سال چهارم، شماره اول، بهار 1390، ص 23 ـ 35
Ravanshenasi-va- Din, Vol.4. No.1, Spring 2011
هاجرطيبي*/ بهرامعلي قنبري هاشم آبادي**
چكيده
هدف پژوهش حاضر، مقايسه اثربخشي گروه درماني يكپارچه توحيدي با درمانشناختي رفتاري در كاهش فشار رواني همسران جانبازان اختلال استرس پس از ضربه است. طرح پژوهش از نوع نيمه آزمايشي به صورت پيشآزمون- پسآزمون و پيگيري است. جامعه آماري، همسران جانبازان اختلال استرس پس از ضربه، مشهد بودهاند كه با روش نمونهگيري در دسترس 24 آزمودني انتخاب شده و بهصورت تصادفي در دو گروه آزمايش و يك گروه كنترل، گمارده شدهاند. دوگروه آزمايش، در ده جلسه دو ساعته، گروه درماني يكپارچه توحيدي وشناختي رفتاري را دريافت كردهاند، درحاليكه گروه كنترل، درماني دريافت نكرده است. آزمودنيها در سه مرحله پيشآزمون، پسآزمون و پيگيري يكماهه با پرسشنامهDASS-21 مورد سنجش قرار گرفتهاند. نتايج بهدست آمده از روش تحليل واريانس با اندازهگيري مكرر، نشان ميدهد كه گروه درماني يكپارچه توحيدي و گروه درمانيشناختي رفتاري، اثربخشي معناداري در كاهش فشار رواني داشتهاند. همچنين نتايج نشان ميدهد كه بين دو گروه درماني يكپارچه توحيدي و شناختي رفتاري در كاهش فشار رواني همسران جانبازان اختلال استرس پس از ضربه، تفاوت معناداري وجود ندارد.
كليد واژهها: گروه درماني يكپارچه توحيدي، گروهدرمانيشناختي رفتاري، فشار رواني، همسران جانبازان اختلال استرس پس از ضربه.
جنگ تحميلي هشت ساله كه بر جمهوري اسلامي ايران تحميل شد، ضايعات فيزيكي و اقتصادي و عوارض عصبي رواني درازمدتي نيز داشته است.1 نمونه بارز اين عوارض عصبي رواني را در جانبازان اختلال استرس پس از ضربه ميتوان ديد. اين جانبازان از نظر مديريت هيجاني، فكري و رفتاري ناتوانند، از اينرو، ناخواسته، متحمل صدماتي به خود و خانوادههايشان هستند. اختلال استرس پس از ضربه طبق معيارهاي تشخيصي DSM-IV-TR2 نوعي بيماري رواني است كه شخص رويدادي را تجربه كرده كه با خطر واقعي يا تهديد به مرگ و يا صدمه جدي همراه بوده و پاسخ شخص با ترس شديد، درماندگي يا وحشت همراه بوده است. تجربه آسيب رسان با يادآوري مكرر رويداد به طور مستمر تجربه ميشود. فرد به گونهاي احساس و رفتار ميكند كه انگار حادثه در حال تكرار شدن است. ناراحتي روانشناختي شديد و پاسخگري فيزيولوژيك در رويارويي با نشانههاي تداعي كننده اختلال و اجتناب از افكار، احساسات، مكانها يا افراد يادآور تروما از ديگر نشانههاي اين اختلال به شمار ميروند. اختلال استرس پس از ضربه بيش از هر اختلالي با افسردگي همراه است و در اين شرايط، علايم اين اختلال به صورت جديتري نمود و بروز مييابد.3 افراد مبتلا به PTSD عموماً قبل از وقوع حادثه آسيبزا تجارب درماندگي زيادي را گزارش كردهاند.4 بر اثر افسردگي و اضطرابي كه معمولاً با اين اختلال همراه است، عملكرد اجتماعي ناسازگارانهاي در مبتلايان به اين اختلال، مشاهده ميشود كه خشونت در روابط بين فردي، اختلافات جدي زناشويي و خانوادگي و آسيبهاي شغلي را به همراه دارد.5 در واقع، اثرگذاري و اثرپذيري دوسويه بين شرايط جانباز و خانواده او ديده ميشود.6 حتي گاهي ميتوان برخي علايم جانبازان، مثل سردرد، دشواري تنفس و ... را در مراقبان خانوادگي وي مشاهده كرد.7 هر چه اين علايم جديتر باشد فشار رواني و اضطراب مراقبان نيز بيشتر است.8مزمن شدن اين فشارها در طول زمان، خطر جدي شدن افسردگي و علايم اضطرابي را افزايش ميدهد.9 همچنين افزايش اين فشارها پيامدهاي چندي، همچون مراقبت ناكافي از بيمار، رهاكردن بيمار و اختلال در روابط خانوادگي را همراه دارد.10 همسران جانبازان اعصاب و روان به دليل اينكه از طرفي مادر بچهها هستند و تمايل به ماندن در كنار فرزندان را دارند، و از طرف ديگر، فشار شديدي از ناحيه شوهران خود تحمل ميكنند و تمايل به ترك زندگي را دارند، به تعارض شكننده دائمي دچار ميشوند؛ تعارضي بين اينكه همسر را تحمل كرده، جواني و نشاط خود را فداي او سازند يا منزل را ترك كرده و فرزندان را رها نمايند. گاهي همسران كه در معرض ضرب و شتم و اهانت قرار ميگيرند، واكنش متقابلي را در خصوص فرزندان انجام داده و آنها را كتك ميزنند. بنابراين، اهميت مسئله، جلوگيري از يك فاجعه انساني در حال اتفاق افتادن يا تكرار وقوع آن است.11 از اينرو، انجام مداخلات روانشناختي براي كاهش فشارهاي رواني همسران جانبازان اختلال استرس پس از ضربه، ضروري به نظر ميرسد. همچنين مطالعات و تحقيقات متعددي در مورد رابطة احتمالي فشار رواني با بيماريهاي مهلكي، همچون انواع سرطانها و نشانگان نقص ايمني اكتسابي (AIDS) انجام شده يا در حال انجام است.12
فشار رواني عبارت است از حالت هيجاني ناخوشايندي كه نيازمند تطابق با خواستههايي است كه شخص را دچار تغيير ميكند.13 سليه14 از پيشگامان نظريهپردازي درباره استرس معتقد است كه استرس، پاسخ غير اختصاصي بدن به هر آسيبي ميباشد. سليه در 1982م استرس را نشانگان سازگاري عمومي ناميد و آن را واكنشهاي نامعين رواني فيزيولوژيكي كه به وسيلة تغييرات آزارنده زندگي ايجاد شدهاند، تعريف ميكند.15 بين فرد و محيط، رابطة تعاملي برقرار است كه از طريق آن هر دو بر يكديگر اثر ميگذارند. در اين فرآيند، فرد به طور هشيارانه يا ناهشيارانه و مداوم دربارة وضعيت خود قضاوت ميكند. اين تهديد ادراك شده به وسيلة عواملي، مثل افكار، نگرشها، تجربههاي گذشته، خلق، ساختمان بدني و عوامل محيطي تعيين ميشود. نتيجه ادراك تهديد در موقعيت خاص ميتواند بروز نشانههاي مختلف بدني، شناختي و رفتاري باشد.16
متناسب با سببشناسي مشكلات رواني، شيوههاي گروه درماني گوناگوني پيشنهاد ميشود. يكي از اين رويكردها گروه درماني يكپارچه توحيدي است كه پيشفرض بنيادين آن اين است كه اگر بتوان با استفاده از اين روش ضمن كاربرد فنون مختلف درمان روانشناختي، از قبيل پذيرش مثبت غير مشروط، همدلي، شكل دهي رفتار، اصلاح باورهاي معيوب و ناكارآمد، تخليه هيجاني وآموزشي مهارتهاي حل مسئله، ابراز وجود، خود آرامسازي، مهارخويشتن، مراجع را با مبدأ هستي پيوند زده و روح وي را از طريق برقراري ارتباط صميمانه با خدا اشباع كرد، دراين صورت، اثربخشي درمان افزايش يافته و پايداري بهبودي تأمين خواهد شد.17
اساساً رواندرمانگران از نظر شيوه اجراي مداخلههاي درماني به دو گروه تقسيم ميشوند: يا صرفاً به يك نظام درماني وفادارند و يا ميكوشند از يافتههاي تمام مكاتب بهره ببرند. سير تحول مداخلههاي درماني نشان ميدهد كه رواندرمانگران بهتدريج از واگرايي، نفي يكديگر و دفاع متعصبانه از دادههاي يك نظام، به سمت همگرايي، پذيرش يكديگر و ايجاد فنون عملي و ساختارهاي نظري جامعتر و پوياتر در حركتاند. نهضت يكپارچهنگر بر اين اصل متكي است كه تغيير پايدار توسط مجموعه وسيعي از رويدادها و تجارب روانشناختي، اجتماعي، زيستي و معنوي شكل ميگيرد. آنان اهميت تمام ابعاد زندگي روانشناختي، شامل انگيزههاي ناهشيار، تجربه خودآگاه، عاطفه، شناخت، رفتار و روابط ميانفردي را در آسيبشناسي و سلامت رواني ميپذيرند. رواندرماني هيجانمدار18 (حاصل يكپارچهسازي نظامهاي مراجعمحور، گشتالتدرماني، شناختدرماني و آميزهاي از تئوريهاي هستيگرا )، رفتاردرماني ديالكتيك19 (تلفيقي از رويكردهايشناختي رفتاري، مراقبه شرقي با مؤلفههايي از روانپويايي، مراجعمحوري و راهبردهاي گشتالتي)، توحيددرمانى [20(حاصل ادغام ديدگاه اسلام در مورد فطرت انسان و نظريه درماني انسانگرايان، بهويژه روش مراجعمحوري راجرز) از جمله درمانهاي يكپارچه به شمار ميروند.21 امروزه اغلب رواندرمانگران، استفاده از روشهاي التقاطي و يكپارچه را ترجيح ميدهند. گارفيلد22 و برگين23 (1994م) از نويسندگان و پايهگذاران ايده روان درماني يكپارچهنگر، بر اين باورند كه وجوه مشتركي بين تمام مكاتب از نظر مفاهيم، فنون و روشهاي درمان، وجود دارد كه ميتوان با ادغام آنها يك نظريه جامع و يكپارچهاي را تدوين كرد. آنها ميگويند ديدگاههاي سنتي هركدام نارساييهايي دارند كه به دليل گسترش نياز به خدمات رواندرماني و چند فرهنگي بودن جوامع، قادر به پاسخگويي اين نيازها نيستند، از اينرو، رويكرد يكپارچهنگر از دادههاي تمام نظريهها استفاده ميكند تا بهتر بتواند چرايي وقوع نابهنجاريهاي رفتاري و مشكلات رواني را تبيين كرده و در نتيجه، خدمات مؤثرتري را به مراجعان ارائه دهد. از نظر درمان يكپارچه توحيدي24 بهترين راه دستيابي به انسجام و توحيديافتگي شخصيت، تمركز و تأكيد بر اهداف متعالي و ارزشهاي ديني ومعنوي است. حجم عظيم و فزاينده تحقيقات و پژوهشهاي انجام شده در زمينه مسائل گوناگون ديني و معنوي و رابطه آنها با سلامت رواني ـ اجتماعي و جسماني بسيار معنادار است.25
فنون روانشناختي و زيستي به تنهايي براي درمان اختلالات رواني و نابهنجاريهاي رفتاري كافي نيستند و بايد به فرهنگ، مذهب و مسائل معنوي مراجعان نيز در اين فرايند توجه جدي داشت.26 برخي بيماريها، مثل سوء مصرف مواد و بيبند و باري جنسي در افراد متدين كمتر به چشم ميخورد، زيرا دين باعث معنابخشي به زندگي ميشود.
يكي از درمانهاي با پشتوانه تحقيقاتي قوي، درمانيشناختي رفتاري است كه درماني ساختدار و مشاركتي است و بر پيوند بين افكار، هيجانات و رفتار در اختلالات رواني تأكيد دارد.
نوع طرح پژوهش حاضر از پژوهشهاي كاربردي از نوع نيمه آزمايشي و به شيوه پيشآزمون و پسآزمون با دوگروه آزمايشي و يك گروه گواه است.27 قبل از اجراي رواندرماني ازهر سه گروه، پيشآزمون گرفته شد و پس از اجراي درمان، پسآزمون گرفته شد و بعد از سي روز مجدداً آزمون گرفته شد و در نهايت، نتايج سه آزمون با استفاده ازروشهاي تحليل آماري، تجزيه و تحليل شد. در پژوهش حاضر، متغيرمستقل گروه درماني يكپارچه توحيدي و گروه درمانيشناختي رفتاري، و متغير وابسته، فشار رواني افراد است.
جامعه آماري اين پژوهش، همسران جانبازان مبتلا به اختلال استرس پس از ضربه شهر مشهد ميباشند.
نمونهگيري به صورت در دسترس ميباشد. تعداد اعضاي شركت كننده در گروهها با توجه به اينكه اندازه معمول يك گروه درماني هفت يا هشت عضواست شامل هشت نفر در گروه يكپارچه توحيدي، هشت نفر در گروهشناختي رفتاري و هشت نفر در گروه گواه بوده است.
مقياس افسردگي، اضطراب و استرس (DASS-21) كه توسط لويباندا28 در سال 1995م، با توجه به همپوشي افسردگي و اضطراب، به منظور تعريف و اندازهگيري سازههاي اضطراب و افسردگي ساخته شده، در اين پژوهش از آن استفاده شده است. در واقع، اين مقياس، مجموعهاي از سه مقياس خودسنجي است كه براي اندازهگيري حالتهاي هيجاني منفي، افسردگي، اضطراب و استرس طراحي شده است.29 اگر آزمودني دچار اضطراب، افسردگي يا استرس نباشد نمره صفر، اگر گزينه كم را بزند نمره يك، زياد نمره دو و خيلي زياد نمره سه به او تعلق خواهد گرفت. هر مقياس در اين پرسشنامه، پنج سؤال را به خود اختصاص ميدهد، به همين صورت، نمره فرد در مقياسهاي اضطراب، افسردگي و استرس بهدست ميآيد.
در اين مطالعه، اعتبار اين مقياس از طريق همساني دروني و روايي آن با استفاده از تحليل عاملي و روايي ملاك با اجراي همزمان آزمونهاي افسردگي بك، اضطراب زونگ و استرس ادراك شده، مورد بررسي قرار گرفته است. همساني دروني مقياسهاي DASS، با استفاده از آلفاي كرونباخ عبارتاند از: مقياس افسردگي77/0، مقياس اضطراب 79/0 و مقياس استرس 78/0. همچنين به منظور بررسي روايي ملاكي DASS، از اجراي همزمان پرسشنامه افسردگي بك، اضطراب زونگ و استرس ادراك شده استفاده شده است. همبستگي مقياس افسردگي DASS با آزمون افسردگي بك70/0، همبستگي مقياس اضطراب آن با آزمون اضطراب زونگ 67/0 و همبستگي مقياس استرس آن با استرس ادراك شده 49/0 بوده كه تمامي اين همبستگيها در سطح P<0/001 معنادار هستند.
در اين پژوهش از فرم كوتاه پرسشنامه DASS كه 21 سؤال (هفت سوال براي هر مقياس) دارد، استفاده شده كه هفت ماده مربوط به استرس، سؤالهاي 1، 6، 8، 11، 12، 14، 18 است.
به منظور بررسي تفاوت متغيرهاي جمعيتشناسي سن، از آزمون تحليل واريانس، و براي متغير جمعيتشناختي تحصيلات، از آزمون كروسكال واليس استفاده شده است. نتايج نشان ميدهد كه بين سه گروه، تفاوت معناداري نيست، از اينرو، در تحليلهاي استنباطي براي آزمون فرضيهها وارد كردن اين متغيرها در مدل آماري به عنوان كوواريت ضرورتي ندارد.
به منظور بررسي فرضيه اصلي پژوهش در مورد كاهش معنادار استرس (فشاررواني) پس از خاتمه گروه درماني يكپارچه توحيدي و گروه درماني شناختي رفتاري، از آزمون تحليل واريانس با اندازهگيري مكرر استفاده شده است. در اين آزمون، زمان (نمرات آزمودنيها در خرده مقياس فشار رواني(استرس) پرسشنامه DASS-21 در جلسات پيشآزمون، پسآزمون و پيگيري) به عنوان عامل درون آزمودني و گروه (يكپارچه توحيدي و شناختي رفتاري و گواه ) به عنوان عامل بين آزمودني وارد مدل شدهاند.
ميانگين نمرههاي آزمودنيها در مقياس فشار استرس (فشار رواني) در جلسات پيشآزمون، پسآزمون و پيگيري در جدول1 نشان داده شده است.
جدول1: ميانگين نمرات آزمودنيها در خرده مقياس استرس پرسشنامه DASS-21 جلسات پيشآزمون، پسآزمون و پيگيري
گروه | ||||||
درمان يكپارچه توحيدي | درمانشناختي رفتاري | گواه | ||||
زمان در استرس | ميانگين | انحراف معيار | ميانگين | انحراف معيار | ميانگين | انحراف معيار |
پيشآزمون | 13 | 72/2 | 14 | 87/2 | 50/6 | 81/4 |
پسآزمون | 75/9 | 5 | 12/11 | 08/4 | 12/6 | 94/4 |
پيگيري | 50/11 | 12/5 | 62/13 | 37/3 | 37/6 | 37/5 |
براي بررسي پيشفرض كرويت از آزمون ماكلي استفاده شده كه نتيجه اين آزمون معنادار نبوده و فرض كروي بودن نمرهها تأييد شده است (93/0 P=) از اينرو، ميتوانيم از مفروضه اسفرسيتي(كروي بودن) براي تحليل واريانس زماني استفاده كنيم.
جدول 2: نتايج تحليل واريانس با اندازهگيري مكرر مربوط به خرده مقياس استرس پرسشنامه DASS-21
η2 | p | F | df(error) | df | اثر اصلي |
14/0 06/0 | *04/0 61/0 | 45/3 66/0 | 42 42 | 2 4 | زمان گروه × زمان |
05/0 *P<
همانطور كه از جدول2 معلوم ميشود، اثر زمان اندازهگيري به لحاظ آماري معنادار (04/0= p) است. به عبارت ديگر، فشار رواني از جلسه پيشآزمون تا جلسه پيگيري كاهش معنادار داشته است، اما اثر تعامل زمان با گروه در فشار رواني (61/0= p) معنادار نيست؛ يعني تفاوت معناداري بين گروهها در ميزان كاهش استرس از جلسه پيشآزمون تا جلسه پيگيري وجود ندارد.
براي بررسي مقابلههاي چندگانه مربوط به گروهها، با توجه به مساوي بودن گروهها، از آزمون تعقيبي توكي استفاده شده است. نتايج اين آزمون در جدول3 نشان داده شده است. با توجه به نتايج اين جدول، تفاوت معناداري بين نمرههاي خرده مقياس استرس گروه درماني يكپارچه توحيدي و گروه گواه وجود دارد (02/0P=) كه نشان ميدهد گروه درماني يكپارچه توحيدي تأثير معناداري در كاهش استرس يا فشاررواني در همسران جانبازان داشته است. همچنين تفاوت معناداري بين نمرههاي خرده مقياس استرس گروه درماني شناختي رفتاري و گروه گواه وجود دارد (00/0P=) كه نشان ميدهد گروه درمانيشناختي رفتاري نيز تأثير معناداري در كاهش استرس يا فشاررواني در همسران جانبازان داشته است.
جدول3: نتايج آزمون تعقيبي توكي در نمرههاي خرده مقياس فشار رواني (استرس) پرسشنامه DASS-21
گروهها | ميانگين تفاوتها | خطاي استاندارد | معناداري |
يكپارچه توحيدي-CBT | 5/1- | 82/1 | 69/0 |
يكپارچه توحيدي - گواه | 08/5 | 82/1 | *02/0 |
CBT - گواه | 58/6 | 82/1 | *00/0 |
05/0*P<
با توجه به نتايج جدول 3 فرضيه پژوهش، مبني بر اثربخشي درمان يكپارچه توحيدي با سطح 02/0 معناداري تأييد ميشود كه اين يافته با پژوهشهاي شريفينيا، هادي30 و چوپاني31 مبني بر اثربخشي درمان يكپارچه توحيدي همسوست.
همچنين نتايج جدول 3 نشان ميدهد فرضيه پژوهش، مبني بر اثربخشي درمان شناختي رفتاري با سطح 00/0 معناداري تأييد ميشود كه اين يافته با تحقيقات شرمن،32 زولنر33 و همكاران و نريماني و رجبي34 همسوست. درمانشناختي رفتاري با پشتوانه قوي درباره اثربخشي آن در كشورهاي مختلف مدتهاي مديدي است كه توجه درمانگران مختلف را به خود جلب كرده كه از علل عمده اين توجه، طرح درماني روشن اين درمان است.
با توجه به نتايج جدول 3 فرضيه پژوهش، مبني بر تفاوت بين ميزان فشار رواني همسران جانبازان درگروه يكپارچه توحيدي و گروهشناختي رفتاري، معنادار نيست (69/0p=). فراتحليلي از ادبيات نتايج رواندرماني نشان ميدهد كه رواندرماني بسيار كارآمد است، اما از آنجا كه هر رويكردي براي دسترسي به نتايج متفاوتي كار ميكند، مقايسه آنها تقريباً غير ممكن است. بسياري از تفاوتها در پاسخدهي آزمودنيها به درمان، به ويژگيهاي خود آنها مربوط است. همچنين در كار باليني همپوشي فني زيادي بين مدلهاي درماني وجود دارد.35 نكته ديگري كه در تبيين معنادار نشدن تفاوت گروه درمانيشناختي رفتاري و يكپارچه توحيدي ميتوان افزود اين است كه اين دو درمان تا حدي شباهتهاي زيادي با هم دارند و هر دو درمان، بخشي از جلسات را به آموزش و همچنين دادن تكاليف رفتاري براي منزل اختصاص ميدهند.
همچنين شايان توجه است كه در بررسيهاي مقايسهاي درمانهاي مختلف، محدوديتهايي وجود دارد، از جمله اينكه به ندرت تفاوت معناداري بين دو درمان جدي و مهم، پيدا ميشود و وقتي هم اين تفاوت مشاهده ميشود نتايج به ندرت قابل تكرار است، البته اما به دليل عدم وجود تفاوت معنادار نميتوان نتيجه گرفت تفاوتي وجود ندارد.36
درباره محدوديتهاي اين پژوهش ميتوان به چند مورد اشاره كرد:
مشكل دسترسي به نمونه وسيعتر كه باعث ايجاد محدوديتهايي در زمينه غربالگري ناكافي يا نامناسب شد.
احتمال وجود اختلالات همراه، از جمله اختلال افسردگي، دوقطبي يا اختلالات شخصيتي.
نداشتن تحصيلات آكادميك در اعضاي نمونه مورد مطالعه كه ميتواند امكان بهرهوري كافي از درمانهاي روانشناختي را كاهش دهد.
پيشنهاد ميشود انواع گروه درماني، خانواده درماني و زوج درماني در جامعه جانبازان PTSD و همسرانشان اجرا گردد.
ايماني، منيره، شناسايي و بررسي درجه تاثير عوامل فشارهاي رواني در بين خانوادههاي جانباز 70 درصد به بالا در استان قم، پايان نامه كارشناسي ارشد مديريت دولتي، دانشكده مديريت دانشگاه تهران - پرديس قم، 1387.
جوانبخت، آرش، مولوي، مسعود، بررسي وضعيت رواني جانبازان PTSD و غير PTSDو خانوادههاي آنان و مقايسه آنها با يكديگر در شهرستان مشهد، طرح پژوهشي وابسته به معاونت پژوهشي جهاددانشگاهي مشهد، گروه پژوهشي علوم اجتماعي، 1385.
چوپاني صوري، مراد، بررسي تاثيرگروه درماني يكپارچه توحيدي وشناختي رفتاري برعزت نفس ونگرشهاي زناشويي زندانيان مرد استان قم، پايان نامه كارشناسي ارشد مشاوره خانواده، دانشكده علوم تربيتي وروانشناسي دانشگاه اصفهان، 1388.
حسيني غفاري، فاطمه، مقايسه اثربخشي رواندرماني گروهي مبتني بر نظريه انتخاب و درمان انگيزشي نظامدار بر افزايش رضايتمندي زناشويي، پاياننامه كارشناسي ارشد روانشناسي باليني، دانشگاه فردوسي مشهد، 1385.
دلاور، علي، روش تحقيق در روانشناسي وعلوم تربيتي، تهران، نشر ويرايش، 1382.
شريفينيا، محمدحسين، «مقايسه ميزان اثربخشي دو روش درمان يكپارچه توحيدي و شناخت درماني در كاهش رفتار مجرمانه زندانيان»، مجله روان شناسي و علوم تربيتي، ش 3(37)، 1386، ص 41-72.
ـــــ، الگوهاي روان درماني يكپارچه: با تأكيد بردرمان يكپارچه توحيدي، قم، انتشارات پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1389.
قنبري هاشم آبادي، بهرامعلي، اثربخشي رويكرد يكپارچه گراي روان درماني گروهي در درمان وابستگي به مواد مخدر وافزايش سلامت روان در معتادان زنداني مرد، پايان نامه دكتري روانشناسي مشاوره، دانشكده علوم تربيتي و روانشناسي دانشگاه علامه طباطبايي تهران، 1383.
كاپلان، هارولد، سادوك، بنيامين، خلاصه روان پزشكي علوم رفتاري ـ روان پزشكي باليني، ترجمه: نصرت الله پورافكاري، تهران، شهرآب، 1383.
مجيري نژاد، مهناز، بررسي اثربخشي گروه درماني با رويكرد بين فردي (مبتني بر دلبستگي) بر سازگاري با نقش جنسي، اضطراب، افسردگي و عزت نفس مردان مبتلا به اختلال هويت جنسي، پايان نامه كارشناسي ارشد روانشناسي باليني، دانشكده علوم تربيتي و روانشناسي دانشگاه فردوسي مشهد، 1389.
نريماني، محمد، رجبي، سوران، «مقايسه تاثير روش حساسيت زدايي توام با حركات چشم و پردازش مجدد با درمانهايشناختي رفتاري در درمان اختلال پس از ضربه»، مجله علوم پزشكي دانشگاه آزاد اسلامي، ش 4(19)، 1388، ص 236-245.
نوري خواجوي، مرتضي و ديگران، «مقايسه فشاررواني درمراقبان بيماران مبتلا به اسكيزوفرنياي مزمن وبيماران دو قطبي مزمن»، مجله روانپزشكي و روانشناسي باليني(انديشه ورفتار)، ش 1(14)، 1387، ص 80-84.
هادي، مهدي، بررسي تاثيرگروه درماني يكپارچه توحيدي وشناختي رفتاري برمولفههاي شخصيتي وباليني در مددجويان زنداني قم، پايان نامه كارشناسي ارشد روانشناسي، موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)، 1387.
Acevedo, E. O., Ekkekaksis, P., "The transactional Psychological nature of cognitive appraisal during exercise in environmentally stressful conditions", Psychology of Sport and Exercise, v 2, 2000, p 47-67.
Beck,G. J. et al., "What factors are associated with the maintenance of PTSD after a motor vehicle accident? The role of sex differences in a help-seeking population", Journal of Behavior Therapy, v 37, 2006, p 256-266.
Beckam, J. C. et al., "Caregiver burden in partners of Vietnam war veterans with posttraumatic stress disorder", Journal of Consulting and Clinical Psychology, v 64, 1996, p 1068-1072.
Carver, C. S., "The role of optimism in social network development, coping and Psychological adjustment during a life transition", Journal of Personality and Social Psychology, v 82, 2002, p 102-111.
Cassidy, T., Stress Cognition and Health, London and New York, Rout ledge, 1999.
Dekel, R., Monson, C. M., "Military-related Post-Traumatic stress disorder and family relations: Current knowledge and future directions", Aggression and Violent Behavior, v 15, 2010, p 303-309.
Elkins, D. N. et al., "Towards a humanistic-Phenomenological spirituality", Journal of Humanistic Psychology, v 28(4), 1998, p 5_18.
Frueh,B. C.Samuel M. T,. Beidel,D.C. Shawn, P. C."Assessment of social functioning in combat veteranswith PTSD". Aggression and Violent Behavior, v 6 , 2001, p 79-90.
Momartin, Sh. et al., "Comorbidity of PTSD and depression: Associations with trauma exposure, Symptom severity and functional impairment in Bosnian refugees resettled in Australia", Journal of Affective Disorders, v 80, 2004, p 231-238.
Renshaw, K. D., Rodebaugh & Rodrigues, C. S., "Psychological and marital distress in spouses of Vietnam veterans: Importance of spouses’ perceptions", Journal of Anxiety Disorders, v 24, 2010, p 743-750.
Ridder, D., Schreurs, K., "Developing intervention for chronically ill patients: is coping a helpful concert", Clinical Psychology Review, v 21, 2001, p 205-240.
Saban, K. L., et al.,"The relationship among depression and caregiver burden with salivary cortisol awakening level in female caregivers of stroke survivors", Brain, Behavior and Immunity, v 24, 2010, p 345-367.
Sherman, A. C., Simonton, S., Assessment of Religiousness and Spirituality in Health Research, In T. Plante, & A. Sherman (Eds.), Faith and health: Psychological perspective, New York: Guilford, 2001.
Zoellner, L. A. et al., "Treatment choice for PTSD", Behavio Research and Therapy, v 41, 2003, p 879–886.
* کارشناس ارشد روانشناسی بالینی. hajartayebi@ymail.com
** دانشیار دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه فردوسی مشهد.
دريافت: 23/12/1389 – پذيرش: 22/3/1390
1. منیره ايماني، شناسايي و بررسي درجه تاثير عوامل فشارهاي رواني در بين خانوادههاي جانباز 70 درصد به بالا در استان قم، پايان نامه کارشناسي ارشد مديريت دولتي، دانشکده مديريت دانشگاه تهران - پرديس قم، ص 63.
2. هارولد کاپلان و بنیامین سادوک، خلاصه روان پزشکي علوم رفتاري ـ روان پزشکي بالينی، ترجمه: نصرت الله پورافکاري، ص 236-237.
3. Sh. Momartin et al., "Comorbidity of PTSD and depression: Associations with trauma exposure, Symptom severity and functional impairment in Bosnian refugees resettled in Australia", Journal of Affective Disorders, v 80, p 231.
4. G. J. Beck et al., "What factors are associated with the maintenance of PTSD after a motor vehicle accident? The role of sex differences in a help-seeking population", Journal of behavior therapy, v 37, p 255, 256.
5. B. Frueh et al., "Assessment of social functioning in combat veterans with PTSD", Aggression and Violent Behavior, v 6, p 79.
6. K. D. Renshaw et al., "Psychological and marital distress in spouses of Vietnam veterans: Importance of spouses’ perceptions", Journal of anxiety disorders, v 24, p 743.
7. R. Dekel & C. M. Monson, "Military-related Post-Traumatic stress disorder and family relations: Current knowledge and future directions", Aggression and Violent Behavior, v 15, p 303.
8. J. C. Beckam et al., "Caregiver burden in partners of Vietnam war veterans with posttraumatic stress disorder", Journal of Consulting and Clinical Psychology, v 64, p 1068.
9. K. L. Saban et al., "The relationship among depression and caregiver burden with salivary cortisol awakening level in female caregivers of stroke survivors", Brain, Behavior and Immunity, v 24, p 345.
10. مرتضی نوري خواجوي و ديگران، «مقايسه فشاررواني درمراقبان بيماران مبتلا به اسکيزوفرنياي مزمن وبيماران دو قطبي مزمن»، مجله روانپزشکي و روانشناسي باليني(انديشه ورفتار)، ش 1(14)، ص81.
11. آرش جوانبخت و مسعود مولوي، بررسي وضعيت رواني جانبازان PTSDو غير PTSDو خانوادههاي آنان و مقايسه آنها با يکديگر در شهرستان مشهد، طرح پژوهشی وابسته به معاونت پژوهشي جهاددانشگاهي مشهد، ص 13.
12. D. Ridder & K. Schreurs, "Developing intervention for chronically ill patients: is coping a helpful concert", Clinical Psychology Review, v 21, p 205.
13. C. S. Carver, "The role of optimism in social network development, Coping and Psychological adjustment during a life transition", Journal of Personality and Social Psychology, v 82, p 102.
14. Selye, H
15. E. O. Acevedo & P. Ekkekaksis, "The transactional Psychological nature of cognitive appraisal during exercise in environmentally stressful conditions", Psychology of Sport and Exercise, v 2, p 47.
16. T. Cassidy, Stress Cognition and Health, p 90.
17. محمدحسین شريفي نيا، الگوهاي روان درماني يکپارچه: با تاکيد بردرمان يکپارچه توحيدی، ص 251.
18. Emotional-Focused therapy
19. Dialectical behavior therapy(DBT)
20. Intergration therapy
21. محمدحسین شريفي نيا، الگوهاي روان درماني يکپارچه: با تاکيد بردرمان يکپارچه توحيدی، ص 106.
22. Garfield, S. L.
23. Bergin, A . E.
24. Monotheistical integrated therapy
25. محمدحسین شریفی نیا، «مقایسه میزان اثربخشی دو روش درمان یکپارچه توحیدی و شناخت درمانی در کاهش رفتار مجرمانه زندانیان»، مجله روان شناسی و علوم تربیتی، ش 3(37)، ص 45.
26. D. N. Elkins et al., "Towards a humanistic-Phenomenological spirituality", Journal of Humanistic Psychology, v 28(4), p 518.
27. علی دلاور، روش تحقيق در روانشناسي وعلوم تربيتي، ص 138.
28. Lovibond
29. مهناز مجیری نژاد، بررسی اثربخشی گروه درمانی با رویکرد بین فردی (مبتنی بر دلبستگی) بر سازگاری با نقش جنسی، اضطراب، افسردگی و عزت نفس مردان مبتلا به اختلال هویت جنسی، پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه فردوسی مشهد، ص 102.
30. مهدی هادی، بررسی تاثیرگروه درمانی یکپارچه توحیدی وشناختی رفتاری برمولفههای شخصیتی وبالینی در مددجویان زندانی قم، پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی، موسسه آموزشي و پژوهشي امام خمینی(ره)، ص 1.
31. مراد چوپانی صوری، بررسی تاثیرگروه درمانی یکپارچه توحیدی وشناختی رفتاری برعزت نفس ونگرش های زناشویی زندانیان مرد استان قم، پایان نامه کارشناسی ارشد مشاوره خانواده، دانشکده علوم تربیتی وروانشناسی دانشگاه اصفهان، ص 92.
32. A. C. Sherman & S. Simonton, Assessment of Religiousness and Spirituality in Health Research, p 139.
33. L. A. Zoellner et al., "Treatment choice for PTSD", Behaviour Research and Therapy, v 41, p 879.
34. محمد نریمانی و سوران رجبی، «مقایسه تاثیر روش حساسیت زدایی توام با حرکات چشم و پردازش مجدد با درمانهای شناختی رفتاری در درمان اختلال پس از ضربه»، مجله علوم پزشکی دانشگاه آزاد اسلامی، ش 4(19)، ص 236.
35. بهرامعلی قنبري هاشم آبادي، اثربخشي رويکرد يکپارچه گراي روان درماني گروهي در درمان وابستگي به مواد مخدر وافزايش سلامت روان در معتادان زنداني مرد، پايان نامه دکتری روانشناسی مشاوره ، دانشکده علوم تربيتي و روانشناسي دانشگاه علامه طباطبايي تهران، ص 67.
36. فاطمه حسيني غفاري، مقايسه اثربخشي رواندرماني گروهي مبتني بر نظريه انتخاب و درمان انگيزشي نظامدار بر افزايش رضايتمندي زناشويي، پاياننامه کارشناسي ارشد روانشناسي باليني، دانشگاه فردوسي مشهد، ص120.