سال چهارم، شماره اول، بهار 1390، ص 37-54
Ravanshenasi-va- Din, Vol.4. No.1, Spring 2011
فاطمه آقاعلي*/ طيبه زنديپور**/ محمدرضا احمدي***
چکيده
پژوهش حاضر درصدد بررسي تأثير مشاوره گروهي شناختي ـ رفتاري با تأکيد بر انديشههاي معنوي در افزايش معنويت و سلامت روان بيماران ام اس استان قم با استفاده از روش تجربي است. جامعه آماري اين پژوهش، تمام مردان و زنان مبتلابه ام اس استان قم از نوع عود و بهبود 18-35 سال استان قم است که فاقد اختلال روانشناختي بوده و بالاتر از ديپلم هستند. براي انتخاب نمونه با حجم چهل نفر (بيست نفر گروه آزمايش و بيست نفر گروه کنترل) از مجموع 418 بيمار ام.اس استان قم و از شيوه نمونهگيري تصادفي استفاده شده است. آزمودنيها قبل از ورود به جلسات به مقياسهاي سلامت روان مختص بيماران ام اس، مقياس سنجش معنويت روزانه پاسخ دادهاند. نتايج آزمون نشان ميدهد كه همبستگي معناداري بين شرکت در جلسات مشاوره گروهي شناختي ـ رفتاري با تأكيد بر انديشههاي معنوي و افزايش معنويت و افزايش سلامت روان، وجود دارد و ميتوان بيشبيني کرد كه شرکت در جلسات مشاوره گروهي شناختي-رفتاري با تأكيد بر انديشههاي معنوي، در افزايش سلامت روان و ميزان معنويت بيماران تأثير دارد.
كليدواژهها: مشاوره گروهي، شناختي ـ رفتاري، مشاوره با رويکرد معنويت، سلامت روان، بيماري ام اس.
يکي از رويکردهاي جديد در درمانهاي روانشناختي، تلفيق سنتهاي معنوي شرقي، از جمله فنون مراقبه تفکر نظارهاي با رفتار درماني ـ شناختي سنتي است که هايز و همکاران از اين تلفيق به عنوان موج سوم رفتار درماني ياد ميکنند. در اين رويکرد به کمک طرحوارههاي معنوي که حکايت از باورهاي بنياديني ميکند و تشکيل دهنده ديدگاه فرد درباره خود، ديگران و جهان اطراف است، به فرآيند درمان کمک ميکنند.1اين طرحوارهها، سازههاي فرضي هستند که بازنمايي معاني در آنها ذخيره ميشود. طرحوارهها انتخاب، رمز گرداني، سازماندهي، ذخيره و بازيابي پردازش اطلاعات را هدايت ميکنند.2
از نظر يونگ 31999م هر طرحواره در برگيرنده اجزاي شناخت، هيجان، احساس بدني و خاطرات است. واژه طرحواره معنوي، ساختار شناختي فرض ميشود که توسط پيروان مذهبهاي مختلف ايجاد، گسترش و حفظ ميشود و دسترسي سريع به تجربه و ابزار، افکار، احساسات و رفتارهاي مرتبط با باورهاي معنوي بنيادين را تسهيل ميکند. طرحوارههاي معنوي باورهاي معنوي بنيادي فرد درباره خود، ديگران و دنياي اطراف است.4
طرحوارهها صرف نظر از حوزه محتوايشان، شناسايي سريع محرکها، خاطره اطلاعات مرتبط با طرحواره، تفسير محرکهاي مبهم و انتخاب راهنماي پاسخ را تسهيل ميكنند و به دليل آنکه فرايند فعالسازي يک طرحواره معنوي يا مذهبي با فرايند کلي به کار گرفته شده در فعالسازي شناختي، تفاوتي ندارد، به عنوان يک ساختار تنظيم کننده، قابليت پژوهش تجربي را دارد. يک مدل شناختي به خوبي ميتواند براي ارائه و ارزيابي روش مداخله فعالسازي معنوي به کار برده شود. هادج5 2000م معنويت را ايمان و رابطه با خداوند متعال تعريف ميکند که با آگاه شدن از سنتها، مفاهيم معنوي به احساس معنا، هدف و رسالت در زندگي منجر ميشود. محصول اين رابطه، ويژگيهايي مانند نوع دوستي، بخشش و اخلاق است که تأثير خاصي در رابطه فرد با خود، ديگران و خالق و در نهايت، غايت زندگي دارد. به هر حال، رواندرماني مبتني بر معنويت به معناي استفاده و کاربرد طرحوارههاي معنوي در رواندرماني و مشاوره و فرايند آن است.
به عقيده رابرت سالتزمن رواندرماني مبتني بر معنويت به اين معناست که بشر توانمندي اين را دارد که فراتر از خودش و بدنش فکر کرده، از سطح آن فراتر رفته و به مرکز شخصيتش بينديشد، احساس وجود داشتن را فراتر از يک انسان عادي در حد خوردن و خوابيدن دانسته و درباره آن فکر کند، در اولويتبنديهاي نيازهايش همدردي، خلاقيت، صداقت، پاکي و پرستش را نيز بگنجاند و سعي کند فراتر از گذران عادي زندگي بينديشد و با شيوه معنويت به درمان افراد كمك كند و به اين نقطه برسند که بتوانند دنيا و خودشان را فراتر از ماديات و خودشان ببينند.
اين نگرش و انديشه به افراد کمک ميکند تا شخصيت خويش را در مسائل فراروي خود به گونهاي ديگر ارزيابي کنند. البته اين نوع انديشه بايستي در خودآگاه فرد دروني شود و در عين حال، نيازهاي پايهاي و فيزيولوژيک ناديده گرفته نشود، بلکه بتوان آنها را به تعويق انداخت. فرد با رعايت اين دو شرط ميتواند اهداف تازهاي را با نيتهاي متفاوتي در زندگي داشته باشد.
گرچه به گفته گري هارتز1999م اولين بار اين رويکرد در لوس آنجلس به اجرا درآمد و طي کارگاههاي آموزشي متعددي براي متخصصان امر در حوزه درمان با رويکرد معنويت برگزار شد و معتقد بود تا آن زمان هنوز هيچ کس کار مشابهي انجام نداده است، ولي ميتوان گفت قبل از وي ويکتور فرانکل، يونگ، مازلو و ديگران بسيار از معنويت و مذهب، در روانشناسي بحث کرده بودند.
انديشمندان مسلمان نيز نقش و جايگاه معنويت را مطرح کردهاند. براي مثال، شهيد مطهري6معنويت را نوعي احساس و گرايش ذاتي انسان به امور غير مادي، مانند علم و دانايي، خير اخلاقي، جمال و زيبايي، تقديس و پرستش ميداند و وجه تمايز انسان و موجودات ديگر تلقي ميکند.
در پژوهش حاضر، منظور از طرحوارههاي معنوي اين است که وقتي بيماران براي توصيف ويژگيهاي خود در مسير معنويت گام بر ميدارند، کارهاي خوب و اخلاقي انجام داده و با خداوند ارتباط معنوي برقرار ميکنند، اظهارات بيماران و باورهايشان طي جلسات مشاوره گروهي، مشخص ميشود و جمع آوري ميگردد. از جمله شيوههاي شناختي با تأكيد بر انديشههاي معنوي براي مقابله با مشکلات و فشارهاي زندگي که در متون اسلامي به آنها اشاره شده است، عبارتاند از:
1. نقش ايمان به خدا: من جن و انس را جز براي عبادت نيافريدم و هرگز از آنها رزق و روزي نخواستم و نميخواهم مرا اطعام کنند. (ذاريات: 56)
2. بينش فرد نسبت به سختيها و توجه به حکمت: آنان که نگران فرزندان ناتواني باشند که از خود برجاي ميگذارند بايد از خدا بترسند و سخني عادلانه و درست گويند. (نساء: 9)
3. توکل به خدا و اعتماد به مقدرات الهي: او کسي است که شما را از گل بيافريد و مهلتي مقدر داشت تا نيکي کنيد با اين همه، باز [به مقدرات الهي] شک ميکنيد. (انعام: 2)
مهمترين روشهاي معنوي که به نوعي ارتباط عاطفي فرد با خداوند و اولياي دين است، عبارتاند از: ياد خداوند، دعا، توسل به خداوند و ائمه معصومين‰.
مهمترين روشهاي رفتاري برخورد با مشکلات در اسلام که شامل دستورات و توصيههاي عملي است، عبارتاند از: صبر، تفريحات سالم، ازدواج، روابط خانوادگي،حمايت اجتماعي و عمل صالح.7
نمودار زير از هادج و همكاران در اين زمينه قابل توجه است.8
شکل: روابط مسيرهاي مجزا و واسطهاي در معنويت
همان طور که گفته شد، طرحوارههاي شناختي به عنوان ساختارهاي تنظيمکننده، قابليت بررسي را دارند.
در روانشناسي شناختي يک طرحواره، مجموعهاي از باورها يا دانشهاي کاملاً خودکار، منظم و سازمان يافته درباره مقاصد و قابليتهاي فردي است که در حافظه بلند مدت ذخيره شده است و ملاکهاي اثربخشي را براي تنظيم توجه، تحرک و ساختار کدگذاري، ذخيره و بازيابي اطلاعات ايجاد ميکند و با ساير مؤلفههاي سيستم، مانند فيزيولوژي و هيجان، رابطه تداعي قوياي دارد.
در همه زمانها مشکلات حد واسط روانپزشکي و روانشناسي از يکسو، و مذهب و معنويت از سوي ديگر، وجود داشته است. تا اوايل قرن نوزده ميلادي و پيش از پيدايش اين دو گرايش علمي، فهم درستي از آسيبشناسي رواني و بيماريهاي رواني وجود نداشت و بيماري به منزله تنبيهي از آسمانها تلقي ميشد. اكنون مفهوم بيماري رواني به عنوان تنبيهي در برابر گناه، به شکل واضح از فرهنگ ما حذف شده است، گرچه هنوز به طور پنهان وجود دارد. هنوز هم جملههايي از جانب بيماران تکرار ميشود که «اگر عبادتم را به جا ميآوردم، بهتر رفتار کرده بودم».
موضوع دومي که اين مفهوم را بيان ميکند، تعارض بين عملکرد مذهب و روان درماني به طور دقيقتر بين نقش روحاني مذهبي و روان درمانگران است. مشکلي که در اينجا وجود دارد حد واسطه بين ذهن و روح يا روان و روح است. اين مشکل نه تنها براي يک نظريهپرداز، بلکه براي عوامل اجرايي نيز ميباشد. نظر سومي نيز وجود دارد که بين مفهوم بيماري رواني و تنبيه يک گناه، پيوند ميدهد و اين رابطه با آشفتگي بين مذهب و رواندرماني در اين زمينه است که سلامت روحاني و سلامت رواني يکساناند و همانند تصورش ميباشد. اين اشتباه به خوبي توسط يونگ به تصوير کشيده شده است.9
يونگ در کنفرانس سال 1935م ميگويد: نه تنها مسيحيت با سمبلهاي رستگارياش، بلکه تمام مذاهب، از بدويترين آنها تا کاملترين آنها، با آيين خاصشان انواع مختلفي از رواندرماني تلقي ميشوند و رنجهاي روحي و جسماني ناشي از روح را درمان کرده و بهبود ميبخشند. وي در يکي از آثار علمي منتشره خود در سال 1946م مينويسد: تنها ديدگاههاي سودمند در جهان امروز آن سيستمهاي روان درماني است که ما آنها را معنويت ميناميم. همچنين وي در مقالهاي ديگر در سال 1951م مينويسد: معنويت نه تنها بر ضد بيماري است، بلکه عملاً سيستمي براي بهبود و رشد رواني است.10
يونگ در مقاله خود با عنوان «انسان نوين در جست و جوي يک روح» ادعا ميکند که هيچگاه بيماري نداشته که درمانش مستلزم بازگشت او به معنويت نبوده باشد. معنويت، وسيله مفيدي براي تأمين بهداشت رواني و راه رسيدن به کمال و شادي است. معنويت، مجموعهاي از عقايد در ارتباط با يکي از الگوهاي رفتار عمومي براي بيان رابطه عالي وابستگي انسان به خالقش است. معنويت از طريق ايدهها، تعاليم و تجربيات علمي، بر روند رشد و تکامل بشريت، تأثيري ژرف دارد.
عملکرد معمول معنويت اين نيست که ما را از اضطرابهايمان ناگهان برهاند، بلکه خداوند به ما اين توانايي را ميدهد که محدوديتها و وابستگيهايمان را بيان کرده و سپاس خود را براي موهبت حيات عرضه داريم. اگر ما به يک سري معاني براي رهايي از اضطراب کودکانه وابسته خود نيازمنديم، آيا تعجب آور است که با يک عمل بتوانيم به برخي از آنها دست پيدا کنيم؛ مثل دعا و نيايشهايي که به شکل مناجات فردي و گروهي اجرا ميشود.11
مؤلفههاي معنويت از نظر لاري کيلفورد12
1. احساس تعلق به وحدت و سنتها؛
2. اعتقاد به مکانهاي مقدس و زيارتگاههاي مذهبي؛
3. اعمال مذهبي، مانند نماز و مراقبه؛
4. رعايت حدود و آداب و رسوم مذهبي؛
5. اعتقاد به اخلاقيات، مثل صداقت؛
6. شرکت در مجامع عمومي و اجتماعي جهت اعمال مذهبي، مانند خدمت رساني به ديگران و احساس تعلق اجتماعي؛
7. کنترل رفتاري مناسب؛
8.. ارزش و احترام نهادن به عناصر طبيعي و آفرينش خداوند.
اريکسون شرايط و ويژگيهاي افرادي را که هويت شخصي داشته و افراد شناخته شدهاي بودهاند، بررسي كرده است. اين افراد، اراده قوي، خودکنترلي بالا، همبستگي معنوي و دروني، آرامش و صلح دروني عميق يا نسبتاً عميق، سلامت روح و روان بالا، روابط اجتماعي خوب و مناسب و رضايت بخش داشتهاند. اريکسون دريافت که اين افراد در مقايسه با بقيه مراجعانش، از اعتقادات معنوي و مذهبي قوي بهرهمند بوده و ميزان خودکشي در آنها پايينتر است و کمتر عصبياند و از اضطراب و افسردگي و مشکلات زناشويي کمتري رنج ميبرند.13
اين يافتهها را نيلسون نيز تأييد ميکند. وي اضافه ميکند که يک فرد معنوي، از احساس خود برتر دروني و نه بيروني، بهرهمند است و در درمان معنويت روان درمانگر با ارزشهاي مراجع سر و کار دارد و به کار بردن آنها در زندگي شخصي و اجتماعي است و در نهايت، شيوه زندگي مراجع. وظيفه درمانگر اين است که ارزشها، باورها و اعتقادات مراجع را تا حد ممکن بهدست بياورد و از وي بخواهد تا آنها را ليست کند.14
به گفته چنتمن15 ديپاک نيز از رويکرد معنويت درماني استفاده ميکرد. ديپاک، دورههاي مشاوره و روانشناسي را گذراند و معنويت را اصل کار خودش قرار داد. به اعتقاد وي اضطراب و افسردگي که بيشترين بيماريهاي رواني را دربرميگيرند، از بيماريهاي روان ـ تني هستند. همچنين او معتقد است الکتروشوکهايي که براي درمان افسردگي شديد استفاده ميشود، نتايج پايداري ندارند و بهتر است براي درمان از تمارين معنويت درماني و يافتن هدف و معنا در زندگي استفاده شود.
بوالهري16 نيز ضمن تحقيقي درباره بررسي روشهاي مقابله مذهبي بر کاهش ميزان دردهاي ادراک شده، بيماريهاي مزمن را سنجيد و به نتايج مثبتي دست يافت.
هدف از پژوهش حاضر نيز بررسي تأثير مشاوره گروهي شناختي ـ رفتاري با تأكيد بر انديشههاي معنوي در افزايش معنويت و سلامت روان بيماران ام اس استان قم است.
1. ميزان معنويت و اعتقادات افراد مبتلا به ام اس كه مشاوره گروهي با رويکرد شناختي ـ رفتاري با تأكيد بر انديشههاي معنوي دريافت كردهاند، به طور معناداري در مقايسه با دستهاي كه اين مشاوره گروهي را دريافت نکردهاند، افزايش مييابد.
2. ميزان سلامت روان افراد مبتلا به ام اس كه درمشاوره گروهي با رويکرد شناختي ـ رفتاري با تأكيد بر انديشههاي معنوي دريافت كردهاند، به طور معناداري در مقايسه با دستهاي كه اين مشاوره گروهي را دريافت نکردهاند، افزايش مييابد.
اين پژوهش از نوع آزمايشي است که در چارچوب يک طرح همبستگي به اجرا درآمده است. جامعه آماري پژوهش ميداني حاضر کليه مردان و زنان مبتلا به ام اس از نوع عود و بهبود 18-35 سال است که فاقد اختلال روانشناختي بوده و بالاتر از ديپلم هستند و به کمک انجمن ام اس ايران جمع آوري شده است. براي انتخاب نمونه با حجم چهل نفر (بيست نفر گروه آزمايش و بيست نفر گروه کنترل) از شيوه نمونهگيري تصادفي استفاده شده است. حجم جامعه آماري بالغ بر418 نفر است.
روش نمونهگيري اين پژوهش، داوطلبانه و هدفمند و سپس جايگزيني تصادفي آزمودنيهاست؛ بدين طريق که از فهرست تهيه شده از سوي مسئول انجمن ام اس، آدرس و شماره تلفن بيماران گرفته شده و نمونهها به شکل داوطلبانه انتخاب شدهاند (بر مبناي تمايل آنها به شرکت در جلسات گروه و نمره بالاي اضطراب و افسردگي در آزمونهاي اجرا شده) و در دو گروه کنترل و آزمايش قرار گرفتهاند. بدين منظور از دوگروه بيست نفري (ده نفر مرد و ده نفر زن)که به بيماري ام اس از نوع عود و بهبود مبتلا بوده و در استان قم سكونت داشتند، در گروههاي آزمايش و کنترل جايگزين شده و گروه آزمايش به مدت پانزده جلسه هفتگي در پژوهش به صورت گروهي شرکت کردهاند. در اين مدت، اعضاي گروه گواه، هيچ نوع خدمات مشاورهاي دريافت نکردهاند.
1. مقياس اندازهگيري تجارب معنوي روزانه: اين مقياس درسال 2002م توسط اندروود ليينگ از مؤسسه فتزر در دانشگاه کلمبيا ساخته شد و آلفاي کرونباخ آن روي نمونهاي 285 نفري از دانشجويان شيکاگو 92/0 بوده است. همچنين در اوهايو در نمونه 192نفري اجرا شد و آلفاي کرونباخ آن 94/0 بوده است. در پژوهش حاضر نيز روي نمونهاي سي نفري اجرا شده و ميزان آلفاي محاسبه شده 94/0 گزارش شده است. اين مقياس، شانزده سؤال دارد و مقياسي شش درجهاي، شامل «روزانه چندين بار»، »هر روز»، «اغلب روزها»، «بعضي روزها»، «گهگاهي» و «تقريباً هرگز» است که بر حسب پاسخ به هر گزينه، نمرهاي بين 1ـ6 تعلق گرفته است. به گزينه «روزانه چندين بار» نمره شش تعلق گرفته و به گزبنه «تقريباً هرگز» نمره يك. و همين طور نمرهها بين اين گزينهها و نمرههاي جمع شده حداکثر نمره 96 و حداقل نمره 16 بوده که نمرات بدين گونه تفسير ميشوند: 16ـ36 نسبتاً ضعيف (از نظر معنويت)، نمرات 37ـ56 متوسط، 57ـ76 بالا و 77ـ96 بسيار قوي از نظر معنويت بودهاند.
2. مقياس سنجش سلامت روان مختص بيماران ام اس: اين مقياس توسط فدراسيون بينالمللي ام اس در سال 1995م ساخته شده و پايايي آن بدين شرح به دست آمده است: در مقياس اضطراب، آلفاي به دست آمده 80/0 گزارش شده است. در مقياس افسردگي، آلفاي آن 87/0 گزارش شده است. در مقياس کنترل رفتار، آلفاي به دست آمده 78/0گزارش شده است. در مقياس نگرش مثبت، آلفاي به دست آمده 83/0 بوده و در مجموع، الفاي محاسبه شده 93/0گزارش شده است. اين مقياس، هجده سؤال دارد و شامل سه گزينه «بلي»، «خير» و «گاهي» است. با توجه به نوع سؤالها به «بلي» سه نمره، «خير» يك نمره و «گاهي» دو نمره تعلق ميگيرد. از جمع نمرهها نمره کل سلامت روان به دست ميآيد و با تقسيم آن بر هجده نمرهاي بين 1ـ3 به دست خواهد آمد كه آن را از يک کم كرده و در صد ضرب، و در نهايت بر پنج تقسيم ميکنيم. نمره نهايي هر چه بالاتر باشد سلامت روان فرد نيز بهتر خواهد بود.
جدول شماره 1-1: ميانگين و انحراف استاندارد مؤلفههاي سلامت روان
مقياس سنجش معنويت در مرحله پيش آزمون بر اساس دو گروه آزمايش و کنترل
مقياس سلامت روان | گروه ها | تعداد | ميانگين | انحراف استاندارد |
نمره کل مقياس سلامت روان | گروه آزمايش | 20 | 8/45 | 09/21 |
گروه کنترل | 20 | 17/34 | 3/19 | |
مقياس سنجش معنويت روزانه | گروه آزمايش | 20 | 0/71 | 7/15 |
گروه کنترل | 20 | 0/73 | 14/17 |
در جدول شماره 1-1 شاخصهاي مرکزي مؤلفههاي سلامت روان و مقياس سنجش معنويت در مرحله پيشآزمون درج شده، به شرح زير است:
در گروه آزمايش ميانگين و انحراف استاندارد نمره سلامت روان به ترتيب 8/45 و 09/21 و در گروه کنترل 17/34 و 3/19 است.
در مقياس سنجش معنويت روزانه در گروه آزمايش 71 و با انحراف استاندارد 7/15 و در گروه کنترل ميانگين 73 و با انحراف استاندارد 14/17 گزارش شده است.
جدول شماره 1-2: ميانگين و انحراف استاندارد مؤلفههاي سلامت روان
مقياس سنجش معنويت در مرحله پسآزمون بر اساس دو گروه آزمايش و کنترل
مقياس سلامت روان وسنجش معنويت | گروه ها | تعداد | ميانگين | انحراف استاندارد |
مقياسسلامت روان | گروه آزمايش | 20 | 33/58 | 50/18 |
گروه کنترل | 20 | 35 | 10/21 | |
مقياسسنجش معنويت روزانه | گروه آزمايش | 20 | 91/86 | 24/6 |
گروه کنترل | 20 | 83/67 | 82/19 |
در جدول شماره 1ـ2 شاخصهاي مرکزي مؤلفههاي سلامت روان و سنجش معنويت در مرحله پسآزمون درج شده، که به شرح زير است:
در گروه آزمايش ميانگين و انحراف استاندارد نمره سلامت روان به ترتيب 33/58 و 50/18 و در گروه کنترل 35 و 10/21 است.
در مقياس سنجش معنويت روزانه در گروه آزمايش 91/86 و با انحراف استاندارد 24/6 و در گروه کنترل ميانگين 83/67 و با انحراف استاندارد 82/19گزارش شده است.
با توجه به فرضيهها و نتايج به دست آمده، معنويت وسلامت روان افراد مبتلا به ام اس که مشاوره گروهي شناختي ـ رفتاري با تأكيد بر انديشههاي معنوي دريافت کردهاند، به طور معناداري در مقايسه با دستهاي که مشاوره گروهي با رويکرد ذکر شده دريافت نکردهاند، افزايش مييابد.
جدول1ـ3: اجراي آزمون T گروههاي مستقل
براي بررسي تفاوت ميانگينهاي افتراقي دو گروه آزمايش و کنترل در نمرههاي مقياس سنجش معنويت روزانه
تعداد | ميانگين | انحراف استاندارد | تفاوت ميانگينها | نسبت T | درجه آزادي | سطح معناداري | ||
گروه آزمايش | 20 | 93/21 | 24/6 | 93/5 | 181/3 | 19 | 001/0 | |
گروه کنترل | 20 | 16 | 82/19 | 19 | ||||
کل | 40 |
05/0>Pسطح معناداري
به منظور مقايسه اختلاف ميانگين نمرههاي پيشآزمون و پسآزمون افزايش معنويت در دو گروه آزمايش و کنترل از آزمون T مستقل استفاده شد. T محاسبه شده (3/181=T) در سطح 01/0 از نظر آماري معنادار است و با اطمينان 99٪ فرض صفر تحقيق رد ميشود. بنابراين، تفاوت مشاهده شده در ميانگين افتراقي نمرهها تصادفي نيست و با توجه به ميانگينهاي افتراقي دو گروه ميتوان گفت كه اجراي جلسات شناختي ـ رفتاري با تأكيد بر انديشههاي معنوي بر افزايش ميزان معنويت بيماران مبتلا به ام اس مؤثر بوده است.
و فرضيه دوم:
سلامت روان بيماران مبتلا به ام اس که در مشاوره گروهي با تأكيد بر انديشههاي معنوي شرکت کردهاند به طور معناداري در مقايسه با دستهاي که مشاوره گروهي بارويکرد ذکر شده را دريافت نکردهاند، افزايش مييابد.
جدول 1ـ4: اجراي آزمون T گروههاي مستقل
براي بررسي تفاوت ميانگينهاي افتراقي دو گروه آزمايش و کنترل در نمرات مقياس سلامت روان (نمره کلي)
تعداد | ميانگين | انحراف استاندارد | تفاوت ميانگينها | نسبت T | درجه آزاديdf | سطح معناداريSig | ||
نمره کلي سلامت روان | گروه آزمايش | 20 | 5/22 | 50/18 | 02/6 | 181/3 | 19 | 001/0 |
گروه کنترل | 20 | 3/16 | 105/21 | 19 | ||||
کل | 40 | 38 |
05/0>P سطح معناداري
به منظور مقايسه اختلاف ميانگين نمرههاي پيشآزمون و پسآزمون افزايش سلامت روان در دو گروه آزمايش و کنترل از آزمون T مستقل استفاده شد. T محاسبه شده (3/181=T) در سطح 01/0 از نظر آماري معنادار است و با اطمينان 99٪ فرض صفر تحقيق رد ميشود. بنابراين، تفاوت مشاهده شده در ميانگين افتراقي نمرهها تصادفي نيست و با توجه به ميانگينهاي افتراقي دو گروه ميتوان گفت كه اجراي جلسات شناختي ـ رفتاري با تأكيد بر انديشههاي معنوي بر افزايش سلامت روان بيماران مبتلا به ام اس مؤثر بوده است.17
جدول1ـ5: تفاوت ميانگينهاي نمرات پيش آزمون و پس آزمون مقياسهاي ذکر شده در گروه آزمايش
مقياسها | آزمونها | تعداد | تفاوت ميانگين | درجه آزادي | T تست تفاضل | سطح معناداري |
مقياسسنجش معنويت | پيشآزمون | 20 | 91/15- | 19 | 122/0 | 030/0 |
پسآزمون | 20 | 19 | ||||
مقياسسلامت روان | پيشآزمون | 20 | 5/12- | 19 | 238/0 | 022/0 |
پس آزمون | 20 | 19 |
جدول 1ـ6: نتايج آزمون T وابسته براي بررسي تفاوت ميانگينهاي نمرههاي مقياسهاي ذکر شده در دو گروه آزمايش و کنترل
مقياسها و مؤلفههاي سلامت روان | گروه ها | تعداد | ميانگين | انحراف استاندارد | تفاوت ميانگين | نسبت T | درجه آزاديdf | Sigسطح معناداري |
مقياس سلامت روان | گروه آزمايش | 20 | 45 | 08/21 | 66/11 | 414/1 | 38 | 001/0 |
گروه کنترل | 20 | 34 | 28/19 | |||||
مقياس سنجش معنويت روزانه | گروه آزمايش | 20 | 73 | 66/15 | 12 | 298/0 | 38 | 020/0 |
گروه کنترل | 20 | 61 | 14/10 |
05/0>P
همانطورکه در جدول 1ـ6 ملاحظه ميشود، نتايج آزمون T تست وابسته، براي بررسي تفاوت ميانگينهاي نمرههاي مقياسهاي ذکرشده در دو گروه کنترل و آزمايش، و با مقايسه T نسبت، در سطح 5٪ ، تفاوت معناداري را در نتايج دو گروه نشان ميدهد و با اطمينان95% ميتوان گفت كه رويکرد ذکر شده بر دوگروه مؤثر بوده است.
با توجه به فرضيههاي مطرح شده، معنويت افراد مبتلا به ام اس که مشاوره گروهي با رويکرد شناختي ـ رفتاري با تأكيد بر انديشههاي معنوي دريافت کردهاند، به طور معناداري در مقايسه با دستهاي که مشاوره گروهي با رويکرد ذکر شده را دريافت نکردهاند، افزايش مييابد.
در ابتدا ـ همان طور که مشاهده ميشود ـ با محاسبه و مقايسه نمرههاي خام قبل از اجراي عمل آزمايشي و پس از آن، تفاوت فاحشي در دو گروه داشته است و اين ميتواند خود گوياي اين باشد که مشاوره گروهي با رويکرد ذکر شده بر ميزان معنويت بيماران مبتلا به ام اس مؤثر بوده و افزايش يافته است.
با استفاده از آزمون T گروههاي مستقل ميانگين اختلاف نمرههاي پيش آزمون و پس آزمون مؤلفه معنويت در دو گروه آزمايش و کنترل، مقايسه شد و فرض صفر با اطمينان 99٪ رد شد و با توجه به تفاوت مشاهده شده در ميانگين افتراقي نمرهها ميتوان گفت که اجراي جلسات مشاوره گروهي با رويکرد ذکر شده در افزايش معنويت بيماران مبتلا به ام اس مؤثر بوده است. بسياري از افراد اين باور را داشتند که احساسات و افکار آنها ناشي از رويدادها و شرايط بيروني است، درحالي که شايد بدانند که با افکار و باورها و ارزشهاي معنوي و جايگزين نمودن با افکار منفي گذشته ميتوانند در همان شرايط، نوع نگرششان را تغيير دهند، همان طور که بسياري از تحقيقات نيز اين قضيه را تأييد ميكند، همچنان که اجن کلي18روي رفتارهاي دوقطبي و نشانههاي توهم با رويکرد مشاوره و رواندرماني مذهبي ـ معنوي کارکرد. برنامه (شامل مراقبه، اعمال مذهبي دسته جمعي، دعا و نيايش)، رفتن به کليسا و سبک زندگي بود و کار وي به صورت مطالعه طولي بود و به نتايج مثبتي دست يافت که با نتايج پژوهش حاضر همسوست.
بوالهري19مشاوره با رويکرد معنوي را در ميان مبتلايان به سوء استفاده جنسي با تدابيري، مثل پيشگيري اوليه، آموزش پيشگيرانه مبتني بر خانواده و جامعه، مشاوره با مراجعه و اطرافيانش، همگي با توجه به ابعاد مذهبي و معنويشان انجام داده و به نتايج مثبتي دست يافته است که نتايج آن نيز با يافتههاي پژوهش حاضر همسو ميباشد.
طي جلسات گروهي سعي شد که خواندن آيات، روايات و ادعيهها با تمرکز بر معاني و مفاهيم آيات باشد، نه فقط خواندن در جهت رفع تکليف، زيرا در چنين صورتي است که آن آرامشي که بايد به دست ميآيد. در عين حال که تمرينهاي ريلکسيشن و مراقبه نيز انجام ميشد و اعضا پس از انجام اين تمرينها هر کدام احساسشان را ميگفتند و ابراز رضايت داشتند.
نتايج پژوهش حاضر در باره فرضيه دوم، ما را به اين نکته رهنمون کرد که با محاسبه و مقايسه نمرههاي خام سلامت روان و مؤلفههاي آن قبل از اجراي عمل آزمايشي و پس از آن در گروه آزمايش، تفاوت معناداري داشته است. اين نتيجه ميتواند خود گوياي اين باشد که مشاوره گروهي با رويکرد ذکر شده، بر ميزان توانايي مقابله با مشکلات جسمي بيماران مبتلا به ام اس مؤثر بوده و افزايش يافته است.
به منظور مقايسه ميانگين اختلاف نمرههاي پيشآزمون و پسآزمون سلامت روان افراد مبتلا به ام اس در دو گروه آزمايش و کنترل از آزمون T استفاده شد(181/3T=) که در سطح 1٪ (01/1P<) معنادار است و با اطمينان 99٪ ميتوان گفت که فرض صفر تحقيق رد ميشود و با توجه به آن مشاوره گروهي با رويکرد ذکر شده، موجب افزايش سلامت روان افراد مبتلا به ام اس ميشود.
در پرسشنامه سلامت روان، مؤلفههاي اضطراب و افسردگي و افزايش نگرش مثبت و کنترل رفتار توانايي مقابله با مشکلات جسمي بر اثر افزايش معنويت به سبب اجراي رويکرد معنويت درماني گروهي افزايش يافته است. از همه مهمتر، تجربيات خود اعضاي گروه در برخي از جلسات گروهي به رهبر گروه و به همه اعضا نشان دهنده اين واقعيت است که بر اثر افزايش نگرش مثبت و کنترل رفتار و کاهش اضطراب و افسردگي، توانايي مقابله با مشکلات جسمي به سبب اجراي مشاوره گروهي با رويکرد شناختي ـ رفتاري با تأكيد بر انديشههاي معنوي افزايش مييابد.
بيماران در بين جلسات گروهي نيز (خطاب به رهبر و اعضاي گروه) اذعان ميداشتند که بر اثر افزايش افکار مثبت و معنويت و طرز تفکر صحيح طي تمرينهاي مختلف و جلسات گروهي توانستهاند كه تا حدود زيادي با مشکلات جسمي و همچنين از آن مهمتر با مسائل رواني خويش بهتر مقابله كرده و از همه مهمتر اينکه ياد گرفتهاند که در وهله اول آنها را بپذيرند و سپس با آن رو به رو شوند.
همچنين مباشري مقدم 20پژوهشي با عنوان «بررسي رابطه بين اشتغال دانشجويان متأهل و غيرمتأهل دانشگاه الزهراء(س) با سلامت روان» انجام داده که يافتههاي آن پژوهش نيز با يافتههاي پژوهشي حاضر همسوست.
آيتي نيز21 بررسي معاينه وضعيت رواني در پنجاه بيمار مبتلا به ام اس تحت پوشش انجمن ام اس ايران را سنجيده و به نتايج مثبتي دست يافته است که يافتههاي اين پژوهش نيز نتايج پژوهشي حاضر را تأييد ميکند.
اين پژوهش با محدوديتهايي روبهرو بوده است که مانع از تعميم کلي نتايج آن ميشود. اين محدوديتها عبارتاند از:
افراد شرکت کننده در اين پژوهش، بيماران ام اس از نوع عود و بهبود بودهاند که وضعيت جسماني نسبتاً خوبي داشتهاند و اين امر خود به تأييد نتايج تحقيق کمک بسياري ميکند. بنابراين، مناسب است در پژوهشهاي بعدي با بيماران نوع خوش خيم يا پيشرونده نيز صورت پذيرد و نتايج آن بررسي شود.
افراد شرکت کننده در اين پژوهش سنين بين 18 ـ 35 سال بودند که تحصيلات ديپلم به بالا داشتهاند و اين امر نيز خود به خود در تأييد نتايج تحقيق کمک ميكند.
افراد شرکت کننده در اين پژوهش افرادي بودند که به شکل تصادفي و داوطلبانه در گروه شرکت کرده بودند، بنابراين نتايج تحقيق ممکن است قابل تعميم به ديگر افراد نباشد.
از جمله مشکلات و موانع پژوهش حاضر مسائل رفت و آمد بيماران بود که با توجه به اينکه در فصل تابستان گروه اجرا شد و بيماران ام اس نيز در استان قم مشکلات ويژهاي (به سبب شرايط سخت آب و هوايي- گرم و خشک -استان قم و کمبود امکانات و وسايل نقليه سريع و آسان در قم) داشتند که نتايج تحقيق را تحت تأثير قرار داد. بنابراين توصيه ميشود که پژوهشهاي بعدي در ديگر فصلهاي سال برگزار شود.
مراجعان شرکت کننده در اين جلسات، محدود به استان قم بود (محدود بودن جامعه آماري) که ميتوان آن را در استانهاي ديگر نيز اجرا کرد.
براساس يافتههاي اين پژوهش، توصيه ميشود محققان بعدي اثربخشي مشاوره گروهي، با ارائه رويکرد ذکر شده و رويکردهاي مشابه، با خانوادههاي بيماران ام اس، ارتباط برقرار نمايند. اين ارتباط بايد بهمنظور ايجاد نگرش مناسب نسبت به اين بيماران، براي کاهش اضطراب و افسردگي آنها و با اهداف زير صورت گيرد.
ـ اثربخشي مشاوره گروهي بر کاهش تعارضات زناشويي بيماران مبتلا به ام اس؛
- اثربخشي مشاوره فردي بر روش صحيح انتخاب همسر و کاهش مشکلات قبل از ازدواج؛
- اثربخشي اين رويکرد با مشاوره گروهي و مشاوره فردي و مقايسه آن دو در افزايش سلامت روان بيماران مبتلا به ام اس.
آيتي، محمد، بررسي معاينه وضعيت رواني در 50 بيمار مبتلا به ام اس تحت پوشش انجمن ام اس ايران، پايان نامه دکتري روانشناسی بالینی، دانشگاه علوم پزشکي ايران، مهرماه 1380.
اسلامي نسب، علي، روان شناسي سازگاري، چ دوم، قم، نشر بنياد، 1380.
باقري يزدي، حسین، «بررسي وضعيت سلامت رواني دانشجويان دانشگاه تهران»، فصلنامه انديشه و رفتار، ش 4، خرداد 1384، ص 22-26.
بوالهري، جعفر، چکيده مقالات دومين همايش سراسري نقش دين در بهداشت روان، انتشارات آفتاب گرافيک، تهران، ش 1، تیر1386، ص 44-50.
ـــــ، قرآن و راه حلهاي مقابله با فشارهاي رواني(مقاله ارائه شده در سومين سمپوزيوم سراسري استرس)، دانشگاه علوم پزشکي و خدمات بهداشتي ايران، تهران، نشرروان، 1380.
بهرامي، هاجر، اثربخشي آموزش معنويت به شيوه گروهي بر کاهش اضطراب و افسردگي دانشجويان خوابگاهي دانشجويان دختر علامه تهران، پاياننامه کارشناسی ارشدروانشناسی بالینی، دانشگاه علامه طباطبايي، مهرماه 1385.
دباغي، پرويز، اثربخشي شناختي-رفتاري بر اساس تفکر نظارهاي و فعالسازي طرحوارههاي معنوي در پيشگيري از عود مصرف مواد افيوني، پاياننامه دکتری روانشناسی بالینی،دانشکده انيستيتو روانپزشکي تهران، مهرماه 1385.
فتي، لادن، ساختارهاي معناگذاري حالتهاي هيجاني و پردازش شناختي اطلاعات هيجاني مقايسه در چاچوب مفهومي، پايان نامه دکتراي باليني، انيستيتو روانپزشکي تهران، مهرماه 1380.
فرانکل، ويکتور اميل، انسان در جست و جوي معنا، ترجمه: اکبر معارفي شاهنشاهي، چ سوم، تهران، دارالفکر، 1378.
هارتز، گري، معنويت درماني و سلامت روان"کاربردهاي باليني، ترجمه: امير کامگار و عيسي جعفري، چ سوم، تهران، نشر روان، 1381.
يونگ، کارل گوستاو، روان شناسي و دين، ترجمه: فواد روحاني، چ چهارم، تهران، امير کبير، 1379.
گودرزي، ژيلا، بررسي اثربخشي راهبردهاي شناختي-رفتاري شامل تکنيکهاي توقف فکر،حل مساله و جرات ورزي در درمان اختلالات افسردگي اساسي، پاياننامه کارشناسي ارشد روانشناسي باليني، دانشکده انيستيتو روانپزشکي دانشگاه علوم پزشکي و خدمات بهداشتي درماني ايران، تهران، مهرماه 1383.
مطهري،مرتضي،مقدمهاي بر جهان بيني توحيدي،چ هفتم،قم، صدرا، 1372.
مباشري مقدم، نيلوفر، بررسي رابطه بين اشتغال دانشجويان متاهل و غير متاهل دانشگاه الزهراء با سلامت روان آنان، پايان نامه کارشناسي ارشدمشاوره، دانشگاه الزهراء، مهرماه 1382.
نجات، حميد، «مفهوم سلامت روان در مکاتب روان شناسي»، فصلنامه اصول بهداشت رواني، ش 3، فروردین 1381، ص 160-166.
هومن، حيدرعلي، روش تحقيق در علوم رفتاري، چ دوم، تهران، سپهر دانش، 1387.
Benjamin, B., The Psychology of Religious Behavior, Belief & Experience, London, Rutledge 11New Fetter Len, 2005.
Elizabet, A., Religious Education in the Early Years Teaching and Learning in the First Three Years of School Textbook, London and New York, 2000.
Eriksson, T., "Spiritual therapy thems in a spiritually integrative personality theory", Journal of Science Direct Spiritual Therapy, v 146, 1987, p 18-33.
Eugene, W., "Spiritual and religios in counseling and Psychotherapy", Journal of Counseling California, v 75, 2006, p 22-29.
Falmer, P., Education Calture and Values, Volumer Spiritual and Religius Education- Editedhy Mal Leicester, Celia Madgil and Sohan modgil Taylor and Francis group, London and New York, 2004.
Fredouille, J., Mesbah, M., "Housing and mental health: anxiety", Book of 2nd WHO International Housing and Health Symposium, Vilnius, v 25, 2004, p 55-67.
Saltzman, R., Santos Spirituality and Spiritual Therapy Links, in Baja Califeruia, Todes Mexice, 2006.
Taylor, N. M., "Utilizing religious schemas to cope with mental illness", Journal of Religio and Health, v 40, 2004, p 353-389.
Nielson, S., "A mormon rational emotive behavior therapist attempt Quranic rational emotive behavior therapy", Journal of ASA American Psychotherapy, v 14, 2001, p 1-4.
Nielson ,G., DRAFT Religion Atitudes and Social Behavior, University of Southern, California, 2006.
Larry, G., "Spiritual therapy and increase mental health and decreace mental illness", Journal of Spiritual Therapy, v 78, 2006, p 23-24.
Hoddge, D., "Spirituality towards a Theoretical framework", Journal of Religion in the Social Services, v19, 2008, p 1-20.
Sperry, L., Cognitive Behavior Therapy of DSM-IV Personality Disorder USA, Talyor and Francis, 2008.
Mirchantman, D., "Spiritual therapy to the rescue", International journal of Spiritual Therapy, v 5, 2007, p 2-5.
Younge, k., "Reconstructing religious spiritual and moral education and foreward", Psychotherapy, v 81, 2006, p 500.
*کارشناسی ارشد مشاوره و روانشناسی عمومی freefatemehagha@yahoo.com
** استاديار گروه مشاوره دانشگاه الزهراء(س).
*** استاديار گروه روانشناسي مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)
دريافت: 24/3/1389 – پذيرش: 30/3/1390
1. L. Sperry, Cognitive Behavior Therapy of DSM-IV Personality Disorder USA, p 67.
2. A. Elizabet, Religious Education in the Early Years Teaching and Learning in the First Three Years of School Textbook, p 56.
3. K,Younge, "Reconstructing religious spiritual and moral education and foreward", Psychotherapy, v 81, p 500.
4. لادن فتي، ساختارهاي معناگذاري حالتهاي هيجاني و پردازش شناختي اطلاعات هيجاني مقايسه در چاچوب مفهومي، پايان نامه دکتراي روانشناسی باليني، ص 118.
5. D, Hoddge,"Spirituality towards a theoretical framework", Journal of Religion in the Social Services, v 19, p 19.
6. مرتضي مطهري، مقدمهاي بر جهان بيني توحيدي، ص 58.
7. هاجربهرامي، اثربخشي آموزش معنويت به شيوه گروهي بر کاهش اضطراب و افسردگي دانشجويان خوابگاهي دانشجويان دختر علامه تهران، پاياننامه کارشناسی ارشدروانشناسی بالینی، ص26.
8. پرويزدباغي، اثربخشي شناختي-رفتاري بر اساس تفکر نظارهاي و فعالسازي طرحوارههاي معنوي در پيشگيري از عود مصرف مواد افيوني، پاياننامه دکتری روانشناسی بالینی، ص 100.
9. علی اسلامی نسب، روانشناسي سازگاري، ص 78.
10. حسین باقري يزدي، «بررسي وضعيت سلامت رواني دانشجويان دانشگاه تهران»، فصلنامه انديشه و رفتار، ش 4، ص 26.
11. ژیلاگودرزي، بررسي اثربخشي راهبردهاي شناختي-رفتاري شامل تکنيک هاي توقف فکر،حل مساله و جرات ورزي در درمان اختلالات افسردگي اساسي، پاياننامه کارشناسي ارشد روانشناسي باليني، ص 158.
12. G. Larry, "Spiritual therapy and increase mental health and decreace mental illness", Journal of Spiritual Therapy, v 78, p 23.
13. T. Eriksson, "Spiritual therapy thems in a spiritually integrative personality theory", Journal of Science Direct Spiritual Therapy, v 146, p 3.
14. S. Nielson, "A mormon rational emotive behavior therapist attempt Quranic rational emotive behavior therapy", Journal of ASA American Psychotherapy, v 14, p 1.
15. D. Mirchantman, "Spiritual therapy to the rescue", International Journal of Spiritual Therapy, v 5, p 3.
16. جعفر بوالهري، چکيده مقالات دومين همايش سراسري نقش دين در بهداشت روان، ش 1، ص 44.
17. حيدرعلي هومن، روش تحقيق در علوم رفتاري، ص 147.
18. W. Eugene, "Spiritual and religios in counseling and Psychotherapy", Journal of Counseling California, v 75, p 22.
19. جعفر بوالهري، قرآن و راه حلهاي مقابله با فشارهاي رواني (مقاله ارائه شده در سومين سمپوزيوم سراسري استرس)، ص 67.
20. نیلوفر مباشري مقدم، بررسي رابطه بين اشتغال دانشجويان متاهل و غير متاهل دانشگاه الزهراء با سلامت روان آنان، پاياننامه کارشناسي ارشدمشاوره وراهنمایی، ص 75.
21. محمد آيتي، بررسي معاينه وضعيت رواني در 50 بيمار مبتلا به ام اس تحت پوشش انجمن ام اس ايران، پايان نامه دکتري روانشناسی بالینی، ص 45.