل به اين پرسش پاسخ دهد. به نظر او، راهحل مبتني بر رويكرد حجيت در معرفتشناسي ديني و شيوه شهيد صدر در حل مسئله استقراء بيش از ساير راهحلها جلب توجه ميكند.
تبيينهاي معرفت شناختي، فلسفي و منطقي اصل امتناع تناقض و احكام و فروعات اين اصل از اين سه منظر، محور اصلي مباحث مطرح در مقاله «درباره اصل امتناع تناقض» است. نويسنده محترم ضمن بيان پيشينه اين بحث و پيجويي آن در آثار فيلسوفان، منطقدانان و معرفتشناسان برجسته، نقاط اشتراك و تمايز آراي آنان درباره اين اصل را بازگو نموده است. برهانناپذيري اصل امتناعتناقض و نسبت اين اصل با ديگر بديهيات از ديگر موضوعات مطرح در اين مقاله است.
مشهور است كه قياس اقتراني داراي چهار شكل است. اما نويسنده محترم مقاله «چرا چهار شكل؟ سه شكل يا شش شكل» معتقد است كه شكلهاي قياس اقتراني يا بايد همان سه شكل باشند كه ارسطو و فارابي گفتهاند، و شكل چهارم در حقيقت همان شكل اول است كه در آن جاي موضوع و محمول (اصغر و اكبر) نتيجه تغيير يافته است; يا تعداد آنها به شش شكل افزايش يابد.
در پايان با اين اميد كه مطالب اين شماره از نگاه دانشوران فرهيخته سودمند باشد، از پيشنهادها و انتقادات آن عزيزان گرانمايه، كه موجب بهبود و والايي بيشتر نشريه است، مشتاقانه استقبال ميكنيم.
سردبير