سال پنجم، شماره دوم، تابستان 1391، ص 35 ـ 54
Ravanshenasi-va ـ Din, Vol.5. No.2, Summer 2012
عباس شكيبا*رضوانالسادات جزايري** مسعود آذربايجاني***
چكيده
پژوهش حاضر درصدد كشف و تبيين آسيبهايي است كه مانع گرايش دانشجويان روانشناسي و مشاوره، به رويكرد اسلامي ميشوند. براي دستيابي به اهداف پژوهش، با سي دانشجو و پنج استاد مربوط به رشتههاي مشاوره و روانشناسي دانشگاه اصفهان كه به صورت نمونهگيري در دسترس انتخاب شده بودند، مصاحبه نيمه ساختار يافته صورت گرفت. به منظور تجزيه و تحليل دادهها، از روش تحليل محتواي كيفي و با استفاده از نرمافزار QSR NVivo استفاده شد. نتيجة تحليل دادههاي حاصل از مصاحبههاي مشاركتكنندگان، دو مضمون كلي و يازده طبقه است كه عبارت است از: 1. عوامل درونفردي، شامل چهار طبقه، مانند بيرغبتي كلي دانشجويان به طرح مسائل جديد، 2. عوامل برونفردي، شامل هفت طبقه، مانند كمبود منابع آموزشي و پژوهشي بودند.
بديهي است شناخت موانعي كه گرايش دانشجويان روانشناسي و مشاوره را به كاربرد رويكرد اسلامي كند ميكنند، ميتواند به تدوين راهكارهاي مناسب براي ترغيب هرچه بيشتر دانشجويان به رويكرد اسلامي كمك كند.
كليدواژهها: روانشناسي، مشاوره، دانشجويان، رويكرد اسلامي، پژوهش كيفي، NVivo.
* دانشجوی کارشناسی ارشد مشاوره خانواده، دانشگاه اصفهان hamid.shakiba@gmail.com
** استادیار و عضو هیئت علمی گروه مشاوره دانشگاه اصفهان
*** استادیار و عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه قم.
دريافت: 7/10/1390 ـ پذيرش: 13/4/1391
در كشورهاي شرقي، آموزش و پژوهش در زمينة روانشناسي، بدون توجه به نظامهاي دانش بومي يا چارچوب اجتماعي و فرهنگي موجود، تحت سيطرة نظريهها و مدلهاي نشئتگرفته از كشورهاي توسعهيافته غربي است. قرآن كريم منبع عظيمي از تحليلهاي مرتبط با فرايندهاي رواني دخيل در ارتباط ميان جسم، ذهن و روح؛ روششناسي چگونگي مطالعه ادراك، عواطف، انگيزش، تعليم فضيلتهاي اخلاقي، شناخت ارزشها، شكلگيري گرايشها و شخصيت فرد، واكاوي خويشتن آدمي، تأثير انجام اعمال مذهبي، آرامشبخشي1، راهنمايي و مشاوره، سلامت معنوي و... را در اختيار بشر قرار ميدهد، از اينرو طيف وسيعي از موضوعات مرتبط با زندگي او را دربر ميگيرد.2 قرآن كريم تحليل نظاممندي از واقعيت ارائه ميدهد كه از سطح فردي تا اجتماعي و روحي انسان را دربر ميگيرد.3 روشهاي شناخت خود و ديگران، اهداف زندگي، سبك زندگي سالم، فرايندهاي اجتماعي، شيوههاي فرزندپروري، مديريت محيط زندگي و انواع پاداش و تنبيه، از جمله مهمترين مقولههايي ميباشد كه در قرآن كريم بدان پرداخته شده است.4 متفكران مسلمان توانستهاند بر اساس تعاليم و اصول قرآني، مفاهيم رواني- معنوي متعددي را در زمينه رفتار انسان تعريف كنند و رويكرد آنان در اين زمينه از نوع ديني بوده است. دين اسلام تداعيگر شكلگيري متافيزيك ديني است كه در قالب آن، شخصيت آدمي از طريق دين توانمند ميشود.5 همچنين متفكران مسلمان توانستهاند روشهاي درماني تدوين كنند كه در اصل بر اساس باورها و عملكردهاي ديني پايهريزي شدهاند. رواندرماني و مشاوره اسلامي نيز بايد در چارچوب عملي مبتني بر اصول هدايتي و سنت مسلمانان شكل گيرد.
از ديدگاه اسلام، دستيابي به روانشناسي جامع، تنها در صورت پذيرش مفروضات كاملاً متفاوتي امكانپذير خواهد بود. به منظور بررسي جنبههاي مختلف رفتار و تجربيات آدمي تدوين مدلهاي نظري، ضروري به نظر ميرسد.6 قرآن براي مسلمانان، قابل اعتمادترين منبع دانش است كه اصل وحدت وجود و توحيد از آن ناشي ميشود. خداوند بزرگ، ما را آفريده و شناخت مطلق و كاملي از ما دارد. بنابراين، روانشناسان مسلمان بايد درصدد تدوين روانشناسي نويني باشند كه همان روانشناسي اسلامي مبتني بر قرآن است. بايد بين مفهوم روانشناسي با رويكرد اسلامي، و مفهوم روانشناسي دين كه غالباً از محافل غربي و خصوصاً امريكا نشئت گرفته، تمايز قائل شد. روانشناسي دين كه رشتهاي فرعي از روانشناسي بوده و مورد قبول همگان است، به منزله مبنايي براي ارائه تفسير از پديدارهاي ديني در نظر گرفته شده و با توجه به تماميت دين، به يك معنا تقليل گرايانه است7. روانشناسي اسلامي به جاي اينكه صرفاً رويكردي آموزشي، پژوهشي و درماني باشد، نوعي نگاه جامع و فلسفه زندگي است. به بيان ديگر، روانشناس مسلمان، اصول كلي مطرحشده در شرع مقدس اسلام و قرآن كريم را در تمامي ابعاد فعاليتهاي پژوهشي و درماني خود به كار ميگيرد؛ اصولي كه پيش از همه، بايد در زندگي شخصي خود او نمود يافته باشد. اما روانشناسي دين، بر پايه همان اصول روانشناسي تجربهگراي غرب است كه منحصراً به بررسي كاركردهاي دين در بافت اجتماعي و در سطح روان انسانها ميپردازد. منبع اصلي روانشناسي دين بيش از هر چيز روانشناسي شخصيت و روانشناسي اجتماعي بوده است؛ و روانشناسي دين را يكي از شاخههاي روانشناسي اجتماعي شمردهاند.8 روانشناسي دين ـ آنگونه كه در محافل غربي بنا شده است ـ مبتني بر فلسفة تجربهگرايي است؛ فلسفهاي كه واقعيت را تنها به مفاهيم قابل مشاهده و اندازهگيري محدود ميكند. براي پژوهشگران حوزة روانشناسي دين، مهم نيست كه چه چيزي ديني است و چه چيزي خير، بلكه مهم اين است كه در عمل از چه چيزي براي ارزيابي دين استفاده ميكنند.9
در مقابل، در روانشناسي ديني، كه شاخهاي از علم ديني است، باورهاي مذهبي به منزله اصل و منبع قرار گرفته و روانشناسي در چارچوب آن سنت ايماني جستجو ميشود.10
با توجه به آنچه ذكر شد، روانشناسي با رويكرد اسلامي را ميتوان مطالعه علمي رفتار دانست كه با فرهنگ و جهانبيني اسلامي متناسب باشد.11 سيطره همه جانبه روانشناسي مرسوم، كه پايههاي شكلگيري آن بر اساس فرهنگ فردگرا، عملگرا و تجربهگراي مردمان غرب است، و تعميم نامناسب آن به جوامع جمعگرا همچون ايران، موجب ناكارآمد شدن رويكردهاي جاري روان شناسي و مشاوره گرديده است.12 بهكارگيري نظريهها و تكنيكهايي مبتني بر فردگرايي (كه براي فرهنگهاي غربي ابداع شده)، بر مراجعان ايراني (كه در بافت فرهنگي و معنوي متفاوتي رشد و پرورش يافتهاند)، ميتواند موجب وخيمتر كردن مشكل شود. براي مثال، توصيه به مراجعي كه با خانواده خود مشكل دارد، به ابراز صريح و مستقيم احساسات خود به اعضاي خانواده، ممكن است موجب افزايش تنشهاي درون خانوادگي شود، چراكه رفتارهاي فرد در جامعه جمعگراي ايران، جداي از كليت خانواده نيست. اگر فرضهاي ارزشي مشاوران و مراجعان از لحاظ فرهنگي تفاوت داشته باشد، مشاورههايي پديد خواهد آمد كه از لحاظ فرهنگي سودار بوده و به بيمصرف ماندن خدمات سلامت روان منجر ميشود.13
اصول موضوعه علوم انساني بر خلاف علوم پايه، اصولي مطلقاً جهانشمول نيستند، چراكه با روان بسيار پيچيده انسان سروكار دارند؛ موجودي كه زندگي و هويتي كاملاً مستقل و فردي نداشته و تحت تأثير بافتهاي خانوادگي، اجتماعي و فرهنگي است. از منظر قرآن نيز انسان صرفاً به منزله «فرد»، فردي بريده و مجزا توصيف نشده، بلكه رابطه او با جمع و امتي كه در آن زندگي ميكند، به منزله وجهي اساسي از هويت او در نظر گرفته شده است.14 بر اين اساس، مفاهيم و اصول روانشناسي و مشاوره نيز همانند ساير علوم انساني بايد بر پايه خصوصيات فرهنگي و اجتماعي افراد هر جامعه بنا شود و رويكرد در حال گسترش فرهنگي15 به مشاوره و روانشناسي در تمام دنيا، شاهدي بر اين مدعاست. مشاوره و رواندرماني حساس به فرهنگ، بر اين فرض استوار است كه نظرية شخصيت واحد و همگاني وجود ندارد. فرهنگ و رشد فرد، عوامل تعيينكنندة مهم شخصيت هستند. هر فرهنگي، هنجارها، رويدادها و تجربههاي جداگانهاي را دربر دارد كه فرد و گروه را شكل ميدهند.16 بنابراين، دانشجويان چنين رشتههايي كه پيشگامان آتي حوزه پژوهش و درمان هستند، بايد هنگام تحصيل و كسب تجربه، با ديدي انتقادي به اصول غربي علوم انساني نگريسته و شاخصهاي فرهنگي، اجتماعي و ديني جامعه خود را مدنظر قرار دهند.
با اين حال، سيطره نظريههاي غربي بر نگرش و دانستههاي دانشجويان جامعه ما، به وضوح، مشاهده ميشود. حل اين معضل، نيازمند پژوهشهاي عميق و گسترده در اين حيطه است، حتي در كشورهاي مسيحي، احساس نياز به بازنگري مفاهيم و نظريههايي اصيل روانشناسي كه پيوستگي روان انسان با خدا و دين را ناديده گرفتهاند، در حال فزوني است و بدين منظور، تحقيقات وسيعي در حال انجام است كه خواهان شناسايي علل عدم گرايش دانشجويان رشتههاي علوم انساني، به اصول و مفاهيم آيين مسيحيت هستند. براي مثال، پاسمور17 در پژوهش خود، نظريههاي دانشجويان رشتههاي روانشناسي و مشاوره در كشور استراليا را تحليل كرده و بيان داشته كه علل و عوامل بسياري زياد ممكن است باعث عدم گرايش دانشجويان رشتههاي روانشناسي و مشاوره به كاربست رويكرد ديني در فعاليتهاي پژوهشي و درماني شوند كه از آن جمله به موارد زير اشاره كرده است:
1. عدم تمايل دانشجويان به تأثير ارزشهاي ديني و گرايشهاي مذهبي بر مراجع، حين فرايند مشاوره و درمان؛
2. كافي نبودن منابع آموزشي و اطلاعاتي مناسب، مانند كتاب، پژوهشها و دورههاي آموزشي و درماني؛
3. وجود فاصله بين نظريههاي ديني در سطح تئوري با فعاليتهاي باليني و عملي به سبب كمبود پژوهشهاي مناسب.
با توجه به مطالبي كه گفته شد، پژوهش حاضر قصد دارد با بررسي ديدگاههاي دانشجويان و اساتيد رشتههاي روانشناسي و مشاوره از طريق انجام مصاحبه نيمهساختاري و تحليل كيفي18 آنها، آسيبها و موانعي را كه مانع از كاربست رويكرد اسلامي توسط آنها ميشود، كشف و تبيين كند.
از آنجا كه هدف پژوهش حاضر، شناسايي، كشف و تبيين موانع پيشروي دانشجويان رشتة روانشناسي و مشاوره به كاربرد رويكرد اسلامي است، از اينرو روش تحليل محتوا، استفاده شده است. تحليل محتواي كيفي،19 تكنيكي پژوهشي است براي استنباط20 تكرارپذير21 و معتبر22 از دادهها در مورد متن23 آنها.24 به بيان ديگر، تحليل محتوا روش تحقيقي است كه به منظور تفسير شناختي محتواي دادههاي مكتوب به كار ميرود. در اين روش، طي فرايند طبقهبندي25 سيستماتيك، كدها و مقولهها شناسايي ميشوند. تحليل محتوا چيزي فراتر از استخراج26 محتواي عيني برگرفته از دادههاي متني است و از اين طريق ميتوان مقولهها و الگوهاي پنهان را از درون محتواي دادههاي شركتكنندگان در مطالعه آشكار كرد.27 تحليل محتوا از منظر هدف، شامل دو نوع تحليل مفهومي28 و تحليل رابطهاي29 است. تحليل مفهومي به منظور تعيين فراواني و شدت يك مفهوم خاص در متن و تحليل رابطهاي براي كشف روابط بين مفاهيم به كار ميرود.
با توجه به هدف اين پژوهش، از تحليل مفهومي براي كشف مفاهيمي كه اشاره به موانع كاربرد رويكرد اسلامي دارند، استفاده شد. مشاركتكنندگان در اين پژوهش، دانشجويان رشتههاي روانشناسي و مشاوره دانشگاه اصفهان، در مقاطع كارشناسي و تحصيلات تكميلي و نيز اساتيد مربوطه بودهاند، كه با روش نمونهگيري در دسترس تعداد سي دانشجو و پنج استاد انتخاب شدند. با هريك از مشاركتكنندگان، مصاحبهاي حدود ده دقيقه انجام گرفت. مصاحبهكننده از لحاظ چگونگي انجام مصاحبه، مدت زمان و طرز مطرح كردن سؤالها، از الگوي استاندارد و از پيش تعيينشدهاي تبعيت كرده تا شرايط مصاحبه براي تمام مشاركتكنندگان يكسان باشد. ابزار جمعآوري دادهها، مصاحبه نيمهساختاريافته،30 شامل چهار سؤال كلي و باز ـ پاسخ بود كه ديدگاههاي دانشجويان رشته روانشناسي و مشاوره را دربارة رويكرد اسلامي ميسنجيد. سؤالهاي مصاحبه پس از طراحي اوليه، به منظور بررسي فاكتورهايي، نظير عدم سوگيري يا جهتدار نبودن مضمون سؤالها، به اطلاع سه تن از متخصصان گروه روانشناسي دانشگاه اصفهان رسيده و پس از اعمال اصلاحات پيشنهادي، تأييد شد. سؤالهاي اصلي عبارت بودند از:
1. به نظر شما نگرش به روانشناسي و مشاوره با رويكرد اسلامي در ميان دانشجويان رشتههاي روانشناسي و مشاوره چگونه است؟
2. اگر فكر ميكنيد برخي از دانشجويان رشتههاي روانشناسي و مشاوره به پژوهش و درمان با رويكرد اسلامي علاقهاي ندارند، علت چيست؟
3. به نظر شما اصليترين موانع گرايش دانشجويان رشتههاي روانشناسي و مشاوره، به رويكرد اسلامي چيست؟
4. به نظر شما اقداماتي كه ميتوان براي سازماندهي روانشناسي با رويكرد اسلامي و گسترش آن در ميان دانشجويان اين رشتهها انجام داد، چيست؟
ضبط مصاحبهها به علت عدم موافقت مصاحبهشوندگان، انجام نشد، از اينرو مصاحبهكننده، محتواي مصاحبهها را به دقت و كلمه به كلمه، به نگارش درآورد. به منظور بررسي پايايي، پس از هر مصاحبه، متن نوشته شده به مصاحبهشونده نشان داده شد تا صحت نوشتهها را همانگونه كه بيان كرده بود، تأييد كند. متن نهايي و مكتوبشده مصاحبهها براي انجام تحليل محتوا، در نرمافزار تحليل دادههاي كيفيNVivo 31 نسخه 8 وارد شد. استفاده از اين نرم افزار، باعث تسريع و تسهيل فرايند كدگذاري، دستهبنديهاي چندگانه، مقولهبندي مفاهيم و بررسي روابط و الگوهاي دادههاي متني ميشود. كدگذاري عبارتهايي كه مصاحبهشوندگان بيان كرده بودند، با توجه به شماره اختصاص داده شده به هر مصاحبهشونده (P1 الي P35)، جنسيت و مقطع تحصيلي صورت گرفت. سپس بر اساس توصيفهاي مشاركتكنندگان، مفاهيم آشكار و پنهاني كه از لحاظ مفهومي در خصوص با موانع گرايش دانشجويان به كاربرد رويكرد اسلامي بود، مشخص و كدگذاري و خلاصهسازي شده و در قالب زير طبقات، طبقات و مضامين كلي قرار گرفت. تحليل محتواي كيفي در اين مرحله، فرايند تبديل شدن دادههاي خام به طبقات معين، بر اساس تفسير و استنباط دقيق محقق است. اين فرايند با استفاده از منطق استقرا صورت ميگيرد كه با بررسي دقيق محقق و مقايسه مداوم دادهها، طبقات و مضامين كلي از دادههاي خام استخراج ميشود.32
پس از استخراج و طبقهبندي اوليه مفاهيم توسط محقق، به منظور افزايش اعتبار33 تحليلها و كاهش احتمال سوگيري محقق در انتخاب و طبقهبندي مفاهيم، از روش بازنگري ناظرين34 و نظريههاي مشاركتكنندگان35 استفاده شد؛ بدين صورت كه در روش بازنگري ناظرين، از يك دانشجوي دوره دكتراي رشته ادبيات فارسي و آشنا به اصول زبانشناسي درخواست شد تا مراحل انتخاب، كدگذاري و طبقهبندي مفاهيم مرتبط با موضوع پژوهش را به صورت كاملاً مستقل، دوباره انجام دهد، آنگاه ميزان همخواني نتايج به دست آمده توسط او با نتايج اوليه محقق، مقايسه شد. ضريب همخواني به دست آمده بين كدگذاري محقق و كدگذاري ناظر، 90% بود كه بر اعتبار قابل قبول تحليلها دلالت دارد. همچنين در روش نظريههاي مشاركتكنندگان، ده نفر از مصاحبهشوندگان (33 درصد) به صورت تصادفي انتخاب شده و از آنان درخواست شد تا جدولهاي حاوي كدهاي اوليه، زيرطبقات، طبقات و مضامين كلي را كه توسط محقق و با استفاده از مصاحبه مربوط به خود مصاحبه شونده، به دست آمده بود، ملاحظه كرده و ميزان موافقت خود را با چگونگي مقولهبندي محقق، به صورت نمرهاي از 0 ـ 100 بيان كنند. در نهايت، ميانگين موافقت افراد محاسبه و مقدار آن 95% به دست آمد كه قابل قبول بوده و به عنوان شاخصي از معتبر بودن تحليلها در نظر گرفته شد. درگيري مستمر ذهني با دادهها، باعث افزايش وسعت و عمق اطلاعات ميشود،36 از اينرو براي اطمينان از قابليت اعتماد دادهها37، درگيري طولانيمدت محققان با دادهها حفظ شد.
تجزيه و تحليل متن مصاحبههاي مشاركتكنندگان در مورد ديدگاههاي آنها به موانع گرايش دانشجويان رشتههاي روانشناسي و مشاوره، به كاربرد رويكرد اسلامي، به شكلگيري يازده طبقه و دو تم38 يا مضمون كلي منجر شد. مضامين كلي به دست آمده، شامل عوامل درونفردي و عوامل برونفردي بودند.
اين مضمون، نشاندهندة علل و عوامل مربوط به خود دانشجويان بود؛ عواملي كه در حوزة اختيار دانشجويان بوده و مستقل از موانع و عوامل بيروني، نظير كمبود منابع بود. اين مضمون، دربرگيرندة چهار طبقه اصلي است:
اين طبقه، نشاندهندة بيرغبتي و كمتحركي ايجاد شده در دانشجويان به صورت كلي و در تمامي حيطهها بود. مشاركتكنندگان، جداي از رويكرد اسلامي كه حيطهاي جديد و ناآشنا در نظر گرفته ميشد، در ساير زمينهها، مثل دروس فعلي نيز بيرغبتي و بيانگيزه بودن را در دانشجويان گزارش كردهاند. گفتههاي برخي از مصاحبهشوندگان را مرور ميكنيم: «يك عدم تحرك كلي توي دانشجويان پديدار شده كه باعث شده دانشجو با تحقيق و پژوهش فاصله بگيره، حتي توي موضوعاتي كه هم از قبل وجود داشته و هم كاربردي هستن، چه برسه به يه حيطه جديد، مثل رويكرد اسلامي». همچنين يك مشاركتكننده ديگر نيز گفت: «دانشجوي امروزي به طور كلي علاقه و رغبت كمي به مسائل جديد از خودشون نشون ميدن.»
آنگونه كه از ديدگاههاي مشاركتكنندگان مشخص ميشود، بيرغبتي و كوتاهي در آموختن و پژوهش، مشكل جدي دانشجويان امروزي است كه باعث ميشود از حيطهاي جديد، مثل رويكرد اسلامي كه نيازمند تحقيق و پژوهش گسترده است، استقبال كمي داشته باشند.
اين طبقه، نشاندهندة ناآشنا بودن اصول و مفاهيم رويكرد اسلامي براي دانشجويان است. هر حيطه جديدي براي گسترش يافتن در فعاليتهاي پژوهشي و باليني دانشجويان، نيازمند معرفي كردن چارچوب و اصول تشكيل يافته خود است. براي مثال، يك مشاركتكننده ميگويد: «دانشجو با رويكرد اسلامي آشنا نيست؛ اگر نشناسيم مقاومت ميكنيم، اگر بشناسيم مقاومت نميكنيم.» همچنين مشاركت كنندة ديگري ميگويد: «در درس علم النفس، بر جنبه كاربردي تأكيد نشده، واسه همين دانشجويان رغبتي ندارند.»
مانع مهمي كه راه گسترش رويكرد اسلامي را در ميان دانشجويان گرفته است، نبودن منابعي است كه اين رويكرد را به روشني معرفي، و اصول و مفاهيم آن را در يك چارچوب منطقي مشخص كنند. معدود كتابهايي هم كه درباره روانشناسي با رويكرد اسلامي وجود دارند، نظير كتاب علم النفس، مفاهيم را به صورت بسيار پيچيده مطرح كردهاند كه فهم آن براي دانشجو سخت بوده و صرفاً در سطح نظرياند. دانشجويان اين رشتهها، همانند ساير دروس خود، در پي الگويي روشن، قابل فهم و كاربردي از اصول، مباني و مفاهيم رويكرد اسلامي به روانشناسي و مشاوره هستند.
از اولين منابعي كه عمدتاً در سال اول تحصيلي به دانشجويان رشتههاي روانشناسي و مشاوره ارائه ميشود، كتاب علم النفس است. اين كتاب، با مفاهيم فلسفي و پيچيدهاي كه دارد براي دانشجوي سال اول كه هنوز درك درستي از روانشناسي پيدا نكرده است، باعث ميشود نه تنها دلزدگي به رويكرد اسلامي در او ايجاد شود، بلكه عزت نفسش كاسته شده و ميپندارد كه توانايي وارد شدن به اين حوزه و مسلط شدن بر آن را ندارد. يك مشاركتكننده چنين ميگويد: چون تجربه اكثر دانشجويان از روانشناسي با رويكرد اسلامي، كتاب سخت و فلسفي علمالنفس بوده، لذا دانشجويان اين رويكرد را بسيار سخت ميدانند و در خود توانايي لازم را جهت كسب مهارتهاي اين رويكرد نميبينند.
همچنين از جمله مواردي كه در ديدگاههاي مشاركتكنندگان منعكس شده، پنداشتن اين باور است كه براي ورود به تحقيق و پژوهش در رويكرد اسلامي، لازم است كه دانشجو به زبان عربي تسلط داشته باشد. اين باور، خصوصاً در دانشجوياني كه رغبتي به يادگيري زبان عربي نداشته و عمدتاً در دورههاي تحصيلي قبل خود، نظير دوره راهنمايي و دبيرستان با درس عربي مشكل داشتهاند، باعث نگرشي منفي به رويكرد اسلامي در آنها ميشود. نيز تجربههايي كه دانشجويان از مباحث مطرح شده در همايشها و سخنرانيهاي اساتيد خود دارند، عمدتاً با آيات و روايات به زبان عربي سر و كار داشته است. يكي از مشاركتكنندگان چنين بيان كرد: «تا حالا منابعي كه راجع به روانشناسي اسلامي خونديم و چيزايي كه اساتيد گفتن و توي همايشها و مقالهها ديديم، همش بر اساس آيات و روايات عربي بوده، پس شك دارم دانشجو بتونه هم به زبان عربي مسلط بشه و هم به تحقيق و پژوهش توي اين حيطه كه اغلباً هم با تفسير و اين چيزا سر و كار داره، مشغول بشه.»
از جمله ديدگاههاي مصاحبهشوندگان، ترديد آنها در خصوص كارايي رويكرد اسلامي، از بعد قابليت عملياتي شدن بود. آنها اينگونه مطرح كردند كه نوپا بودن روانشناسي اسلامي باعث ميشود كه در آينده نزديك نتوان آنطور كه روانشناسي مرسوم كارايي دارد، به كار گرفته شود، چراكه هنوز چارچوب نظري و كاربردي منسجمي براي آن تدوين نشده و تجارب عملي محسوسي هم گزارش نشده است. براي مثال، يكي از مشاركتكنندگان گفت: «فكر نميكنم اين رويكرد در عمل جواب بده، آخه بيشتر از صد ساله كه روي روانشناسي كار شده تا به اينجاش رسيده، اما روانشناسي اسلامي هنوز هيچ كار قابل توجهي نشده.»
از ديگر ديدگاههاي مطرحشده توسط مصاحبهشوندگان، وسعت كاربرد رويكرد اسلامي در روانشناسي و مشاوره بود. برخي از آنها اين ديدگاه را كه بايد از ابتدا تمامي پايهها و مباني روانشناسي مرسوم را بر مبناي ديدگاههاي اسلامي تدوين كرد، نميپذيرفتند و عنوان ميكردند كه رويكرد اسلامي بايد همانند ساير رويكردها، يك نظريه در نظر گرفته شود و همانگونه كه هر نظريهاي در حيطهاي خاص بيشترين كاربرد را دارد، روانشناسي اسلامي هم ميتواند در حيطههاي خاصي دست به نظريهپردازي زده و راهكارهايي را پيشنهاد كند. يكي ديگر از مشاركتكنندگان چنين گفت: «رويكرد اسلامي، اگر بخواد واقعاً عملي باشه و واقعاً مؤثر باشه، فقط ميتونه در حد يه نظريه در كنار بقيه نظريهها مطرح بشه، نه اينكه بخواد رويكردهاي ديگه رو بذاره كنار و خودش تمام روانشناسي رو اسلامي كنه؛ تازه اونم فقط براي مراجعاني كاربرد داره كه از لحاظ اعتقادي قوي باشن.»
مشاركتكنندگان در خصوص كارايي داشتن رويكرد اسلامي كه نفيكنندة ساير رويكردهاي مرسوم در روانشناسي نيز باشد، ترديد داشته و خوشبيني كمي به عملي بودن اين باور داشتند.
اين مضمون به عواملي اشاره دارد كه خارج از حيطة اختيارات دانشجويان بوده و دربرگيرندة هفت طبقه اصلي است:
اصليترين مانعي كه مشاركتكنندگان در اين پژوهش در ديدگاههاي خود بدان اشاره كرده و بيشترين فراواني را دارد، كمبود منابع مناسب، اعم از منابع آموزشي و پژوهشي است. كمبود اساتيد متخصص كه تجربه كافي در حيطه روانشناسي با رويكرد اسلامي داشته باشند، از جمله آسيبهايي است كه مطرح شده است. يكي از مشاركتكنندگان چنين گفت: «استاد مسلط و متخصص كه به حيطه روانشناسي اسلامي آشنا باشه، كار كرده باشه و تجربه داشته باشه، نداريم كه بياد به دانشجو تدريس كنه.»
همچنين آنچه از ديدگاههاي مصاحبهشوندگان مشخص شده، اين اعتقاد است كه تا زماني كه آموزگار، مسلط و باتجربه نباشد، از دانشجو نبايد انتظار آموختن داشت. اساتيد كه الگويي براي دانشجويان هستند، بايد بر اصول و مفاهيم رويكرد اسلامي تسلط داشته و كارآيي آن را در عمل، تجربه كرده باشند تا بتوانند دانشجويان خود را ترغيب به ادامه راه خود كنند. يكي از مشاركتكنندگان در اينباره چنين گفته است: «وقتي اساتيد خوب و متخصص تو اين زمينه كم داريم چطور انتظار داريم دانشجو گرايش داشته باشه.»
از موارد ديگري كه در خصوص منابع ذكر شد، كمبود كتابها، مقالهها، مجلهها و درسهاي اصلي دانشگاهي است كه تقريباً تمامي مشاركتكنندگان به آن اشاره كردند. غالب مشاركتكنندگان چنين بيان كردند: «منابع موجود بسيار كم و پيچيدهاند، كاربردي نيستند و فقط در سطح نظرياند.»
همچنين مصاحبهشوندگان از همان معدود كتابهاي موجود در بازار نيز انتقاد داشتند، زيرا متن آنها بسيار پيچيده، صرفاً نظري و غيركاربردي است كه باعث دلزدگي خواننده شده و صرفاً براي طيف خاصي از خوانندگان مناسب است. براي مثال، يكي از مشاركتكنندگان گفت: «بر فرض كه دانشجو علاقه پيدا كرد بياد سمت اين موضوع، كو كتاب مناسب؟ كو منابع بدرد بخور؟»
به هر حال، نبود تعداد كافي مجلهها در حوزة روانشناسي اسلامي، كمبود مقالههاي پژوهشي، نبودن تنوع در كتابها، محدود بودن آنها، كمبود محسوس اساتيد متخصص و باتجربه، نبودن پايگاههاي جامع اطلاعاتي براي گزارش پژوهش ساير محققان و انديشمندان، از جمله مواردي است كه مشاركتكنندگان، به وفور گزارش كردهاند.
هر نظريه و رويكردي، تنها در صورتي ميتواند جاي خود را در ميان فعاليتهاي پژوهشي و باليني دانشجويان باز كند كه ساختار منسجم، چارچوب نظري قوي و اصول كاربردي داشته باشد. از جمله مواردي كه مشاركتكنندگان بدان اشاره داشتند، نبود ساختار جامع و نظاممند در رويكرد روانشناسي و مشاوره اسلامي است كه دربرگيرندة ساختار نظري و سازوكارهاي عملي باشد. براي مثال، يكي از مشاركتكنندگان چنين بيان داشت: «بايد نظريه اسلامي و رويكرد آن نظاممند و آكادميك باشد.»
رسيدن به چارچوب نظري قوي و كاربردي، نيازمند پژوهشهاي گستردهاي است كه كارايي اين رويكرد را در عمل، اثبات كرده باشد. يكي از مشاركتكنندگان گفت: «از لحاظ نظري، يك چارچوب نظري و قوي كه كارايياش اثبات شده باشه، نداريم.» ديگري گفت: «دانشجوي روانشناسي و مخصوصاً مشاوره، دنبال يك چارچوب علمي ميگردند كه كاربردي باشه.»
به طور كلي آنچه ميتوان از ديدگاههاي مصاحبهشوندگان برداشت كرد، عدم تدوين ساختار نظري منسجم و اصول و فنون كاربرديسازي مفاهيم نظري است كه يكي از اصليترين موانع گسترش يافتن رويكرد اسلامي در ميان دانشجويان روانشناسي و مشاوره ميباشد.
دانشجويان رشتههاي روانشناسي و مشاوره، در آيندة كاري خود، بايد در كلينيكها و مراكز مشاوره، با مراجعان خود ارتباط برقرار كرده و مفاهيم نظري را كه در دانشگاه آموخته و در دورههاي آموزشي تمرين كردهاند، از طريق فنون مناسب اجرا كنند تا بهترين نتيجه را بگيرند. هنگامي كه از رويكرد جديدي سخن گفته ميشود، دانشجو انتظار دارد كه كارگاهها و دورههاي آموزشي جامعي براي وي فراهم شود، تا سطح دانش خود را در آن زمينه ارتقا داده و بر تجارب خود بيفزايد. نبود اينگونه دورههاي آموزشي، از عمدهترين دغدغههاي مشاركتكنندگان ميباشد. يكي از مشاركتكنندگان، در پاسخ به سؤال مربوط به موانع همهگير شدن رويكرد اسلامي در ميان دانشجويان اين رشته گفت: «كارگاهها و دروس اصلي با رويكرد اسلامي وجود ندارد.»
نياز مبرم به دورههاي آموزشي رويكرد روانشناسي اسلامي كه دربرگيرندة اصول و مفاهيم نظري و سازوكارهاي عملي باشد، از جمله موانع و كمبودهاي ذكرشده توسط مصاحبهشوندگان است. يكي از مشاركتكنندگان گفت: «نبايد از همه دانشجويان انتظار داشت پژوهش كنن. بعضيها فقط ميخوان عملي كار كنن. پس يه راهنما، يه چارچوب، يه دورهاي چيزي لازمه تا اونا ياد بگيرن چكار كنن.»
برخي از مصاحبهشوندگان، خصوصاً آنهايي كه آشنايي مختصري با رويكرد اسلامي داشته و خوشبينتر از ديگران بودند، نبود مراكز مشاوره را كه اختصاصاً بر اساس رويكرد اسلامي خدمات ارائه كنند، آسيب مهمي دانست. براي مثال، يكي از مشاركتكنندگان گفت: «مراكز مشاوره و كلينيك جهت كاربرديسازي اين رويكرد و براي كارورزي ساير دانشجويان وجود ندارد.»
عدم پذيرش دانشجوياني كه رويكرد اسلامي را نظرية رواندرماني و مشاوره خود برگزيدهاند، در مراكز مشاوره و كلينيكهاي فعلي، باعث ميشود آموختهها و تواناييهاي اين دانشجويان، راهي براي شكوفا شدن نيابد و رفتهرفته خاموش شود. اين مهم، باعث كاسته شدن از رغبت و انگيزه دانشجويان براي فعاليت باليني در حيطه روانشناسي اسلامي ميشود. يكي از مشاركتكنندگان گفت: «الان فرض كنيم يه دانشجو رويكرد اسلامي كار كرده باشه و بخواد بره يه كلينيكي عملي كار كنه. آيا بهش اجازه ميدن اسلامي كار كنه؟ وقتي يه مركز مشاوره با رويكرد اسلامي نباشه، چكار بايد كرد؟»
به طور خلاصه، گشايش مراكز مشاوره با رويكرد اختصاصاً اسلامي يا ملزم كردن كلينيكهاي فعلي، به راهاندازي بخشي به نام مشاوره اسلامي ميتواند راهگشاي بخشي از موانع و مشكلات باشد.
هنگامي كه يك نظريه بخواهد خود را در قالب علمي معرفي كند و مدعي باشد كه اصول تشكيلدهندة آن، راهگشاي مسائل و مشكلات بشري است، بايد در عمل، آن را به شيوههاي گوناگون اثبات كند. رويكرد اسلامي نيز لازم است كارايي خود را از طريق پژوهشهاي گسترده، نشان دهد. اين مهم، محقق نميشود مگر با انجام پژوهشهاي متعدد، چه در سطح بنيادي و چه در سطح كاربردي و توسعهاي. براي مثال، يكي از مشاركتكنندگان كه در سطح دكترا تحصيل ميكرد، نظري اينگونه داشت: «چون روانشناسي يك علم است، پس رويكرد اسلامي هم بايد به صورت علمي و به همراه يافتههاي پژوهشي ارائه شود كه اين مهم تاكنون انجام نشده است.»
پيشنياز انجام پژوهشهاي تجربي در تأييد يا رد مفروضهاي يك نظريه، دارا بودن چارچوب نظري و كاربردي است؛ چارچوبي كه پژوهشهاي متعدد بتوانند بر اساس آن، فرضيهسازي كرده و تأييد شدن فرضيههاي خود را آزمون كنند. در اين رابطه، يكي از مصاحبهشوندگان عنوان كرد: «از لحاظ نظري، يك چارچوب نظري و قوي كه كارايياش اثبات شده باشه، نداريم و از لحاظ كاربردي هم هيچ چيز ثابت شدهاي كه منسجم باشه نيست.»
به هر حال، تا زماني كه يك ساختار نظري مدون در خصوص رويكرد اسلامي به روانشناسي ارائه نشود، نميتوان پژوهشهاي گسترده و مفيد را صورت داد، و پژوهشهاي پراكنده كه بر يك چارچوب نظري قرار نگرفته باشند نيز كمكي به پيش برد اين رويكرد نميكند.
براي پيشرفت در هر زمينهاي بايد راهبردها و استراتژيهايي مناسب در نظر گرفته شود كه اين مهم بدون تعريف يك هدف روشن و مشخص امكانپذير نيست. از جمله ويژگيهاي يك هدف مناسب، دستيافتني بودن آن و بنا شدن بر اساس يك منطق صحيح است. همچنين هدف بايد قابل سنجش باشد تا در هر مقطعي بتوان ملاكي براي نزديك شدن به هدفهاي تعريفشده را در دست داشت. در اين راستا رويكرد اسلامي به روانشناسي نيز نخست، بايد با تعريف هدفي جامع، دستيافتني و روشن، امكان برنامهريزي و تعيين راهبردهاي لازم را براي دستيابي به آن فراهم آورد. تعريف نشدن اين هدف، و در صورت تعريف شدن، عدم اطلاعرساني مناسب در ميان اساتيد و دانشجويان، از جمله موانعي است كه گرايش به رويكرد اسلامي را در دانشگاهها كند ميكند. براي مثال، يكي از مشاركتكنندگان كه در سطح كارشناسي مشغول به تحصيل بود، چنين گفت: «هدف نداريم، ما ميخوايم به چي برسيم، مشخص نيست.»
از جمله انتقادهايي كه مصاحبهشوندگان مكررا به آن اشاره كردند، درخواست از مسئولان درباره پژوهش و فعاليت در حيطه روانشناسي اسلامي از يك طرف، و عدم تعريف يك هدف روشن از طرف ديگر بود كه باعث ايجاد ناهمخواني در آنان شده بود. ديدگاه يكي از مشاركتكنندگان به وضوح اين آسيب را نشان ميدهد: «همه ميگن اسلامي كار كنين، اما يه برنامهريزي خوب نداريم، ما طبق چي عمل كنيم؟»
به هر حال، مشاركتكنندگان نبود يك هدف واحد و روشن و به تبع آن، نبود استراتژيها و راهبردهاي رسيدن به آن را مانع مهمي براي گرايش دانشجويان رشتههاي روانشناسي و مشاوره، به رويكرد اسلامي دانستند.
از جمله موانع ديگري كه مصاحبهشوندگان، سد راه گرايش دانشجويان به كاربرد رويكرد اسلامي در فعاليتهاي پژوهشي و باليني خود ميدانستند، عدم حمايت كافي اساتيد و مسئولان امر بود. آنها معتقد بودند اساتيد به دليل كماطلاعي و عدم تسلط بر مفاهيم روانشناسي اسلامي، نه تنها بخشي از مباحث ارائهشده خود را در كلاسهاي درس به رويكرد اسلامي اختصاص نميدهند، بلكه دانشجويان را از انتخاب موضوعات درباره اين رويكرد، منع ميكنند. يكي از مشاركتكنندگان در بيان خود، به وضوح اين نكته را منعكس ميكند: «تا به استادا ميگي ميخوام موضوع روانشناسي اسلامي كار كنم، ميگن توش ميموني و ما نميتونيم كمكت كنيم. اصلاً يه جورايي استادا از نزديك شدن به اين موضوعا ميترسن.»
عدم حمايت مناسب مسئولان دانشگاه نيز بخشي از ديدگاههاي مشاركتكنندگان بود. آنها چنين بيان ميكردند كه قول حمايت مادي و معنوي براي پژوهشگران حوزههاي علوم انساني اسلامي، فقط در حد حرف باقي مانده و عملياتي نميشود. براي مثال، يكي از مصاحبهشوندگان گفت: «حمايت فقط در حد حرف ميمونه. مسئولاي دانشگاه اصلاً سرمايهگذاري نميكنن. يه بودجه جدا تخصيص نميدن. از پاياننامهها و مقالههاي با موضوع اسلامي حمايتي كه لازمه نميكنن.»
دانشجويان شركتكننده در اين پژوهش، خصوصاً دانشجويان دورههاي تحصيلات تكميلي، از عدم تخصيص بودجه ويژه براي پاياننامههاي مرتبط با رويكرد اسلامي انتقاد داشته و بيان ميداشتند كه نه تنها حمايت ويژهاي از پاياننامههاي با موضوعيت روانشناسي و مشاوره اسلامي نميشود، بلكه فرايند تصويب شدن يك موضوع اسلامي و نيز راضي كردن مسئولان و اساتيد به مراتب سختتر از موضوعات ديگر است.
عمدهترين هدف اين پژوهش، كمك به شناسايي و طبقهبندي موانعي بود كه سد راه گرايش دانشجويان رشتههاي روانشناسي و مشاوره، به كاربرد قابل توجه رويكرد اسلامي در فعاليتهاي آموزشي، پژوهشي و باليني شده بودند. بدين منظور، پس از انجام مصاحبه با دانشجويان و اساتيد مربوط به اين رشتهها، دستنوشتههاي حاصل، تحليل و كدگذاري شد. واحدهاي معنايي (جملهها)، چندين بار بررسي شده و زيرطبقهها، طبقهها و مضامين كلي به دست آمد. عوامل درونفردي به عنوان اولين مضمون، اشاره به موانعي داشت كه در حوزه اختيارات دانشجويان بوده و به شرايط دروني آنها نظير كمانگيزگي و بيعلاقگي كلي آنان بستگي داشت. طبقههاي تشكيلدهنده اين مضمون، شامل بيرغبتي كلي دانشجويان به طرح مسائل جديد، ترديد درباره كارايي رويكرد اسلامي در عمل، عدم آشنايي با مفاهيم و اصول روانشناسي و مشاوره اسلامي و ترديد در مورد توانايي كسب مهارتهاي لازم براي اين رويكرد بود. شناسايي اين موانع در سطح عوامل درونفردي، ميتواند اطلاعات مفيدي را در اختيار مسئولان مربوط قرار داده تا با برنامهريزيهاي جامع و گسترده، راهكارهايي را براي ترغيب هرچه بيشتر دانشجويان، به كاربرد رويكرد اسلامي بينديشند. همچنين به عنوان دومين مضمون، عوامل برونفردي زيادي شناسايي شدند كه بخش عمدهاي از ديدگاههاي مشاركتكنندگان در پژوهش را به خود اختصاص دادند. اين عوامل برونفردي، به موانع، آسيبها و كمبودهايي اشاره داشت كه از حيطه اختيارات دانشجويان خارج بوده و با شيوه عمل برنامهريزان، سياستگذاران و مسئولان امر ارتباط تنگاتنگي داشت و شامل هفت طبقه اصلي بود كه عبارت بودند از: كمبود منابع آموزشي و پژوهشي، كمبود يافتههاي تجربي كه كارايي رويكرد اسلامي در روانشناسي و مشاوره را تأييد كنند، نبود چارچوب نظري منسجم و سازوكارهاي كاربردي، نبود اطلاعرساني مناسب درباره اهداف و برنامهها، نبود دورههاي جامع آموزشي و تجربي در دانشگاه، نبود مراكز مشاوره با رويكرد اسلامي براي كارورزي و عدم حمايت مناسب اساتيد و مسئولان به صورت واقعي. شناسايي موانع ذكرشده در سطح برونفردي، اطلاعات اوليه مهمي را براي سياستگذاران در سطح كلان و اساتيد و مسئولان دانشگاه در سطح خرد فراهم ميآورد تا با نگاهي جامع، به برطرف كردن موانع موجود اقدام كرده و روند همهگير شدن رويكرد اسلامي را در بين بيشتر دانشجويان رشتههاي روانشناسي و مشاوره، و بعضاً دانشجويان ساير رشتههاي علوم انساني، تسريع ببخشند.
مشاركتكنندگان در اين پژوهش با توجه به ديدگاههاي خود درباره موانع گرايش دانشجويان رشتههاي روانشناسي و مشاوره به رويكرد اسلامي، راهكارهايي را نيز براي رفع اين موانع پيشنهاد دادند كه عمدهترين آنها عبارتاند از: تدوين هدف جامع و روشن، برنامهريزي و تعيين راهبردهاي كوتاهمدت و بلندمدت، تعيين ملاكهاي روشن براي ارزيابي ميزان دستيابي به اهداف تعريف شده، نظرسنجي و اطلاعرساني درباره اهداف و برنامهها، اجراي نيازسنجيهاي گسترده در ميان دانشجويان اين رشتهها، تربيت اساتيد متخصص و با تجربه در اين حوزه، تدوين چارچوب نظري منسجم و سازوكارهاي عملياتي كردن نظريهها، تدوين عناوين متعدد كتابهاي تخصصي با رويكرد نظري و كاربردي، انتشار مجلههاي علمي ـ تخصصي متنوع با موضوعيت روانشناسي و مشاوره اسلامي، ايجاد پايگاههاي جامع اطلاعاتي كه تازهترين پيشرفتهاي پژوهشگران را نمايه كند، ايجاد مراكز مشاوره با رويكرد اسلامي، ملزم كردن مراكز مشاوره فعلي به اختصاص بخشي از فعاليتهاي خود به رويكرد اسلامي، برگزاري مستمر كارگاهها و همايشهاي آشنايي با رويكرد اسلامي در روانشناسي و مشاوره، برپايي دورههاي جامع آموزشي در دانشگاه، الزام اساتيد و مسئولان به حمايتهاي واقعي مادي و معنوي از پژوهشها و پاياننامههاي با موضوعيت رويكرد اسلامي، فراهم آوردن مكانهايي براي كارورزي و تجربهاندوزي دانشجويان، تشكيل جلسههاي همانديشي بين دانشجويان و انديشمندان و برنامهريزان امر، در نظر گرفتن مشوقهاي ويژه براي پژوهشگران حوزه روانشناسي و مشاوره اسلامي براي ترغيب هرچه بيشتر آنان، و بهرهگيري از تجربهها و ديدگاههاي اساتيد حوزههاي علميه و مراكز تعليم ديني.
از جمله محدوديتهاي اين پژوهش، محدود بودن مصاحبهشوندگان به دانشگاه اصفهان بوده كه اميد است پژوهشهاي بعدي، دانشجويان روانشناسي و مشاوره ساير دانشگاههاي كشور را نيز مد نظر قرار دهند. همچنين پژوهشهاي بعدي ميتوانند با تركيب كردن رويكردهاي كمي و كيفي (به صورت آميخته39)، اطلاعات جامعتري را در زمينه نگرشهاي دانشجويان به دست آورند.
يافتههاي حاصل از اين پژوهش، نشاندهندة موانع و آسيبهاي مهمي است كه پيش روي دانشجويان رشتههاي روانشناسي و مشاوره قرار گرفته و مانع گرايش مناسب آنها به كاربرد رويكرد اسلامي در حيطههاي پژوهشي و درماني ميشوند. پيشنهاد ميشود كه مسئولان و سياستگذاران حيطه روانشناسي و مشاوره، اين موانع و آسيبها را مد نظر قرار داده و راهكارهاي مناسبي را براي ترغيب هرچه بيشتر دانشجويان به رويكرد اسلامي بينديشند. محققان، پس از آشنايي با دو پژوهشگاه حوزه و دانشگاه (قم) و مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني€ (قم)، و آگاهي اجمالي از فعاليتها، گروهها و هيئتهاي علمي و نشريهها و كتابهاي چاپ شده در حيطه روانشناسي با رويكرد اسلامي، پيشنهاد ميكنند كه اين دستاوردها و فعاليتها اولاً: در تمامي دانشگاهها گسترش پيدا كرده و ثانياً: اطلاعرساني بيشتري درباره اين مراكز پژوهشي و ساير مراكز مشابه انجام شود تا هم دانشجويان علاقمند بتوانند با اين مراكز همكاري كرده و هم از پيشرفتهاي آنها، بهره گيرند.
1. Meditation.
2. Husain, Akbar. Islamic Psychology: Emergence of a New Field. Published by Global Vision Publishing House: New Delhi.
3. A. A. Vahab, An Introduction of Islamic Psychology. Institute of Objective Studies: New Delhi. Second print.
4. Ansari, Zafar. Afaq. Qur’anic Concept of Human Psyche. International Institute of Islamic Culture: Lahore.
5. M. G. Husain, Psychology and Society in Islamic Perspective. Institute of Objective Studies: New Delhi.
6. Husain, Akbar, opcit.
7. ر.ك: مسعود آذربايجاني، سيدمهدي موسوي اصل، درآمدي بر روانشناسي دين، مركز تحقيق و توسعه علوم انساني.
8. برنارد اسپیلکا وهمكاران، روانشناسی دین بر اساس رویکرد تجربی، ترجمة محمد دهقانی، ص 6.
9. همان، ص 15.
10. ر.ك: مسعود آذربايجاني، سيدمهدي موسوي اصل.
11. سيدمحمد غروی، «بحثی پیرامون روانشناسی اسلامی»، معرفت، ش 50، 1380، ص 13-6.
12 عباس شكيبا و همكاران، « بررسی ساختار عاملی تاییدی و ویژگیهای روانسنجی مقیاس فرد-گرایی و جمع- گرایی اوکلند (AICS)»، دانش و پژوهش در روانشناسی کاربردی، ش 3، ص 30-20.
13. ر.ك: جرالد کری، نظریه و کاربست مشاوره و روان درمانی، ترجمة یحیی سیدمحمدی.
14. ر.ك: خسرو باقری، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی.
15. Cultural approach.
16. ر.ك: جيمز پروچاسکا، و ديگران، نظریههای روان درمانی، ترجمة یحیی سیدمحمدی.
17. N. L. Passmore, Religious issues in counselling: Are Australian psychologists “dragging the chain”? Australian Psychologist, 38, p: 183-192.
18. Qualitative analysis.
19. Qualitative content analysis.
20. Inference.
21. Replicable.
22. Valid.
23. Context.
24. كلوس کریپندورف، تحلیل محتوا: مبانی روششناسی، ترجمة هوشنگ نایبی، ص 25.
25. Classify.
26. Extract.
27. علياصغر قدس و همكاران، « معنای رضایت بیماران از پرستاران: یک تحقیق کیفی»، مجله اخلاق و تاریخ پزشکی، دوره چهارم، ش 1، 1389، ص 47-61.
28. Conceptual analysis.
29. Relational analysis.
30. Semi- structured interview.
31. QSR NVivo qualitative data analysis.
32. علياصغر قدس و همكاران، همان.
33. Credibility.
34. External (peer) checking.
35 .Member checking.
36. علياصغر قدس و همكاران، همان.
37. Trustworthiness.
38. Theme.
39. Mixed-Method.
آذربايجاني، مسعود، موسوي اصل، سيدمهدي، درآمدي بر روانشناسي دين، مركز تحقيق و توسعه علوم انساني ( سمت)، چ دوم، 1387.
اسپيلكا، برنارد و همكاران، روانشناسي دين بر اساس رويكرد تجربي، ترجمه محمد دهقاني، تهران، رشد، 1390.
باقري، خسرو، نگاهي دوباره به تربيت اسلامي، تهران، 1389.
پروچاسكا، جيمز، و ديگران، نظريههاي روان درماني، ترجمة يحيي سيدمحمدي، تهران، رشد، 1387.
غروي، سيدمحمد، بحثي پيرامون «روانشناسي اسلامي»، معرفت، ش 50، 1380، ص 13-6.
قدس، علي اصغر و همكاران، « معناي رضايت بيماران از پرستاران: يك تحقيق كيفي»، مجله اخلاق و تاريخ پزشكي، دوره چهارم، 1389، ش 1، ص 61-47.
كري، جرالد، نظريه و كاربست مشاوره و روان درماني، ترجمة يحيي سيدمحمدي، تهران، ارسباران، 1389.
كريپندورف، كلوس، تحليل محتوا: مباني روششناسي، ترجمة هوشنگ نايبي، تهران، ني، 1390.
شكيبا، عباس و همكاران، « بررسي ساختار عاملي تاييدي و ويژگيهاي روانسنجي مقياس فرد-گرايي و جمع- گرايي اوكلند (AICS)»، دانش و پژوهش در روانشناسي كاربردي، ش 3، 1390، ص 30-20.
Ansari, Zafar. Afaq. (1992). Qur’anic Concept of Human Psyche. International Institute of Islamic Culture: Lahore.
Husain, Akbar. (2006). Islamic Psychology: Emergence of a New Field. Published by Global Vision Publishing House: New Delhi.
Husain, M. G. (1996). Psychology and Society in Islamic Perspective. Institute of Objective Studies: New Delhi.
Passmore, N. L. (2003). Religious issues in counselling: Are Australian psychologists “dragging the chain”?. Australian Psychologist, 38, p: 183-192.
Vahab, A. A. (2002). An Introduction of Islamic Psychology. Institute of Objective Studies: New Delhi. Second print.
Study the barriers to applying the Islamic approach within students of psychology and counseling: A qualitative research.