سال پنجم، شماره اول، بهار 1391، ص 79 ـ 103
Ravanshenasi-va ـ Din, Vol.5. No.1, Spring 2012
هوشنگ گراوند* / بهرام علي قنبري هاشم آبادي** / پيمان كامكار زاهروند*** / سپيده جعفري****
چكيده
پژوهش حاضر با هدف بررسي تطبيقي جهتگيري ديني (دروني و بيروني) با سلامت روان و باورهاي غيرمنطقي انجام شده است. جامعة آماري اين پژوهش كليه دانشجويان دانشگاه علامه طباطبايي بودهاند. نمونهاي به حجم 216 نفر به پرسشنامههاي سلامت عمومي، باورهاي غيرمنطقي اهواز و جهتگيري ديني (دروني و بيروني) آلپورت پاسخ دادهاند. دادهها با شاخصهاي آماري، چون ميانگين، انحراف معيار، همبستگي، رگرسيون، و تحليل واريانس چندمتغيري تحليل شدهاند. نتايج نشان ميهد كه جهتگيري ديني دروني رابطه منفي و معناداري با خردهعامل بيمسئوليتي هيجاني دارد و نيز رابطه مثبت و معناداري بين جهتگيري ديني دروني و سلامت روان وجود دارد كه اين دو رابطه قادر به پيشبيني هستند. همچنين جهتگيري ديني دروني و بيروني به ترتيب رابطههاي مثبت و منفي معناداري با نشانههاي اضطراب داشته كه اين رابطه قابل پيشبيني است و عاملهاي باورهاي غيرمنطقي ميتوانند سلامت روان دانشجويان را پيشبيني كنند. آزمون مانووا نشان ميدهد كه تفاوت معناداري بين دانشجويان زن و مرد، كارشناسي و كارشناسي ارشد از لحاظ جهتگيري ديني وجود ندارد. درمجموع ميتوان گفت تنها جهتگيري ديني دروني ميتواند سلامت روان و باورهاي غيرمنطقي را بهبود بخشد.
كليدواژهها: دين دروني، دين بيروني، سلامت روان و باورهاي غيرمنطقي.
*دانشجوی کارشناسی ارشد رشته تحقیقات آموزشی دانشگاه فردوسی مشهد.hoshanggaravand@gmail.com
** دانشیارگروه روانشناسی دانشگاه فردوسی مشهد ghanbarih@um.ac.ir
*** دانشجوی کارشناسی ارشد رشته تکنولوژی آموزشی.
**** دانشجوی رشته کارشناسی ارشد مدیریت آموزشی. دريافت: 17/10/90 ـ پذيرش: 2/2/91
يكي از موضوعاتي كه از ديرباز در حوزه مطالعات و تحقيقات روانشناسي درباره هيجانات منفي و فراهم آوردن سلامت روان مطرح بوده، بررسي تأثير دينداري و معنويتگرايي است و در حال حاضر، مطالعات نسبتاً قابل توجهي وجود دارد كه چگونگي تأثير دينداري و معنويت را بر سلامت جسمي و رواني مد نظر قرار ميدهند.1 در اولين تحقيقات نظاممند آماري در حوزه روانشناسي دين، فرانسيس گالتون مشهورترين كار خود را درباره تأثير عيني نيايش حاجتمندانه انجام داد. از اين پس، تحقيقات در حوزه دينداري و موضوعات همبسته با دين ادامه يافت و به توليد نظريههاي بسيار و احياناً با نتايج متفاوت منجر شد.2
روبرت آمونز (1999م) معتقد است كه دين تا حدودي به اين علت كه يكپارچگي شخصيت را فراهم ميسازد، موجب افزايش بهزيستي ميشود.3 نوغاني و همكاران (1383) از آموزش مجموعه معارف و فرائض ديني (نماز، روزه و مناجات) و تأثير آن در جهت تسكين افسردگي بهره برده و به اين نتيجه رسيدهاند كه 55 درصد از افرادي كه در اين بررسي شركت كردهاند، پس از انجام عبادتها احساس آرامش بهتري داشتهاند.4 يافتههاي ديگري حاكي از ارتباط معنادار بين مذهب و سلامت روان هستند.5 با وجود اين، پژوهشهاي ديگري نيز وجود دارند كه بر عدم رابطه بين مذهب و سلامت جسماني و رواني يا رابطه منفي مذهب با متغيرهاي ياد شده تأكيد كردهاند.6
با توجه به اينكه در تحقيقات مختلف، آثار مثبت نگرش مذهبي بر سلامت جسماني و رواني تأييد شده و در موارد ديگر چنين آثاري يافت نشده و حتي بر آثار منفي آن نيز تأكيد شده است، در خصوص ناهمساني اين يافتهها يك فرضيه اين است كه عوامل متفاوتي به چگونگي تأثير دينداري و بهزيستي رواني كمك ميكند. بنابراين، يافتههاي ناهمسان ضرورتاً ارتباط ميان بهزيستي و دينداري را نفي نميكنند، بلكه موقعيتهايي را مشخص ميكنند كه ارتباطات در آنها قويتر است. از جمله بايد بين نوعي از جهتگيري ديني كه به سلامت رواني كمك ميكند و نوعي كه با بهزيستي كمتر رابطه دارد يا ندارد، تفاوت قائل شد.7 اين مسئله محققان ديگر را بر آن داشته تا تأثير انواع مذهب را بررسي كرده و مذهب دروني را از مذهب بيروني تفكيك كنند.8 براي مثال، باتسون و همكارانش يافتههاي 115 مطالعه در مورد همبستگي ميان دينداري و بهداشت رواني را تجزيه و تحليل كرده و دريافتهاند كه 37 مورد از اين مطالعات، نشاندهنده همبستگي مثبت ميان دينداري و بهداشت رواني، و 47 مورد نشاندهنده ارتباط منفي است و 31 مورد نيز هيچگونه همبستگي نشان ندادهاند. اين پژوهشگران، نتايج اين مطالعات را به صورت جداگانه بر دينداري دروني و بروني تحليل كردهاند. نتايج تحليل 115 مطالعه باتسون و همكاران بر دينداري دروني و بيروني نشان ميدهد كه جهتگيري مذهبي دروني، همبستگي مثبت با بهداشت رواني دارد، اما جهتگيري مذهبي بروني غالباً همبستگي منفي با بهداشت رواني دارد.9
برخي از محققان10 در پژوهشهاي خود به اين نتيجه رسيدهاند كه مذهب ميتواند نقش تعيينكنندهاي در اثرگذاري بر موقعيتهاي تنيدگيزا داشته باشد. به عبارت ديگر، جهتگيري مذهبي دروني اثر رويدادهاي غيرقابل كنترل، ميزان اضطراب و افسردگي را كاهش ميدهد. بررسي ارتباط تنيدگي، افسردگي و اضطراب با مذهب نيز نشان داده است كه رابطه منفي بين مذهبي بودن و اضطراب وجود دارد.11 در پژوهش جعفري12 در بررسي رابطه جهتگيري مذهبي با شيوههاي مقابله مشخص شده است كه دانشجويان داراي جهتگيري مذهبي دروني بيش از دانشجويان داراي جهتگيري مذهبي بيروني، از شيوههاي مقابلهاي مسئلهمحور استفاده كردهاند. همچنين دانشجويان داراي جهتگيري مذهبي بيروني بيش از دانشجويان داراي جهتگيري مذهبي دروني از شيوههاي مقابلهاي هيجانمحور استفاده كردهاند.13 غرايي و همكاران14 در پژوهشي درباره ارتباط سلامت روان با مذهب دروني و بيروني به اين نتيجه رسيدهاند كه رابطه معناداري بين مذهب دروني با سلامت روان وجود دارد، ولي اين ارتباط در مذهب بيروني مشاهده نشده است. همچنين تفاوت معناداري بين دو جنس از لحاظ نوع مذهب مشاهده نشده است. درخصوص مقايسه هريك از زيرگروههاي مقياس سلامت روان با مذهب دروني نيز كليه اين مقياسها رابطه معناداري با مذهب دروني داشته، ولي مذهب بيروني صرفاً با نمرههاي مقياس افسردگي وخيم، ارتباط داشته است.15 بهرامي و رمضاني فراني16 نيز در پژوهشي درباره نقش جهتگيري مذهبي(دروني و بيروني) بر سلامت روان و ميزان افسردگي سالمندان به اين نتيجه رسيدهاند كه رابطه همبستگي معناداري بين جهتگيري مذهبي با سلامت روان و افسردگي سالمندان وجود دارد؛ بدين معنا كه هرچه نمرههاي جهتگيري مذهبي به جهت بيروني افزايش مييابد، نمرههاي اختلال در سلامت روان و افسردگي بالا ميرود و هرچه نمرهها به سمت جهتگيري مذهب دروني تمايل مييابد، نمرههاي اختلال در سلامت روان و افسردگي كاهش مييابد.17 لهساييزاده و همكاران (1385) در پژوهشي تحت عنوان «بررسي رابطه جهتگيري مذهبي و سلامت رواني مهاجران براساس مدل آلپورت و راس» به اين نتيجه رسيدهاند كه ضريب همبستگي بين جهتگيري درونديني با سلامت روان 79/0 و برونديني 75/0- است و يافتههاي پژوهش آنها پيشفرض نظريه آلپورت در مورد رابطه بين سلامت رواني و دينداري و ارتباط آن با سلامت رواني مهاجران را تأييد ميكند.18
محور دوم پژوهش حاضر را نقش جهتگيري ديني در باورهاي غيرمنطقي و نقش اين باورها در سلامت روان تشكيل ميدهند. همانطور كه گفته شد، در بسياري از تحقيقات، رابطه بين جهتگيري ديني (دروني و بيروني) با سلامت روان به اثبات رسيده و همچنين در تحقيقات ديگري نيز مشخص شده است كه باورهاي غيرمنطقي بر سلامت روان تأثير منفي ميگذارند. براي مثال، گردي و همكاران در پژوهشي تحت عنوان «رابطه سلامت رواني با تفكر غيرمنطقي در دانشجويان دانشگاه شهيد بهشتي» به اين نتيجه دست يافتهاند كه سطح سلامت رواني آزمودنيها با ميزان تفكرات غيرمنطقي آنها بهطور كلي، و با انواع توقع تأييد از ديگران، انتظار بيش از حد از خود، واكنش به ناكامي، بيمسئوليتي هيجاني، بيشدلواپسي اضطرابي، اجتناب از مشكل، و درماندگي براي تغيير معكوس و با كمالگرايي معنادار بوده است.19 همچنين نتايج پژوهشي نشان ميدهد كه حالت و ميزان بالاي اضطرابي كه دانشجويان احساس ميكنند، در موقعيتهاي همراه با فشار رواني بيشتر، با باورهاي غيرمنطقي آنها مرتبط است.20 در پژوهش ديگري كه روي دانشجويان انجام شده، نشان ميدهد كه باورهاي غيرمنطقي براي كنار آمدن با مسائل، به افزايش فشار رواني و پيامدهاي منفي منجر ميشود.21 از آنجا كه دينداري تأثير بسياري بر بالا رفتن سلامت روان افراد دارد و باورهاي غيرمنطقي هم يكي از مهمترين عاملهاي پايين بودن سلامت روان است، ميتوان اينچنين استنباط كرد كه دينداري ميتواند باورهاي غيرمنطقي را بهطور قابل ملاحظهاي كاهش دهد. بنابراين، شناسايي عوامل تأثيرگذار بر باورهاي غيرمنطقي و سلامت روان و ارتباط اين دو مقوله مهم روانشناختي با يكديگر حائز اهميت است، زيرا سلامت رواني در قالب پديدهاي رواني ـ اجتماعي مستلزم درك و تفسير درست از امور مرتبط بوده و هر فرهنگي هم براساس معيارهاي خاص خود در پي سلامت رواني است.
اخيراً در روانشناسي و روانپزشكي «شناخت» جايگاه ويژهاي در سببشناسي و
درمان اختلالات هيجاني به خود اختصاص داده است و گفته ميشود كه روانشناسي دوباره به نقطه آغازين خود بازگشته است.22 روانشناسي شناختي برخلاف رفتارگرا
معتقد است كه رويدادهاي ذهني صرفاً پديدههاي همايند نيستند، بلكه فرآيندهاي
شناختي، بر رفتار تأثير دارند. نظريه بك در مورد اختلالات هيجاني بيانگر آن است كه اولين مؤلفه در اينگونه اختلالات، حضور افكار منفي خودكار است. به عقيده بك آنچه بيشتر موجب ناخشنودي افراد ميشود محتواي فكر آنهاست.23 همچنين فلدمن24 معتقد است كه اليس ريشه بسياري از ناراحتيها و اختلالات رفتاري و رواني انسان را در انواع عقايد و باورهاي غيرمنطقي كه در مورد جهان پيرامون خود دارد، ميداند.25 نظريه عقلاني ـ عاطفي ـ رفتاري آلبرت اليس يكي از نظريههاي شناختي است. اين نظريه، انواع باورهاي غيرمنطقي را عامل اصلي مشكلات انساني معرفي ميكند. باورهاي غيرمنطقي باورهايي هستند كه بر روان فرد سلطه داشته و عامل تعيينكننده چگونگي تعبير و تفسير و معنا دادن به رويدادها و تنظيمكننده كيفيت و كميت رفتارها و عواطفاند. باورهاي غيرمنطقي حقيقت نداشته و با واقعيت منطبق نبوده، بايد و حكم براي فرد ميآورند، تعادل فرد را از بين برده، از ايجاد نظم جلوگيري كرده و از مواجهه موفقيتآميز با حوادث تحريككننده جلوگيري ميكنند.26
بنابراين، با مرور پيشينه پژوهشي، پژوهشي كه به بررسي نقش باورهاي غيرمنطقي بر جهتگيري ديني (دروني و بيروني) پرداخته باشد، يافت نشد، ولي همانطور كه بيان شد، پژوهشهايي در مورد نقش جهتگيري ديني (دروني و بيروني) بر سلامت روان انجام شده است. گزارش يافتههاي متفاوت درباره نقش مذهب بر سلامت روان و يافت نشدن پژوهشي در مورد نقش جهتگيري ديني (دروني و بيروني) بر باورهاي غيرمنطقي، سبب شد تا تحقيق حاضر انجام گيرد.
آيا رابطه معناداري بين جهتگيري ديني (دروني و بيروني) با باورهاي غيرمنطقي و عاملهاي آن وجود دارد؟
رابطه معناداري بين جهتگيري ديني با سلامت روان و عاملهاي آن، وجود دارد.
رابطه منفي و معناداري بين سلامت روان و باورهاي غيرمنطقي وجود دارد.
آيا تفاوت معناداري بين جهتگيري ديني (دروني و بيروني) در دانشجويان زن ومرد وجود دارد؟
آيا تفاوت معناداري بين جهتگيري ديني (دروني و بيروني) در دانشجويان كارشناسي و كارشناسي ارشد وجود دارد؟
تحقيق حاضر از نوع تحقيق توصيفي ـ همبستگي است.
جامعة آماري در اين پژوهش دانشجويان دانشگاه علامه طباطبايي بوده كه تعداد همه آنها حدود پانزده هزار نفر است. از جامعة يادشده، نمونهاي به حجم 250 نفر انتخاب و 250 پرسشنامه توزيع شده است. اما نمونه نهايي شامل 216 نفر است، از اينرو، نرخ تكميل 86 درصد است. با توجه به نوع تحقيق و وقتگير بودن اجراي پرسشنامه، مقدار نمونه مناسب است. 96 نفر مرد (44%) و 120 نفر آنها زن (56%) بودهاند. 110 نفر (51%) دانشجوي كارشناسي(37 مرد و 73 زن) و 106 نفر (49%) دانشجوي كارشناسي ارشد(59 مرد و 47 زن) بودهاند.
براي جمعآوري دادهها از سه پرسشنامه باورهاي غيرمنطقي، سلامت روان و پرسشنامه جهتگيري مذهبي (دروني و بيروني) استفاده شده است.
پرسشنامه چهارعاملي باورهاي پرسشنامه هطقي اهواز (4 IBT – A): عبادي و معتمدين27 پرسشنامه چهارعاملي باورهاي غيرمنطقي اهواز(4 IBT – A) را كه چهل سؤال دارد براساس پرسشنامه دهعاملي باورهاي غيرمنطقي جونز به روش تحليل عوامل ساختهاند. روش نمرهگذاري آن براساس طيف ليكرت از 1 (كاملاً مخالفم) تا 5 (كاملاً موافقم) است. عبادي و معتمدين28 براي بررسي دقيقتر پايايي ضريب آزمون، از ضريب آلفاي كرونباخ و روش تنصيف استفاده كردهاند كه به ترتيب براي كل مقياس، 75/0 و 76/0 و خردهعاملهاي درماندگي برابر تغيير، 80/0 و 82/0؛ توقع تأييد ديگران، 81/0 و 84/0، اجتناب از مشكل، 73/0 و 74/0؛ بيمسئوليتي هيجاني، 75/0 و 72/0 به دست آمده است. عامل درماندگي برابر تغيير، شامل سؤالهاي (1، 2، 3، 4، 5، 6، 7، 8، 9، 10، 11، 12، 13، 14 و 15)، توقع تأييد ديگران (16، 17، 18، 19، 20، 21، 22، 23، 24 و25)، اجتناب از مشكل (26، 27، 28، 29 و 30) و بيمسئوليتي هيجاني (31، 32، 33، 34، 35، 36، 37، 38، 39 و 40) است.29
پرسشنامه سلامت عمومي 28 سؤالي (GHQ - 28): پرسشنامه سلامت عمومي، شناختهشدهترين ابزار غربالگري در روانپزشكي30 است كه براي غربالگري بيماريهاي رواني به كار ميرود.31 پرسشنامه سلامت عمومي، ناراحتيهايي با طول مدت كمتر از دو هفته را شناسايي ميكند و به بيماريهاي گذرا كه ممكن است بدون درمان شفا يابند، حساس است. نسخه ارائه شده در اين پژوهش، 28 سؤال است.32 در اين پژوهش، نمره بالا بيانگر داشتن سلامت عمومي، و نمره پايين بيانگر وجود بيماري است. اين پرسشنامه از چهار خردهمقياس نشانههاي جسماني، اضطراب، بدكاركردي اجتماعي و افسردگي تشكيل شده است. نظام نمرهگذاري اين پرسشنامه، براساس مقياس ليكرت است كه به هريك از مقياسهاي چهارگانه، نمره (0- 1-2-3) داده ميشود.33 چيونگ و اسپيرز34 ضريب پايايي پرسشنامه سلامت عمومي به روش بازآزمايي را 47/0 گزارش كردهاند كه در سطح 05/0 > p عادي معنادار است. علاوه بر اين، ضريب آلفا براي كل مقياس برابر 88/0 و براي خردهمقياسهاي نشانههاي جسماني (هفت سؤال اول)، اضطراب ( هفت سؤال دوم)، بدكاركردي اجتماعي (هفت سؤال سوم) و افسردگي (هفت سؤال آخر) به ترتيب 66/0، 72/0، 79/0 و 85/0 گزارش شده است.35 مولوي اعتبار و پايايي بازآزمايي اين آزمون را 86/0 گزارش كرده است.36 پژوهشگران بارها اعتبار پرسشنامه سلامت عمومي را تأييد و گلدبرگ و هيلير37 اعتبار اين پرسشنامه را 89/0 گزارش كردهاند.
مقياس جهتگيري ديني آلپورت: آلپورت و راس در سال 1950م اين مقياس را براي سنجش جهتگيريهاي دروني و بيروني دين تهيه كردهاند. در مطالعه اوليهاي كه بر اين مبنا صورت گرفته، مشاهده شده كه همبستگي جهتگيري بروني با دروني 21/0 است38. اين آزمون در سال 1378 ترجمه و هنجاريابي شده است. همساني دروني آن توسط جانبزرگي و با استفاده از ضريب آلفاي كرانباخ، 71/0، و پايايي آن 74/0 به دست آمده است.39 در اين مقياس 21 سؤالي، عبارتهاي 1 - 12 جهتگيري بيروني دين، و عبارتهاي 13 - 21 جهتگيري دروني دين را ميسنجند و براساس طيف ليكرت نمرهگذاري شدهاند كه دامنه آن از كاملاً موافق تا كاملاً مخالف است. به پاسخها نمره 1 - 5 تعلق ميگيرد؛ به اين ترتيب كه گزينه الف نمره يك، گزينه ب نمره دو، گزينه ج نمره چهار و گزينه د نمره پنج و عبارتهاي بدون پاسخ، نمره سه ميگيرند.
در اين پژوهش براي تجزيه و تحليل دادهها از روشهاي آمار توصيفي (ميانگين، انحراف معيار، همبستگي و رگرسيون) و روشهاي آمار استنباطي (آزمون MANOVA) استفاده شده است. همچنين براي تحليل دادههاي فوق، نرمافزار spss به كار رفته است.
يافتههاي توصيفي اين پژوهش، شامل شاخصهاي آماري مانند ميانگين و انحرافمعيار براي متغيرهاي مورد مطالعه و عاملهاي استخراج شده است.
تعداد كل دانشجويان 216 نفر ميباشد كه ميانگين و انحرافمعيار آنها در كل مقياس باورهاي غيرمنطقي به ترتيب برابر (47/108 و 90/23) است. همچنين ميانگين و انحرافمعيار خردهمؤلفههاي آن عبارت است از: درماندگي براي تغيير (67/38 و 48/10)، توقع تأييد ديگران (05/30 و 41/6)، اجتناب از مشكل (79/12 و 23/3) بيمسئوليتي هيجاني (62/24 و 76/6 ). اين دو مورد در كل مقياس سلامت روان به ترتيب برابر ( 68/56 و 07/13) و در خردهمؤلفههاي آن عبارت است از: نشانههاي جسماني (70/13 و 84/3)، نشانههاي اضطراب (90/14 و 44/4)، بدكاركردي اجتماعي (02/11 و 35/3)، و نشانههاي افسردگي (14/17 و 58/4) ميباشد. همچنين ميانگين و انحرافمعيار كل آزمودنيها در جهتگيري ديني دروني (75/32 و 78/3) و جهتگيري ديني بيروني (35/29 و 70/4) است. در اين پژوهش تعداد دانشجويان پسر 96 نفر ميباشد كه ميانگين و انحراف معيار آنها در كل مقياس باورهاي غيرمنطقي به ترتيب برابر (21/108 و 30/18). همچنين در خردهمؤلفههاي درماندگي براي تغيير (01/39 و 91/8)، توقع تأييد ديگران (72/30 و 52/5)، اجتناب از مشكل (64/12 و 98/2)، بيمسئوليتي هيجاني (83/25 و 80/5 ) و در كل مقياس، سلامت روان به ترتيب برابر (79/57 و 49/12) ميباشد. همچنين در خردهمؤلفههاي نشانههاي جسماني (41/14 و 70/3)، نشانههاي اضطراب (56/15 و 84/3)، بدكاركردي اجتماعي (99/1 و 24/3) و نشانههاي افسردگي (82/16 و 90/4) ميباشد. همچنين ميانگين و انحرافمعيار آنها در جهتگيري ديني دروني (43/32 و 01/4) و جهتگيري ديني بيروني (59/29 و 88/4) است. تعداد دانشجويان دختر120 نفر ميباشد كه ميانگين و انحرافمعيار آنها در كل مقياس باورهاي غيرمنطقي به ترتيب برابر (03/105 و 69/27). همچنين در خردهمؤلفههاي درماندگي براي تغيير (40/38 و 65/11)، توقع تأييد ديگران (32/31 و 08/7)، اجتناب از مشكل (87/12 و 44/3) بيمسئوليتي هيجاني (61/23 و 35/7) و در كل مقياس سلامت روان به ترتيب برابر (76/55 و 52/13). همچنين در خردهمؤلفههاي نشانههاي جسماني (10/13 و 87/3)، نشانههاي اضطراب (34/14 و 82/4)، بدكاركردي اجتماعي (05/11 و 44/3) و نشانههاي افسردگي (41/17 و 29/4) ميباشد. همچنين ميانگين و انحرافمعيار آنها در جهتگيري ديني دروني (33 و 59/3) و جهتگيري ديني بيروني (16/29 و 55/4) است.
1. آيا رابطه معناداري بين جهتگيري ديني (دروني و بيروني) با باورهاي غيرمنطقي و عاملهاي آن، وجود دارد؟
جدول 1: همبستگي بين باورهاي غيرمنطقي و عاملهاي آن با جهتگيري ديني (دروني و بيروني)
باورهاي غيرمنطقي | درماندگي براي تغيير | توقع تأييد ديگران | اجتناب از مشكل | بيمسئوليتي هيجاني | |
09/0- | 13/0- | 01/0- | 03/0- | 14/0-* | |
مذهب بيروني | 02/0 | 008/0 | 08/0 | 01/0 | 02/0 |
*همبستگي در سطح (05/0>p)
با توجه به جدول يك مشاهده ميشود كه از بين همبستگيهاي ممكن، رابطه منفي و معناداري بين باورهاي غيرمنطقي و عاملهاي آن با جهتگيري ديني (دروني و بيروني) فقط خردهعامل بيمسئوليتي هيجاني با جهتگيري ديني دروني، وجود دارد. اين نكته ميتواند بيانگر اين باشد كه ميتوان از نمره جهتگيري ديني دروني براي پيشبيني بيمسئوليتي هيجاني دانشجويان استفاده كرد.
جدول2: نتايج مربوط به تحليل رگرسيون ساده براي پيشبيني بيمسئوليتي هيجاني از طريق جهتگيري ديني دروني
مدل | مجموع مجذورات | درجه آزادي | ميانگين مجذورات | F | معناداري |
رگرسيون خطا كل | 23/178 51/9302 75/9480 | 1 206 207 | 23/178 15/45 | 94/3 | 048/0 |
متغير پيشبين: جهتگيري ديني دروني متغير وابسته: بيمسئوليتي هيجاني
مقدارR2 برابر 01/0 ميباشد؛ يعني يك درصد از تغييرات متغير وابسته بهوسيله متغير پيشبين تبيين ميشود. همچنين با توجه به اينكه در جدول تحليل واريانس رگرسيون مقدار F معنادار است (F(1,206) =3/94, p<0/048 ) ميتوان گفت كه خردهمؤلفه بيمسئوليتي هيجاني از طريق جهتگيري ديني دروني قابل پيشبيني است.
2. آيا رابطه معناداري بين جهتگيري ديني (دروني و بيروني) با سلامت روان و عاملهاي آن، وجود دارد؟
جدول 3: همبستگي بين باورهاي غيرمنطقي و عاملهاي آن با مقياس سلامت روان
متغيرها | سلامت روان | نشانههاي جسماني | نشانههاي اضطراب | بدكاركردي اجتماعي | نشانههاي افسردگي |
دين دروني | 15/0* | 04/0 | 18/0** | 07/0 | 12/0 |
دين بيروني | 09/0- | 08/0- | 14/0-* | 009/0- | 08/0- |
* همبستگي در سطح (05/0>p) ** . همبستگي در سطح (01/0>p)
با توجه به جدول سه مشاهده ميشود كه از بين همبستگيهاي ممكن بين سلامت روان و عاملهاي آن با جهتگيري ديني (دروني و بيروني) بين مقياس كلي سلامت روان و جهتگيري ديني دروني، رابطه مثبت و معناداري وجود دارد و همچنين از بين خردهعاملهاي سلامت روان، فقط خردهعامل نشانههاي اضطراب با جهتگيري ديني دروني رابطه مثبت و معناداري و با جهتگيري ديني بيروني رابطه منفي و معناداري دارد. اين نكته ميتواند بيانگر اين باشد كه ميتوان از نمره جهتگيري ديني دروني كل مقياس سلامت روان و از طريق جهتگيري ديني دروني و بيروني با هم، خردهعامل نشانههاي اضطراب را پيشبيني كرد.
جدول 4: نتايج مربوط به تحليل رگرسيون ساده براي پيشبيني سلامت روان از طريق جهتگيري ديني دروني
مدل | مجموع مجذورات | درجه آزادي | ميانگين مجذورات | F | معناداري |
رگرسيون خطا كل | 45/35122 35/35885 | 1 209 210 | 90/762 05/168 | 54/4 | 034/0 |
متغير پيشبين: جهتگيري ديني دروني متغير وابسته: سلامت روان
مقدارR2 برابر 02/0 ميباشد، يعني دو درصد از تغييرات متغير وابسته بهوسيله متغير پيشبين تبيين ميشود و همچنين با توجه به اينكه در جدول تحليل واريانس رگرسيون مقدار F آن معنادار است (F(1,209) =4/54, p<0/034 ) ميتوان گفت كه سلامت روان از طريق جهتگيري ديني دروني قابل پيشبيني است.
جدول5 : نتايج مربوط به تحليل رگرسيون چندگانه براي پيشبيني نشانههاي اضطراب از طريق جهتگيري ديني (دروني و بيروني)
مدل | مجموع مجذورات | درجه آزادي | ميانگين مجذورات | F | معناداري |
رگرسيون خطا كل | 89/185 02/3955 91/4140 | 2 208 210 | 94/92 01/19 | 88/4 | 008/0 |
متغيرهاي پيشبين: جهتگيري ديني دروني و بيروني متغير وابسته: نشانههاي اضطراب
مقدارR2 برابر 04/0 است؛ يعني چهار درصد از تغييرات متغير وابسته بهوسيله متغيرهاي پيشبين تبيين ميشود و همچنين با توجه به اينكه در جدول تحليل واريانس رگرسيون مقدار F آن معنادار است (F(2,208) =4/88, p<0/008 ) ميتوان گفت كه نشانههاي اضطراب از طريق جهتگيري ديني دروني و بيروني قابل پيشبيني است كه با توجه به ضرايب بتا جهتگيري ديني دروني نقش بارزتري درخصوص جهتگيري ديني بيروني دارد.
3. رابطه معناداري بين سلامت روان و باورهاي غيرمنطقي وجود دارد.
جدول 6: همبستگي بين باورهاي غيرمنطقي و عاملهاي آن با مقياس سلامت روان
متغيرها | باورهاي غيرمنطقي | درماندگي براي تغيير | توقع تأييد ديگران | اجتناب از مشكل | بيمسئوليتي هيجاني | سلامت روان |
باورهاي غيرمنطقي | 1 |
| ||||
درماندگي براي تغيير | 91/0** | 1 |
| |||
توقع تأييد ديگران | 73/0** | 47/0** | 1 |
| ||
اجتناب از مشكل | 73/0** | 55/0** | 52/0* | 1 |
| |
بيمسئوليتي هيجاني | 85/0** | 71/0** | 45/0** | 60/0** | 1 |
|
سلامت روان | 51/0-** | 53/0-** | 26/0-** | 37/0-** | 55/0-** | 1 |
* همبستگي در سطح (05/0>p) ** . همبستگي در سطح (01/0>p)
با توجه به جدول شش مشاهده ميشود كه همة همبستگيهاي ممكن بين باورهاي غيرمنطقي و عاملهاي آن با سلامت روان، معنادار هستند و اين نكته ميتواند بيانگر اين باشد كه ميتوان از نمره كلي باورهاي غيرمنطقي و خردهعاملهاي آن براي پيشبيني سلامت روان دانشجويان استفاده كرد.
جدول7: نتايج مربوط به تحليل رگرسيون چندگانه براي پيشبيني سلامت روان از طريق باورهاي غيرمنطقي و عاملهاي آن
مدل | مجموع مجذورات | درجه آزادي | ميانگين مجذورات | F | معناداري |
رگرسيون خطا كل | 77/12187 14/21684 92/33871 | 4 200 204 | 94/3046 42/108 | 10/28 | 0000/0 |
متغيرهاي پيشبين: درماندگي براي تغيير، توقع تأييد ديگران، اجتناب ازمشكل و بيمسئوليتي هيجاني
مقدارR2 برابر 34/0 ميباشد؛ يعني 34 درصد از تغييرات متغير وابسته بهوسيله متغيرهاي پيشبين تبيين ميشود. همچنين با توجه به اينكه در جدول آناليز واريانس رگرسيون مقدار F آن معنادار است (F(4,200) =28/10, p<0/0000 ) ميتوان گفت كه سلامت روان از طريق باورهاي غيرمنطقي و مؤلفههاي آن قابل پيشبيني است. با توجه به وزنهاي بتا درماندگي براي تغيير و بيمسئوليتي هيجاني به ترتيب، مهمترين نقش را در ميزان نمره سلامت روان دارند.
4. آيا تفاوت معناداري بين جهتگيري ديني (دروني و بيروني) در دانشجويان زن و مرد وجود دارد؟
در ادامه براي اينكه بدانيم كه آيا بين ميانگين جهتگيري ديني دروني و بيروني دانشجويان زن و مرد تفاوت معناداري وجود دارد، آزمون MANOVA انجام شده است. در اين پژوهش، آزمون پيلايي تريس برابر 006/0 معنادار نيست (F(2,213) = 0/70 , p= 0/50) كه نشان ميدهد ميتوان فرضيه مشابه بودن ميانگينهاي جامعه را براساس متغيرهاي وابسته براي دانشجويان زن و مرد تأييد كرد.
5. آيا تفاوت معناداري بين جهتگيري ديني (دروني و بيروني) در دانشجويان كارشناسي و كارشناسي ارشد وجود دارد؟
در ادامه براي اينكه بدانيم آيا تفاوت معناداري بين ميانگين جهتگيري ديني دروني و بيروني دانشجويان كارشناسي و كارشناسي ارشد وجود دارد MANOVA انجام شده است. در اين پژوهش، آزمون پيلايي تريس برابر 02/0 معنادار نيست (F(2, 213) = 1/77 , p= 0/17) كه نشان ميدهد ميتوان فرضيه مشابه بودن ميانگينهاي جامعه را براساس متغيرهاي وابسته براي دانشجويان كارشناسي و كارشناسي ارشد تائيد كرد.
نتايج اولين سؤال پژوهش نشان ميدهد كه بين باورهاي غيرمنطقي و عاملهاي آن با جهتگيري ديني دروني و بيروني فقط خردهعامل بيمسئوليتي رابطه منفي و معناداري با جهتگيري ديني دروني دارد. در ادامه، نتايج تحليل رگرسيون نشان ميدهد كه جهتگيري ديني دروني ميتواند بيمسئوليتي هيجاني دانشجويان را پيشبيني كند. به نظر ميرسد كه اين يافته با اظهار نظرهاي اليس40 كه معتقد بود دين با غيرمنطقي بودن در ارتباط است، افراد مذهبي نوعي تفكرات و رفتارهاي جزمي دارند كه موجب نابساماني وضع رواني آنها ميشود و افراد مذهبي بهداشت رواني ضعيفتري دارند، تنها از جهت ديني بيروني هماهنگ است، اما از جهت ديني دروني متفاوت است. در تبيين اين يافته ميتوان گفت افرادي كه جهتگيري ديني دروني دارند؛ يعني معتقدند كه دين در ذات آنها ريشه دارد، طبيعي مينمايد كه در مقايسه با افرادي كه دين بيروني دارند؛ يعني دين را وسيلهاي براي دستيابي به چيز ديگري ميدانند، مسئول هيجانات و عواطف خود باشند. از مهمترين ويژگيهاي افرادي كه جهتگيري ديني دروني دارند اين است كه آنها در كارها و اعمال روزمره خود فرافكني نميكنند و واقعيتها را قبول ميكنند، زيرا بيمسئوليتي هيجاني ناظر بر اين موارد ميباشد كه باعث ايجاد خشم و ناراحتي در درون هر انساني، ديگران هستند. به عبارت ديگر، عامل بدبختي هركس خودش نيست، بلكه ديگران هستند؛ معمولاً واقعيتها را آنچنان كه اتفاق ميافتد آرام و بيسر و صدا نبايد پذيرفت. بنابراين، با توجه به آنچه در مورد ويژگيهاي جهتگيري ديني دروني و بيمسئوليتي هيجان گفته شد، ميتوان گفت كه جهتگيري ديني دروني ميتواند بيمسئوليتي هيجاني را كاهش دهد.
نتايج دومين فرضيه پژوهش نيز نشان ميدهد كه رابطه مثبت معناداري بين سلامت روان با جهتگيري ديني دروني وجود دارد و همچنين رابطه منفي بين سلامت روان و جهتگيري ديني بيروني وجود درد كه اين رابطه به لحاظ آماري معنادار نيست. در ادامه نتايج، تحليل رگرسيون نشان ميدهد كه سلامت روان از طريق جهتگيري ديني دروني قابل پيشبيني است. اين يافته كاملاً با نتايج ديگر تحقيقات همسوست. غرايي و همكاران41 در پژوهشي درباره ارتباط سلامت روان با مذهب دروني و بيروني به اين نتيجه رسيدهاند كه رابطه معناداري بين مذهب دروني با سلامت روان وجود دارد، ولي اين ارتباط در مذهب بيروني مشاهده نشده است. بهرامي و رمضاني فراني42 نيز در پژوهشي درباره نقش جهتگيري مذهبي (دروني و بيروني) در سلامت روان و ميزان افسردگي سالمندان به اين نتيجه رسيدهاند كه رابطه همبستگي معناداري بين جهتگيري مذهبي با سلامت روان و افسردگي سالمندان وجود دارد. لهساييزاده و همكاران43 در پژوهشي با عنوان «بررسي رابطه جهتگيري مذهبي و سلامت رواني مهاجران براساس مدل آلپورت و راس» به اين نتيجه رسيدهاند كه ضريب همبستگي بين جهتگيري درونديني با سلامت روان 79/0 و برونديني 75/0- است. در تبيين اين يافتهها ميتوان گفت كه يافتن ارتباط مثبت بين سلامت روان و جهتگيري ديني دروني، دور از ذهن نيست، زيرا كساني كه جهتگيري ديني بيروني دارند، تعهدهاي ديني خود را وسيلهاي براي كسب مقام، قدرت يا امنيت و بهطور كلي نوعي مصلحتانديشي به كار ميگيرند، ولي افرادي كه جهتگيري ديني دروني دارند، باورهاي خود را دروني كردهاند و با آنها زندگي ميكنند، هرچند نشانههاي بحران بيروني در آنها ديده ميشود. به عبارت ديگر، به زعم تعارضهاي ظاهري آنها در محيط، به سبب انسجام دروني و دروني كردن ارزشها از وحدتيافتگي بيشتري در عمل، احساس و تفكر بهرهمندند.44 آلپورت45 جهتگيري ديني دروني را چنين توضيح ميدهد كه اين افراد، انگيزه اصلي اعتقادات خود را به صورت انتزاعي از مذهب ميدانند و نيازهاي ديگر اين افراد كه در درجه دوم اهميت است، عقايد و مذهب آنها را تحت تأثير قرار نميدهد و برآورده شدن اين نيازها را هم ضمن اعتقادات ديني ممكن ميدانند. افراد ديني با اين ويژگي سعي دارند كه دين مورد اعتقاد خود را دروني ساخته و آن را در زندگي خود به كمال رسانده و دستورهاي ديني را هم هرچه كاملتر انجام دهند. اينها افرادي هستند كه با الگوي رفتاري و اعتقادي دينيشان زندگي ميكنند.
همچنين از بين خردهعاملهاي سلامت روان، فقط خردهعامل نشانههاي اضطراب با جهتگيري ديني دروني رابطه مثبت و معنادار و با جهتگيري ديني بيروني رابطه منفي و معنادار دارد كه نتايج تحليل رگرسيون نشان ميدهد نشانههاي اضطراب از طريق جهتگيري ديني دروني و بيروني قابل پيشبيني است كه با توجه به ضرايب بتا جهتگيري ديني دروني نقش قابل ملاحظهتري در مقايسه با جهتگيري ديني بيروني دارد. اين يافته از جهتي با يافتههاي غرايي و همكاران46 هماهنگ است، زيرا آنها در پژوهش خود به اين نتيجه رسيدهاند كه بين خردهمؤلفه اضطراب و جهتگيري ديني دروني ارتباط وجود دارد و از جهتي ديگر، چون در اين پژوهش بين خردهمؤلفههاي ديگر سلامت روان (نشانههاي جسماني، بدكاركردي اجتماعي و نشانههاي افسردگي) با جهتگيري ديني دروني رابطهاي يافت نشد، با تحقيق غرايي و همكاران ناهماهنگ است، زيرا آنها در پژوهش خود رابطه معناداري بين اين خردهمؤلفهها و مذهب دروني يافتهاند. همچنين در اين تحقيق، رابطه منفي و معناداري بين جهتگيري ديني بيروني و خردهمؤلفه اضطراب يافت شده (شايان ذكر است كه منفي بودن رابطه به سبب آن است كه در اين پژوهش، نمره بالا گرفتن در پرسشنامه سلامت روان، نشانة سلامت روان بالاتر ميباشد) كه اين يافته با يافتههاي غرايي و همكاران ناهماهنگ است، زيرا آنها در پژوهش خود به اين نتيجه رسيدهاند كه مذهب بيروني صرفاً با نمرههاي مقياس افسردگي وخيم ارتباط داشته و با مؤلفههاي نشانههاي اضطراب، بدكاركردي اجتماعي و نشانههاي جسماني ارتباط ندارد. افراد با جهتگيري ديني دروني، ارتباط مثبتي با كاهش اضطراب و افسردگي و افزايش سلامت روان، عزت نفس، بردباري و كانون كنترل بيروني دارند.47 در مقابل، جهتگيري بيروني رابطه مثبتي با اضطراب بيشتر دارد. بررسيهاي صورتگرفته روي بيش از هشتاد تحقيق منتشر شده در طول صد سال اخير نشان ميدهد كه عوامل مذهبي با ميزان پايين افسردگي ارتباط دارد.48 بهطور كلي جهتگيري ديني، بر باورها و فعاليتهاي ديني تكيه داشته و از اين طريق در كنترل اضطرابها و بيمسئوليتيهاي هيجاني به افراد كمك ميكند. داشتن معنا و هدف در زندگي، احساس تعلق داشتن به منبعي والا، اميدواري به كمك و ياري خداوند در شرايط مشكلزاي زندگي، برخورداري از حمايتهاي اجتماعي، حمايت روحاني و... همگي ازجمله منابعي است كه افراد ديندار با بهرهمندي از آنها ميتوانند در رويارويي با حوادث مشكلزاي زندگي، آسيب كمتري را از لحاظ رواني متحمل شوند. مذهب ميتواند در تمامي عوامل، نقش مؤثري در اضطرابزايي داشته باشد و در ارزيابي موقعيت، ارزيابي شناختي فرد، فعاليتهاي مقابلهاي، منابع حمايتي و... سبب كاهش گرفتاري رواني شود. بر اين اساس، مدتهاست كه تصور ميشود ارتباط مثبتي ميان دين و سلامت رواني وجود دارد و اخيراً نيز روانشناسي دين، حمايتهاي تجربي زيادي را در اين زمينه فراهم آورده است.
نتايج اين تحقيق اين مسئله را روشن ميسازد كه دانشجوياني كه جهتگيري دين دروني داشته، از وضعيت سلامت روان بهتري بهرهمندند. آنچه نتايج نشان ميدهد اين است كه دانشجوياني كه دين را در جهت رفع نيازهاي اجتماعي خود نميخواهند و به اصل آن توجه دارند، از سلامت رواني بهرهمند بوده و اضطراب و بيمسئوليتي هيجاني كمتري را در زندگي خود احساس ميكنند. اما دانشجوياني كه دين را در جهت رفع نيازهاي اجتماعي خود ميخواهند و به اصل آن توجه ندارند، از لحاظ سلامت روان، اضطراب بيشتري در زندگي خود احساس ميكنند.
درمجموع بايد گفت همانطور كه آلپورت اظهار ميدارد تنها دين با بعد دروني، سلامت رواني را بهبود ميبخشد و افراطيگري نيز بيشتر در افرادي ديده ميشود كه جهتگيري ديني آنها بيروني است و شايد اين مسئله بتواند توجيهكننده نتيجه پژوهش حاضر و ساير مطالعاتي باشد كه به نوعي، آثار منفي جهتگيري ديني را بر سلامت روان گزارش كردهاند.
نتايج سومين فرضيه پژوهش نشان ميدهد كه همة همبستگيهاي ممكن بين باورهاي غيرمنطقي و عاملهاي آن با سلامت روان معنادار هستند و در ادامه، نتايج تحليل رگرسيون نشان ميدهد كه 34/0 از تغييرات سلامت روان بهوسيله عاملهاي درماندگي براي تغيير، توقع تأييد ديگران، اجتناب از مشكل و بيمسئوليتي هيجاني قابل تبيين است. اين نتيجه با نتايج تحقيق باقري49، گردي و همكاران، مالوف، شوت و مكليلند50 و تراستر، گاند لاچ و پاپ51 همسوست. البته اين نتيجه، مؤيد اعتقاد اليس است كه اضطراب و اختلالات عاطفي را نتيجه طرز تفكر غيرمنطقي و غيرعقلاني ميداند.52 همچنين اين نتيجه در برخي مؤلفهها در راستاي پژوهشهاي كش است كه نشان ميدهد تفكرات غيرمنطقي تأييد ديگران، انتظار بيش از حد، واكنش به ناكامي، بيشدلواپسي اضطرابي، اجتناب از مشكل درماندگي براي تغيير، نقش عمدهاي در آشفتگيهاي عاطفي، به ويژه افسردگي بازي ميكنند.53 نتايج تحقيق وودز54 نيز حاكي از آن است كه چهار نوع تفكر غيرمنطقي انتظار بيش از حد، بيشدلواپسي اضطرابي، واكنش درماندگي، و تأييد ديگران، به ترتيب نقش عمدهاي در هر دو نوع آشفتگي عاطفي ايفا ميكنند.55
در تبيين اين يافته ميتوان گفت كه سلامت رواني در قالب پديدهاي رواني ـ اجتماعي مستلزم درك و تفسير درست از امور مرتبط است و همچنين به اعتقاد اليس56 هيچ رويدادي ذاتاً نميتواند در انسان ايجاد آشفتگي رواني كند، زيرا تمام محركها و رويدادها در ذهن معنا و تفسير ميشوند و بر اين اساس، سازش نايافتگيها و مشكلات هيجاني درواقع، ناشي از چگونگي تعبير، تفسير و پردازش اطلاعات حاصل از محركها و رويدادهايي است كه افكار و باورهاي ناكارآمد در زيربناي آنها قرار دارد. اليس معتقد است كه باورهاي غيرمنطقي به مشكلات رواني بيشتر ميانجامد، در حاليكه باورهاي منطقي نقش ويژهاي در موفقيت افراد دارند.57
همچنين نتايج آزمون مانووا براي چهارمين و پنجمين سؤال پژوهش نشان ميدهد كه تفاوت معناداري بين دانشجويان زن و مرد و دانشجويان كارشناسي و كارشناسي ارشد از لحاظ جهتگيري ديني (دروني و بيروني) وجود ندارد. تربيت ديني يكي از زيرمجموعههاي نظام تعليم و تربيت است كه جوامع از ديرباز به آن توجه داشته تا بر مبناي آن گامهايي در جهت پرورش افراد متدين و مذهبي برداشته شود.58 تربيت ديني در جوامع به دو شكل رسمي و غيررسمي صورت ميپذيرد. منظور از تربيت ديني رسمي، آموزشهايي است كه بهطور سيستماتيك در محيطهايي مخصوص، مانند مدارس، دانشگاهها و ساير مراكز آموزشي بر مبناي برنامهريزي منظمي انجام ميگيرد. برنامهريزان آموزشي در دانشگاه براي تحقق اهداف تربيت ديني، شامل پرورش اعتقادات و باورهاي ديني در دانشجويان، درسهاي معارف اسلامي را در دوره كارشناسي براي تمامي رشتهها در نظر گرفتهاند كه رسالت اصلي اين دروس، انسانسازي و تعميق باورهاي ديني است و دانشجويان ملزم به گذراندن اين دروس هستند. اما در دوره كارشناسي ارشد چنين دروسي در برنامه درسي آنها گنجانده نشده است، پس با توجه به آنچه گفته شد، در تبيين اين يافته ميتوان گفت كه اگر دانشجويان در طول تحصيل در دانشگاه تغييري از لحاظ جهتگيري ديني داشته باشند، به دوره كارشناسي آنها بر ميگردد.
اين يافته كه بين دانشجويان زن و مرد تفاوت معناداري وجود ندارد با يافتههاي غرايي و همكاران كه در پژوهش خود به اين نتيجه رسيدهاند كه تفاوت معناداري بين دو جنس از لحاظ نوع جهتگيري ديني وجود ندارد، هماهنگ است. هرچند به لحاظ آماري تفاوت معناداري بين دانشجويان دختر و پسر مشاهده نشد، اما باز هم دانشجويان دختر از لحاظ جهتگيري ديني دروني ميانگين بيشتري در مقايسه با دانشجويان پسر و از لحاظ جهتگيري ديني بيروني، ميانگين كمتري دارند. در تبيين اين يافته ميتوان گفت كه درواقع اين احتمال وجود دارد كه مردان در مقايسه با زنان، بيشتر از منافع جهتگيري ديني بيروني، همانند حمايت اجتماعي و به دست آوردن مقام و موقعيت در محيطهاي اجتماعي و شغلي، بهوسيله دين استفاده ميبرند، چراكه آنها بيشتر درگير مسائل اقتصادي و كاري خانواده هستند. اما زنان در مقايسه با مردان، بيشتر از منافع جهتگيري ديني دروني، همانند آرامش دروني ايجاد شده بهوسيله دين لذت ميبرند، چراكه آنها به سبب شرايط اجتماعي و فرهنگي خاص، براي مثال، خطرپذيري بيشتر در مقابل طلاق و فروپاشي خانواده، بيشتر به دعا و باورهاي ديني دروني گرايش دارند.
در پايان يادآوري ميشود كه يكي از مهمترين مسائل اساسي كشورهاي جهان، تأمين سلامتي يا بهداشت است. بنابراين، برداشتن هر گامي در جهت ارتقاي بهداشت روان كشور بسيار مهم است. همانطور كه نتايج اين تحقيق همسو با تحقيقات ديگر در اين زمينه نشان ميدهد، داشتن اعتقادات ديني، خصوصاً به صورت جهتگيري ديني دروني، رابطه مثبتي با كاهش علائم و اختلالات روانپزشكي و افزايش بهداشت روان افراد دارد، از اينرو، به نظر ميرسد كه اين مسئله بايد در برنامههاي پيشگيري و درمان مد نظر قرار گرفته و براساس آن برنامهريزي شود. اگر چه پژوهش حاضر به درك روابط جهتگيري ديني (دروني و بيروني)، سلامت روان و باورهاي غيرمنطقي ياري ميكند، اما ابعاد و چگونگي اين تأثير نيازمند بررسيهاي طولي است، چراكه بررسيهاي مقطعي تنها برشهايي از واقعيت را مسجل ميسازند و براي دريافت عميقتر، بررسي درازمدت تأثير دين، ضروري به نظر ميرسد.
پينوشتها:
1. هادی بهرامی احسان و ديگران، «رابطه بین ابعاد جهتگیری مذهبی، سلامت روانی و اختلالهای روانشناختی»، روانشناسان ایرانی، دوره دوم، ش 5، 1384، ص 42-35.
2. هادی بهرامی احسان و آناهیتا تاشک، «ابعاد رابطه جهتگیری مذهبی و ارزیابی مقیاس جهتگیری مذهبی»، روانشناسی و علوم تربیتی، سال سی و چهارم، ش 2، 1383، ص 63-41.
3. مسعود جانبزرگی، «بررسی اثربخشی روان درمانگری کوتاه مدت با و بدون جهتگیری مذهبی بر مهار اضطراب و تنیدگی»، پایان نامه دکتری،
4. فاطمه نوغانی، و ديگران، «تاثیر آموزش فرهنگ دینداری بر میزان افسردگی» فصلنامه حیات، سال دهم، ش 23، 1383، ص 56-49.
[5] .H.G. Koenig & et al, "Modeling the cross-sectional relationships between religion, physical health, social support, and depressive symptoms" The American Journal of Geriatric Psychiatry, 1997; . J. Neeleman & et al, " Tolerance of suicide, religion and suicide rates: an ecological and individual study in 19 Western countries" Psychological medicine, 27(05),1997, 1165-1171; C.E. Thoresen & A.H.S. Harris, "Spirituality and health: What’s the evidence and what’s needed?", Annals of Behavioral Medicine, 24(1),2002, 3-13; R.F. Palmer & et al, " A randomized trial of the effects of remote intercessory prayer: interactions with personal beliefs on problem-specific outcomes and functional status", The Journal of Alternative and Complementary Medicine, 10(3), 2004, 438-448; M. Parker & et al, " Religiosity and mental health in southern, community-dwelling older adults" Aging & Mental Health, 7(5), 2003, 390-397.
هادی بهرامی احسان و ديگران، «رابطه بین ابعاد جهتگیری مذهبی، سلامت روانی و اختلالهای روانشناختی»، روانشناسان ایرانی، دوره دوم، ش 5، 1384، ص 42-35؛ مسعود جانبزرگی، «جهتگیری مذهبی و سلامت روان»، پژوهش در پزشکی، دوره سی و یک، ش چهارم، 1386 ص 350-345.
6. P.Dalgalarrondo,"Religious affiliation and mental health in Brazil" Acta psiquiátrica y psicológica de América latina, 40(4) ,1994, 325; D.B.O'Connor & et al, " Religiosity, stress and psychological distress: no evidence for an association among undergraduate students", Personality and individual differences, 34(2), 2003, 211-217; A.K. Shreve-Neiger & B.A. Edelstein, "Religion and anxiety: a critical review of the literature", Clinical Psychology Review, 24(4), 2004, 379-397.
7. مهدی عباسی، و مسعود جانبزرگی، «رابطه ابعاد جهتگیری مذهبی با پایداری هیجانی»، روانشناسی دین، سال سوم، ش سوم، 1389، ص 18-5.
8. G. Allport, "The person in psychology: Selected essays, 1968, p. 87-95.
9. مسعود آذربایجانی، مهدی موسوی اصل، درآمدی بر روانشناسی دین، 153.
10. بهرامی احسان، هادی و ديگران، «رابطه بین ابعاد جهتگیری مذهبی، سلامت روانی و اختلالهای روانشناختی»، مجله روانشناسان ایرانی، دوره دوم، شماره 5، 1384، ص 42-35.
11. Pressman & et al, " Religious belief, depression, and ambulation status in elderly women with broken hips" The American journal of psychiatry 1990.
12. علیرضا جعفری، «رابطه جهتگیری مذهبی (درونی- بیرونی) با شیوه های مقابله با استرس در دانشجویان»، فصلنامه علوم رفتاری،1 (1)، 1384، ص 114-91
13. همان
14. بنفشه غرایی و همكاران « بررسی ارتباط سلامت روان با مذهب درونی و بیرونی در شهر کاشان»، فصلنامه علمی- پژوهشی روانشاسی دانشگاه تبریز، سال سوم، شماره دهم، 1387، ص 65-88.
15. همان
16. فاضل بهرامي و عباس رمضاني فراني، «نقش باورهاي مذهبي دروني و بيروني در سلامت روان و ميزان افسردگي سالمندان»، مقالات پژوهشي، دوره ششم، شماره 1 ، 1384، ص 47-42
17. همان
18. عبدالعلی لهسایی زاده و ديگران، «بررسی رابطه جهتگیری مذهبی و سلامت روانی مهاجران بر اساس مدل آلپورت و راس: نمونه مورد مطالعه قصر شیرین»، مجله علوم اجتماعی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، سال سوم، 1385، ص 149-169.
19. فلور گردی و دیگران، «رابطه سلامت روانی با تفکر غیرمنطقی در دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی»، پژوهش های روانشناختی، دوره 8، ش 3و 4، 1384، ص 61-45
20. همان
21. نادر صادقی، «بررسی و مقایسه تحریفات شناختی و تفکرات ناکارآمد در مردان معتاد به مواد مخدر و افراد بهنجار»، پایان نامه دوره کار شناسی ارشد،
22. اتکینسون، ریتال و همکاران، زمینه روانشناسی مترجم، محمد تقی براهنی،
23. ریچارد پی. هال جین و سوزان کراس ویتبورن، آسیب شناسی روانی، مترجم، یحیی سید محمدی،ج دوم،
24. Feldman, R.S, " Understanding Pyschology" New York: Mc Graze Hill.
[25]. R.S. Feldman, " Understanding Pyschology" New York: Mc Graze Hill,1987.
26. A. Ellis, " Changing rational-emotive therapy (RET) to rational emotive behavior therapy (REBT)" Journal of Rational-Emotive and Cognitive behavioral Therapy Psychotherapy, 13: 1995, 85-89.
27. غلام حسين عبادی، و مختار معتمدین، « بررسی ساختار عاملی آزمون باورهای غیرمنطقی جونز در شهر اهواز»، دانش و پژوهش در روانشناسی، سال هفتم، 1384، ص 92-73
28. غلام حسين عبادی، و مختار معتمدین، همان
29. همان.
30. مريم اوتادی، «تاثیر اشتغال زنان بر سلامت روان همسرانشان»، پایان نامه کارشناسی ارشد.
31. همان
32. حسین کاویانی، و ديگران، مصاحبه و آزمونهای روانی
33 .D.P. Goldberg & V.F. Hillier, "A scaled version of general health guestionnaire", psychological Medicine; 9: 1979, 131-145
34. Cheung, P. & Spears, G, "Reliability and validity of the Cambodian version of the 28-item general health guestionnaire" Social psychiatry psychiatric and epidemiology, 95-99.
35. P. Cheung & G. Spears, "Reliability and validity of the Cambodian version of the 28-item general health guestionnaire" Social psychiatry psychiatric and epidemiology,1994, 95-99.
36. حسين مولوی، «روایی ساختاری ملی و پایایی پرسشنامه سلامت عمومی در دانشجویان ایرانی»، مجله پژوهشهای روانشناختی پاکستان، ج 17، ش 3 و 4، 1383
37. Goldberg, D.P. & Hillier,V.F, "A scaled version of general health guestionnaire", psychological Medicine; 9: 131-145
38. G.W. Allport & J.M. Ross, (1967). "Personal Religious Orientation Prejudic", Journal of Personality and Social Psychology, Vol. 5. 432-443
39. عباس مختاری، «بررسی رابطه جهتگیری مذهبی و مولفه های خودپنداشت با میزان تنیدگی در دانشجویان دانشگاه تهران و تربیت مدرس»، پایان نامه کارشناسی ارشد،
40. سیامک خدارحیمی و غلام رضا جعفری، «نقش مذهب بر بهداشت روانی، روان درمانی و روانشناسی بالینی»، فصلنامه اصول بهداشت روانی، ش چهارم، سال اول، 1378، ص 185-197.
41. بنفشه غرایی و همكاران، همان
42. فاضل بهرامي و عباس رمضاني فراني، همان
43. عبدالعلی لهسایی زاده و ديگران، همان
44. مسعود جانبزرگی، «بررسی اثربخشی روان درمانگری کوتاه مدت با و بدون جهتگیری مذهبی بر مهار اضطراب و تنیدگی»، پایان نامه دکتری
45. بنفشه غرایی و همكاران، همان،به نقل از آلپورت
46. همان
47. M. Baker & R. Gorsuch, " Trait anxiety and intrinsic-extrinsic religiousness" Journal for the scientific Study of Religion,1982, 119-122.
48. بنفشه غرایی و ديگران « بررسی ارتباط سلامت روان با مذهب درونی و بیرونی در شهر کاشان»، فصلنامه علمی- پژوهشی روانشاسی دانشگاه تبریز، سال سوم، شماره دهم، 1387، ص 65-88.
49. نوابه باقری، « بررسی رابطه میان باورهای غیرمنطقی و سلامت روان معلمان مقطع راهنمایی و ابتدایی شهرستان چالوس در سال تحصیلی 80 - 81»، پایان نامه کارشناسی ارشد،
50. فلور گردی و همکاران،همان
51. نادر صادقی، «بررسی و مقایسه تحریفات شناختی و تفکرات ناکارآمد در مردان معتاد به مواد مخدر و افراد بهنجار»، پایان نامه دوره کار شناسی ارشد،
52. عبدالله شفیع آبادی و غلام رضا ناصری، نظریه های مشاوره و روان درمانی،
53 .T.F.Cash, " The Irrational Beliefs Test: Its relationship with congnitivebehavioral trait and depression", Journal of Clinical Psychology, vol. 40, No.6,1984, pp.1399-1405.
54. Woods, P.J," Irrationality, profiles for anger and anxiety", Journal of Rational-Emotive Therapy, vol. 3, No. 2,
55. P.J.Woods, " Irrationality, profiles for anger and anxiety", Journal of Rational-Emotive Therapy, vol. 3, No. 2, 1985.
56. Ellis, A,Overcoming destructive beliefs, feelings, and behaviors. Amherst, NY: Prometheus Books,
57. Ibid
58. مرتضی مطهری، « مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی "انسان و ایمان"»، ج اول، تهران، صدرا، 1379.
اوتادي، مريم، «تاثير اشتغال زنان بر سلامت روان همسرانشان»، پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه الزهرا، 1380.
بهرامي احسان، هادي و تاشك، آناهيتا، «ابعاد رابطه جهتگيري مذهبي و ارزيابي مقياس جهتگيري مذهبي»، روانشناسي و علوم تربيتي، سال سي و چهارم، شماره 2، 1383، ص 63-41.
بهرامي احسان، هادي و ديگران، «رابطه بين ابعاد جهتگيري مذهبي، سلامت رواني و اختلالهاي روانشناختي»، مجله روانشناسان ايراني، دوره دوم، شماره 5، 1384، ص 42-35.
بهرامي، فاضل و رمضاني فراني، عباس «نقش باورهاي مذهبي دروني و بيروني در سلامت روان و ميزان افسردگي سالمندان»، مقالات پژوهشي، دوره ششم، شماره 1، 1384، ص 47-42.
بياني، علي اصغر، و ديگران، «بررسي رابطه جهتگيري مذهبي با اضطراب و افسردگي در دانشجويان»، مجله علمي پژوهشي اصول بهداشت رواني، سال دهم، شماره سوم (پياپي، 39)، 1389، 2114-209.
جانبزرگي، مسعود، «بررسي اثربخشي روان درمانگري كوتاه مدت با و بدون جهتگيري مذهبي بر مهار اضطراب و تنيدگي»، پايان نامه دكتري، تهران دانشگاه تربيت مدرس، 1378.
جانبزرگي، مسعود، «جهتگيري مذهبي و سلامت روان»، پژوهش در پزشكي، دوره سي و يك، شماره چهارم، 1386 ص 350-345.
جعفري، عليرضا، «رابطه جهتگيري مذهبي (دروني- بيروني) با شيوه هاي مقابله با استرس در دانشجويان»، فصلنامه علوم رفتاري،1 (1)، 1384، ص 114-91.
خدارحيمي، سيامك و جعفري، غلام رضا، «نقش مذهب بر بهداشت رواني، روان درماني و روانشناسي باليني»، فصلنامه اصول بهداشت رواني، شماره چهارم، سال اول، 1378، ص 185-197.
عبادي، غلام حسين و معتمدين، مختار، « بررسي ساختار عاملي آزمون باورهاي غيرمنطقي جونز در شهر اهواز»، دانش و پژوهش در روانشناسي، سال هفتم، 1384، ص 92-73.
عباسي، مهدي و جانبزرگي، مسعود، «رابطه ابعاد جهتگيري مذهبي با پايداري هيجاني»، روانشناسي دين، سال سوم، شماره سوم، 1389، ص 18-5.
غرايي، بنفشه و ديگران « بررسي ارتباط سلامت روان با مذهب دروني و بيروني در شهر كاشان»، فصلنامه علمي- پژوهشي روانشاسي دانشگاه تبريز، سال سوم، شماره دهم، 1387، ص 65-88.
كاوياني، حسين و ديگران، «مصاحبه و آزمونهاي رواني»، تهران: انتشارات سنا، 1380.
كجباف، محمدباقر و رئيس پور، حفيظ اله، «رابطه بين نگرش مذهبي و سلامت روان در بين دانش آموزان دبيرستانهاي دخترانه اصفهان»، دوفصلنامه مطالعات اسلام و روانشناسي، سال اول، شماره دوم، 1387، ص 43-31.
لهسايي زاده، عبدالعلي و ديگران، «بررسي رابطه جهتگيري مذهبي و سلامت رواني مهاجران براساس مدل آلپورت و راس: نمونه مورد مطالعه قصر شيرين»، مجله علوم اجتماعي دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه فردوسي مشهد، سال سوم، 1385، ص 149-169.
مختاري، عباس، «بررسي رابطه جهتگيري مذهبي و مولفه هاي خودپنداشت با ميزان تنيدگي در دانشجويان دانشگاه تهران و تربيت مدرس»، پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه تربيت مدرس، 1379.
مطهري، مرتضي، « مقدمه اي بر جهانبيني اسلامي "انسان و ايمان"»، جلد اول، تهران: انتشارات صدرا، 1379.
مولوي، حسين، «روايي ساختاري ملي و پايايي پرسشنامه سلامت عمومي در دانشجويان ايراني»، مجله پژوهشهاي روانشناختي پاكستان، جلد 17، شماره 3 و 4، 1383.
نوغاني، فاطمه و ديگران، «تاثير آموزش فرهنگ دينداري بر ميزان افسردگي» فصلنامه حيات، سال دهم، شماره 23، 1383، ص 56-49.
باقري، نوابه، « بررسي رابطه ميان باورهاي غيرمنطقي و سلامت روان معلمان مقطع راهنمايي و ابتدايي شهرستان چالوس در سال تحصيلي 80 - 81»، پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه تربيت معلم دانشكده روانشناسي، 1380.
شفيع آبادي، عبدالله، و ناصري، غلام رضا، نظريه هاي مشاوره و روان درماني، تهران، مركز نشر دانشگاهي، 1378.
گردي، فلور، و ديگران، «رابطه سلامت رواني با تفكر غيرمنطقي در دانشجويان دانشگاه شهيد بهشتي»، پژوهش هاي روانشناختي، دوره 8، شماره 3و 4، 1384 ص 61-45.
صادقي، نادر، «بررسي و مقايسه تحريفات شناختي و تفكرات ناكارآمد در مردان معتاد به مواد مخدر و افراد بهنجار»، پايان نامه دوره كار شناسي ارشد، دانشگاه تربيت معلم، 1380.
اتكينسون، ريتال و همكاران، زمينه روانشناسي، مترجم، محمد تقي براهني، انتشارات رشد، تهران، 1381.
ريچارد پي. هال جين و سوزان كراس ويتبورن، آسيب شناسي رواني، مترجم، يحيي سيد محمدي(1384)،جلد دوم، انتشارات نشر روان، تهران، 2003.
Allport. G, "Behavioral Science: Religion and Mental Health", Journal of Religion and Health; 2: 1963, 187-92.
Allport, G.W., & Ross J.M. (1967). Personal Religious Orientation Prejudic, Journal of Personality and Social Psychology, Vol. 5. 432-443
Alves, R. R. N., Alves, H. N., Barboza, R. R. D., & Souto, W. M. S, "The influence of religiosity on health" Ciência & Saúde Coletiva, 15(4) ,2010, 2105-2111.
Baker, M., & Gorsuch, R," Trait anxiety and intrinsic-extrinsic religiousness" Journal for the scientific Study of Religion,1982, 119-122.
Cheung, P. & Spears, G, "Reliability and validity of the Cambodian version of the 28-item general health guestionnaire" Social psychiatry psychiatric and epidemiology,1994, 95-99.
Dalgalarrondo, P,"Religious affiliation and mental health in Brazil" Acta psiquiátrica y psicológica de América latina, 40(4) ,1994, 325.
Dew, R., Daniel, S., Goldston, D., McCall, W., Kuchibhatla, M., Schleifer, C., et al, "A prospective study of religion/spirituality and depressive symptoms among adolescent psychiatric patients" Journal of affective disorders, 120(1-3) ,2010, 149-157.
Ellis, A, " Changing rational-emotive therapy (RET) to rational emotive behavior therapy (REBT)" Journal of Rational-Emotive and Cognitive behavioral Therapy Psychotherapy, 13: 1995, 85-89.
Feldman, R.S, " Understanding Pyschology" New York: Mc Graze Hill,1987.
Goldberg, D.P. & Hillier,V.F, "A scaled version of general health guestionnaire", psychological Medicine; 9: 1979, 131-145
Hasanović, M., & Pajević, I, " Religious moral beliefs as mental health protective factor of war veterans suffering from PTSD, depressiveness, anxiety, tobacco and alcohol abuse in comorbidity", Psychiatria Danubina, 22(2), 2010, 203-210.
Koenig, H. G., Hays, J. C., George, L. K., Blazer, D. G., Larson, D. B., & Landerman, L. R, "Modeling the cross-sectional relationships between religion, physical health, social support, and depressive symptoms" The American Journal of Geriatric Psychiatry, 1997.
Neeleman, J., Halpern, D., Leon, D., & Lewis, G, " Tolerance of suicide, religion and suicide rates: an ecological and individual study in 19 Western countries" Psychological medicine, 27(05),1997, 1165-1171.
O'Connor, D. B., Cobb, J., & O'Connor, R. C, " Religiosity, stress and psychological distress: no evidence for an association among undergraduate students", Personality and individual differences, 34(2), 2003, 211-217.
Palmer, R. F., Katerndahl, D., & Morgan-Kidd, J, " A randomized trial of the effects of remote intercessory prayer: interactions with personal beliefs on problem-specific outcomes and functional status", The Journal of Alternative and Complementary Medicine, 10(3), 2004, 438-448.
Parker, M., Roff, L. L., Klemmack, D. L., Koenig, H. G., Baker, P., & Allman, R. M, " Religiosity and mental health in southern, community-dwelling older adults" Aging & Mental Health, 7(5), 2003, 390-397.
Pressman, P., Lyons, J. S., Larson, D. B., & Strain, J. J, " Religious belief, depression, and ambulation status in elderly women with broken hips" The American journal of psychiatry , 1990.
Shreve-Neiger, A. K., & Edelstein, B. A, "Religion and anxiety: a critical review of the literature", Clinical Psychology Review, 24(4), 2004, 379-397.
Thoresen, C. E., & Harris, A. H. S,Spirituality and health: What’s the evidence and what’s needed?", Annals of Behavioral Medicine, 24(1),2002, 3-13.
Woods, P.J," Irrationality, profiles for anger and anxiety", Journal of Rational-Emotive Therapy, vol. 3, No. 2, 1985.
Cash, T.F," The Irrational Beliefs Test: Its relationship with congnitivebehavioral trait and depression", Journal of Clinical Psychology, vol. 40, No.6,1984, pp.1399-1405.
Ellis, A,"Overcoming destructive beliefs, feelings, and behaviors", Amherst, NY: Prometheus Books, 2001.