سال پنجم، شماره دوم، تابستان 1391، ص 115 ـ 127
Ravanshenasi-va ـ Din, Vol.5. No.2, Summer 2012
مرضيه شريفي* / سيداحمد احمدي** / مريم السادات فاتحيزاده***
چكيده
اين پژوهش با هدف بررسي رابطة مقابله مذهبي با آثار مثبت و منفي سوگ در دانشجويان داغديده انجام شده است. نود دانشجوي داغديده در شهر اصفهان به شيوة نمونهگيري در دسترس انتخاب شد، سياهه آثار سوگ هوگان (HGRC) و مقياس مقابله مذهبي ايراني را تكميل كردند. دادهها بهوسيله تحليل همبستگي، رگرسيون گام به گام و آزمون t گروههاي مستقل تحليل شد. نتايج نشان ميدهد كه رابطههاي معناداري بين آثار مثبت و منفي سوگ با ابعاد مختلف مقابله مذهبي وجود دارد و مؤلفه اعمال مذهبي ميتواند 2/18درصد از واريانس آثار منفي، و 63 درصد از واريانس آثار مثبت سوگ را تبيين كند. همچنين دانشجويان با سوگ بهنجار در مقايسه با دانشجويان با سوگ نابهنجار، ميانگين نمرههاي بالاتري در اعمال مذهبي، ارزيابي خيرخواهانه مذهبي، راهبردهاي مقابله مذهبي فعال و مقابله مذهبي منفعل داشته و همچنين ميانگين نمرههاي كمتري در بُعد احساس منفي درباره خداوند داشتند. اين نتايج ميتواند در تعيين راهبردهاي تلفيقي مذهبي ـ روانشناختي در مشاوره و درمان سوگ، تلويحات مناسبي داشته باشد.
كليدواژهها: مقابله مذهبي، آثار سوگ، دانشجويان داغديده.
* دانشجوی کارشناسی ارشد مشاوره خانواده، دانشگاه اصفهان msharifi.flj@gmail.com
** استاد گروه مشاوره، دانشگاه اصفهان
*** دانشیار گروه مشاوره، دانشگاه اصفهان
دريافت: 17/1/1391 ـ پذيرش: 13/4/1391
داغديدگي و سوگ متعاقبِ مرگ عزيزان، واكنشي طبيعي و جهانشمول است با وجود اين، در شرايطي كه توانايي فرد داغديده براي حل و فصل فرايند بهنجار سوگ با مانعي روبهرو ميشود، احتمال بروز سوگ آسيبشناختي يا نابهنجار وجود دارد كه معمولاً به آثار كوتاهمدت و بلندمدت بر كيفيت زندگي و بهزيستي داغديدگان منجر ميشود.1 در چنين شرايطي فرايند سوگ با عوارض جسماني و روانشناختي متعدد، مانند افسردگي باليني، اختلالهاي اضطرابي، آسيب در عملكرد اجتماعي، افكار خودكشي2 و اختلال در سيستم ايمني3 همراه است. از طرف ديگر، برخي پژوهشها نشان ميدهد كه سوگ را ميتوان عنوان تجربهاي مثبت در نظر گرفت كه رشد شخصي داغديدگان را همراه دارد، چنانكه به عقيده هوگان و همكاران، رشد شخصي يكي از اجزاي اصلي فرايند سوگواري است كه تاحدي در همه مراحل داغديدگي اتفاق ميافتد. رشد شخصي دربردارندة جستوجو براي معنا در فقدان تجربه شده و دستيابي به قدرت تحمل بيشتر، قضاوتگري كمتر، دلسوزي و توجه بيشتر به اطرافيان است و در واقع باعث ميشود تا داغديده بهواسطه تجربه سوگ، هويتي جديد اتخاذ كرده و در جهانبيني خود تجديدنظر كند.4
طبق نظريههاي مقابله و استرس، نظام اعتقادي فرد در تعيين اينكه چگونه با شرايط ناسازگار انطباق مييابد، نقش مهمي دارد. در واقع، سازگاري فرد با شرايط منفي به ارزيابي او از واقعه و نيز از توانايي خود در برآوردن مطالبات مرتبط با آن شرايط بستگي دارد. ارزيابي شناختي، انتخاب راهبردهاي مقابلهاي را نيز تحت تأثير قرار ميدهد.5 بنابراين، درك جامعي از نظامهاي اعتقادي كه افراد داغديده در ارزيابي تجارب سوگشان به كار ميبرند و تأثير اين عقايد بر سازگاري آنها در حمايت و ارتقاي بهزيستي ايشان اهميت دارد. در همين راستا يكي از مهمترين نظامهاي اعتقادي كه غالباً در طول شرايط پرفشار و آسيبزا، مانند داغديدگي به آن تكيه ميشود، مذهب است. محققان نشان دادهاند كه باورها و اعمال مذهبي در تمامي مراحل فرايند مقابله، شامل بازسازي شناختي واقعه، انتخاب راهبردهاي مقابلهاي و پيامدهاي مطلوب، مشاركت دارند.6
مقابله مذهبي كه روشي ويژه براي پيدا كردن معنا در موقعيتهاي دشوار تعريف ميشود،7 منبعي چند بُعدي است كه ميتواند در ساختار شناختي يك موقعيت، روشهاي مورد استفاده براي رسيدن به اهداف مطلوب و نيز خود اهداف، متجلي شود. اين روشها دربردارنده شناختارهاي مذهبي (مثل باورها و اسنادهاي مذهبي)، هيجانات (مثل آرامش و لذت)، رفتارها (مثل مناسك و آداب) و روابط مذهبي (مانند تشكلهاي مذهبي) است و اهداف مطلوب نيز به مواردي، همچون معنايابي، حس تسلط و كنترل، آسودگيخاطر، صميميت، سلامتي و تجارب ماوراءالطبيعه اشاره دارد.8
گرايش به مقابله مذهبي، بهويژه زماني افزايش مييابد كه افراد به محدوديتهاي انساني خود واقف شده و از طرف ديگر، منابع مذهبي در دسترس باشد.9 مقابله مذهبي مانند ديگر راهبردهاي مقابلهاي، از قبيل راهبردهاي مسئلهمدار، رابطه بين استرس و سلامت جسمي و رواني را تعديل ميكند؛ اين راهبردها غالباً به دو گروه راهبردهاي مقابله مذهبي مثبت و راهبردهاي مقابله مذهبي منفي تقسيم ميشوند. مقابله مذهبي مثبت (گرايش به مذهب) كه بيانگر حس معنويت، رابطه ايمن با خدا، باور به معناداري زندگي و ارتباط معنوي با ديگران است، پيامدهاي مثبتي، مانند عزت نفس بالاتر، كيفيت زندگي بهتر، سازگاري روانشناختي و رشد معنوي بيشتر هنگام استرس در پي دارد. اين در حالي است كه مقابله مذهبي منفي (روگرداني از مذهب) نمايانگر رابطه كمتر ايمن با خدا، ديدگاه بدبينانه و نامطمئن به دنيا و ستيزهجويي مذهبي در چالش براي جستوجوي معناست و با پيامدهاي منفي، مانند افسردگي، آشفتگي هيجاني، سلامت جسمي و كيفيت زندگي پايين و حل مسئله ضعيف همراه است.10
در چندين مطالعه، نقش مؤلفههاي معنوي و مذهبي در فرايند داغديدگي و سوگ آسيبزا نيز بررسي شده است. در واقع، رابطه نزديكي بين مذهب و مرگ به عنوان دو تجربه اصلي زندگي انسانها در نظر گرفته ميشود. به اعتقاد دوكا و مورگان11 مرگ پديدهاي معنوي است و تشريفات عزاداري چه در فرهنگهاي باستاني و چه در فرهنگهاي معاصر، همواره با سطوح بالايي از معنويت در قالب مراسم نيايش، خطابه مذهبي و حضور در اماكن مقدس همراه بوده است. از طرف ديگر، مذهب عامل اصلي تأثيرگذار بر ارزيابي افراد از مرگ و معنايابي در فقدان به شمار ميرود.12 مذهب يا معنويت براي بسياري از افراد، زمينه اصلي رويكرد كلي آنها به زندگي و زيربناي سيستم معنايي آنها در ادراك جهان، تجارب و عملكرد روزانهشان است كه دنيا را در نظرشان بيخطر، ايمن، عادلانه، منطقي، منسجم و در نهايت، قابل كنترل جلوهگر ميسازد.13 بنابراين، وقتي معنويت نقش اصلي در زندگي افراد دارد ميتواند منبع مقابله مفيدي در رويارويي با بحران داغديدگي نيز باشد.14 چنانكه مطالعات نيز نشان ميدهد، بيشتر داغديدگان، طرحوارههاي معنوي ـ مذهبي شامل باورها، تجارب و مناسك مذهبي را منابعي براي كمك به پذيرش واقعيت مرگ، تسليخاطر و معنايابي ارزيابي نموده15 و به طور گسترده از پاسخهاي مذهبي و معنوي در فرايند داغديدگي استفاده ميكنند.16
مطالعه بينوره و پارك17 نشان ميدهد كه باور به زندگي پس از مرگ و امكان تداوم رابطه معنوي با متوفا (دلبستگي نمادين) نقش مهمي در مقابله با استرس داغديدگي دارد. تشريفات مذهبي، مانند نيايشها و آداب مخصوص مراسم خاكسپاري نيز با فراهم كردن حمايت اجتماعي و حس يكپارچگي و تعلق داشتن به جامعهاي بزرگتر، به داغديدگان در گذراندن فرايند سوگواري ياري ميرساند. درونمايههاي مذهبي ديگر، از قبيل اعتقاد به در آرامش بودن متوفا و درنظر گرفتن ايمان به خداوند، نماز، دعا و مناسك مذهبي به عنوان منابع نيرو بخش نيز نقش مؤثري در سازگاري داغديدگان با فقدان دارد.18
در مطالعه فرانتز و همكاران روي بزرگسالان داغديده، تقريباً 42 درصد شركتكنندگان اظهار داشتهاند كه باورهاي مذهبيشان در مقابله با سوگ، بسيار مفيد بوده است.19 مطالعهاي ديگر روي نوجوانان داغديده نيز نشان ميدهد با اينكه مذهب براي تقريباً نيمي از آنها قبل از تجربه سوگ، اهميتي در زندگي نداشته است، در زمان مصاحبه تقريباً 62 درصد اظهار داشتند كه مذهب برايشان خيلي مهم شده و در واقع، ارزش مذهب به عنوان يك پاسخ مقابلهاي، به مرور زمان افزايش يافته است (در زمان مرگ، 60 درصد و در زمان مصاحبه، 80 درصد).20 مطالعه روي سالمندان داغديده نيز نشاندهندة وجود همبستگي بالا بين مقابله مذهبي و سلامت جسمي و بهزيستي روانشناختي است.21
نتايج يك فراتحليل در پيشينه سوگ و مذهب نشان ميدهد كه 94 درصد مطالعات در اين زمينه، آثار مثبت باورهاي مذهبي و معنوي را بر داغديدگي تأييد ميكند.22 در اين زمينه ميتوان به مواردي، همچون نقش باورهاي مذهبي در حل و فصل سريعتر داغديدگي متعاقب مرگ والدين23، تأثير كمكهاي مذهبي ـ معنوي در درمان سوگ دانشجويان24، افزايش مراجعه به روحانيون و مشاوران مذهبي در موقعيتهاي بحراني مرتبط با سوگ25، نقش مذهب در مقابله پرستاران با سوگ بيماران26، مقابله با داغديدگي والدين متعاقب سقط جنين27 و مقابله با مرگ ناگهاني فرزند28 اشاره كرد. به طور كلي نتايج پژوهشها پيشنهاد ميكنند كه بيشتر افراد داغديده، نقش مذهب يا معنويت را براي سازگاري موفق و بهبودي از سوگ، مفيد و حتي ضروري گزارش كردهاند.29
در پيشينة منابع اسلامي نيز بر مفيد بودن باورها و اعمال مذهبي به عنوان منابعي براي مقابله با مشكلات زندگي تأكيد شده است. آموزههاي اسلامي، افراد را به بردباري، دعا و اعتماد به خداوند در زمانهاي نياز و راهنمايي تشويق ميكند. باورهاي اسلامي به افراد كمك ميكند تا وقايع منفي را باز تعريف كرده، موقعيت را پذيرفته و آن را در چارچوب مثبتتري تفسير كنند. طبق آموزههاي اسلامي وقايع منفي هدفمند هستند و افراد با صبر و شكيبايي ميتوانند به رشد معنوي دست يابند. همچنين مسلمانان اعتقاد دارند كه همه رنجها، لذتها و مرگ و زندگي از طرف خداوند است. معمولاً اين باورها منابعي از آسودگيخاطر و قدرت فراهم ميآورند كه فرايند التيام را تسهيل ميكند.30
اسلام نيز به موضوع مرگ و سوگواري توجه زيادي نموده است. اسلام مرگ را نقطة عطفي در چرخة زندگي انسانها ميداند. قرآن، سيره و احاديث معصومان‰ حقايق زيادي دربارة مرگ و زندگي مطرح كردهاند. مسلمانان اعتقاد دارند كه مرگ گامي براي بازگشتن به سوي خداست، انسان را از سرگرداني در مسير زندگي نجات داده و كمك ميكند تا ببينند چه چيزي و چگونه مهم است.31
در همين راستا و با توجه به مزاياي روانشناختي مذهب بر فرايند داغديدگي و از طرف ديگر، فقدان پژوهش داخلي در زمينه نقش باورها و اعمال اسلامي در سازگاري با سوگ در جامعه مسلمان ايراني، در پژوهش حاضر رابطه بين ابعاد مختلف مقابله مذهبي و آثارمثبت و منفي سوگ در دانشجويان ايراني بررسي شده است. فرضيههاي اين پژوهش عبارتاند از:
1. بين آثار منفي سوگ (درماندگي سوگ) و روشهاي مقابله مذهبي در دانشجويان رابطه وجود دارد؟
2. بين آثار مثبت سوگ (رشد شخصي) و روشهاي مقابله مذهبي دانشجويان رابطه وجود دارد؟
3. راهبردهاي مقابله مذهبي در پيشبيني آثار مثبت سوگ در دانشجويان نقش دارند.
4. راهبردهاي مقابله مذهبي در پيشبيني آثار منفي سوگ در دانشجويان نقش دارند.
5. بين روشهاي مقابله مذهبي در دانشجويان داراي سوگ بهنجار، و دانشجويان داراي سوگ نابهنجار، تفاوت وجود دارد.
پژوهش حاضر از نوع توصيفي است كه رابطه بين متغيرها به وسيله تحليل همبستگي، تحليل رگرسيون گام به گام و آزمون t گروههاي مستقل بررسي شده است. روش گردآوري دادهها به صورت فردي ميباشد و به شركتكنندگان اطمينان داده شده كه اطلاعات مندرج در پرسشنامهها كاملاً محرمانه و صرفاً براي اقدامات پژوهشي از آنها استفاده خواهد شد و در اختيار هيچ سازمان يا شخص ثالثي قرار نخواهد گرفت. جامعه آماري پژوهش حاضر، شامل همه دانشجويان داغديده شاغل به تحصيل در دانشگاههاي شهر اصفهان (دولتي، پيام نور، آزاد و غيرانتفاعي) است كه طي يك سال گذشته (مهر 1389 ـ مهر 1390) فقدان عزيزي را بر اثر مرگ تجربه كردهاند. براي انتخاب نمونه به روش نمونهگيري در دسترس ابتدا با مراجعه به مراكز مشاوره دانشگاهي يا نصب اطلاعيه در دانشكدهها از دانشجويان داغديده دعوت به همكاري شد كه تعداد 97 نفر مراجعه كرده و از اين تعداد، نود پرسشنامه قابل نمرهگذاري استخراج شد. شركتكنندگان بر اساس پاسخ «بلي» يا «خير» به اين پرسش كه: «آيا سابقه مراجعه به درمانگر به سبب مشكلات مرتبط با داغديدگي داشتهايد؟» به ترتيب در دو گروه داغديدگان داراي سوگ نابهنجار (34=n) و داغديدگان داراي سوگ بهنجار (56=n) قرار گرفتند. نمونه حاضر، شامل 37 دانشجوي پسر و 53 دانشجوي دختر با ميانگين سني 12/3± 06/21 است. ميانگين تعداد ماههاي سپري شده از مرگ متوفا 5/1±3/8 ماه، نوع رابطه با متوفا شامل 5/47 درصد يكي از والدين، 7/26 درصد خواهر يا برادر، 25 درصد دوست يا همكلاس و 8/0 درصد فرزند گزارش شده است.
در اين پژوهش از سياهه آثار سوگ هوگان (HGRC) استفاده شده است. اين ابزار يك سياهه خود گزارشي 61 مادهاي است كه چندين واكنش به داغديدگي را كه شايع است، بررسي ميكند. از پاسخدهنده خواسته ميشود تا شدت احساساتش را در طول دو هفته گذشته بر اساس يك طيف 5 درجهاي (1= به هيچ وجه من را توصيف نميكند تا 5 = خيلي خوب من را توصيف ميكند) مشخص كند. دامنه نمرهها در اين مقياس از 61 ـ 305 است. هوگان و همكاران ضرايب آلفاي كرونباخ را براي خرده مقياسهاي HGRC بين 79/0ـ9/0 گزارش كردهاند.32 اين ابزار، شامل شش خرده مقياس است. عامل رشد شخصي، معرف پيامدهاي مثبت سوگ، مانند اميد به آينده، معناداري زندگي، توجه و مراقبت از ديگران است و مجموع نمرههاي خرده مقياسهاي نااميدي، خشم و سرزنش، وحشتزدگي، درهم ريختگي و كنارهگيري نمره كلي درماندگي سوگ را نشان ميدهند. در پژوهش حاضر، ضرايب همساني دروني بهوسيله آلفاي كرونباخ براي عامل درماندگي سوگ 92/0 و براي عامل رشد شخصي94/0 به دست آمده است. همچنين همبستگي بالا و معنادار عوامل HGRC با مقياس افسردگي، اضطراب و استرس(DASS-21) بيانگر روايي همگراي مناسب اين ابزار است (ضرايب همبستگي بين801/0 ـ 901/0 و 001/0>P ).
نسخه ايراني مقياس مقابله مذهبي شامل 27 ماده است كه در يك مقياس 5 نقطهاي از صفر (هرگز) تا چهار (بسيار زياد) توسط افلاك سير و كولمن33 تنظيم شده است. مادههاي اين مقياس علاوه بر اقتباس يازده ماده از مقياس مقابله مذهبي پارگامنت ((RCOPE كه براي مسلمانان قابل كاربرد به نظر ميرسيد، با استفاده از متون و منابع اسلامي، مانند قرآن و سنت و نيز مصاحبه با ايرانيان مسلمان روبهرو شده با تجارب پرفشار تهيه شده است. در اين مقياس، تلاش شده تا دامنه وسيعي از باورها و اعمال مذهبي كه مسلمانان براي مقابله در زندگي روزانه به كار ميبرند، گنجانده شود. روشهاي مقابله مذهبي در اين مقياس بر اساس عملكردهاي متفاوت مذهب كه به نظر ميرسيد براي مسلمانان اهميت دارد، تعريف شده است. عملكردهاي مذهبي، شامل الگوهاي مذهبي بودن منفي و مثبت در قالب پنج خردهمقياس اعمال مذهبي، ارزيابي خيرخواهانه مذهبي، احساسات منفي به خداوند، راهبردهاي مقابله مذهبي فعالانه و راهبردهاي مقابله مذهبي منفعلانه است. همساني دروني اين مقياس در نمونهاي متشكل از 185 دانشجوي دانشگاه شيراز با استفاده از ضريب آلفاي كرونباخ براي ابعاد اعمال مذهبي 89/0، ارزيابي خيرخواهانه 79/0، احساسات منفي به خدا 79/0، راهبردهاي منفعلانه 72/0 و راهبردهاي مذهبي فعالانه 79/0گزارش شده است.34 در پژوهش حاضر نيز ضرايب آلفاي كرونباخ براي خردهمقياسهاي مقابله مذهبي از 90/0ـ97/0به دست آمده كه بيانگر همساني دروني مطلوب اين مقياس است.
در جدول 1 دادههاي توصيفي پژوهش شامل ميانگين و انحراف استاندارد نمرههاي آزمودنيها در متغيرهاي پژوهش آمده است.
جدول1: ميانگين و انحراف استاندارد نمرههاي آزمودنيها در متغيرهاي پژوهش
شاخص آماري متغير | ميانگين | انحراف استاندارد | تعداد |
اعمال مذهبي | 31/15 | 42/3 | 90 |
ارزيابي مجدد خيرخواهانه | 02/16 | 48/4 | 90 |
نگرش منفي به خدا | 56/6 | 99/4 | 90 |
مقابله مذهبي فعال | 76/8 | 85/2 | 90 |
مقابله مذهبي منفعل | 14/6 | 91/1 | 90 |
درماندگي سوگ | 82/141 | 91/44 | 90 |
رشد شخصي | 27/31 | 60/6 | 90 |
به منظور بررسي رابطه بين ابعاد مقابله مذهبي و آثار مثبت و منفي سوگ (فرضيههاي اول و دوم) از همبستگي پيرسون استفاده شد كه نتايج در جدول 2 آمده است.
جدول2: ضرايب همبستگي ساده بين متغيرهاي پژوهش
متغير پيشبين متغير ملاك | اعمال مذهبي | راهبردهاي مقابله منفي | ارزيابي مجدد خيرخواهانه | راهبردهاي مقابله مذهبي منفعل | راهبردهاي مقابله مذهبي فعال |
درماندگي سوگ | **377/0- | *257/0 | **297/0- | 010/0- | **330/0 |
رشد شخصي | **271/0 | 174/0 | **253/0 | 115/0 | *259/0 |
*05/0≥P
**01/0≥P
همانگونه كه در جدول 2 مشاهده ميشود، درماندگي سوگ، رابطه منفي و معنادار (01/0≥P) با اعمال مذهبي، ارزيابي خيرخواهانه مذهبي و راهبرد مقابله مذهبي فعال داشته و با احساس منفي به خداوند رابطه مثبت و معناداري دارد (05/0≥P). همچنين رشد شخصي متعاقب داغديدگي رابطه مثبت و معناداري با اعمال مذهبي و ارزيابي مجدد خيرخواهانه (01/0≥P) و راهبرد مقابله مذهبي فعال (05/0≥P) دارد. البته رابطه معناداري بين راهبرد مقابله مذهبي منفعل با درماندگي سوگ (01/0=r و 93/0=P) و رشد شخصي(115/0= rو 282/0=P) به دست نيامده است.
به منظور بررسي سهم هريك از راهبردهاي مقابله مذهبي در تبيين آثار مثبت و منفي سوگ (فرضيه 3و 4) از رگرسيون گام به گام استفاده شده است. نتايج نشان ميدهد كه در مدلهاي رگرسيون به دست آمده براي هر دو متغير درماندگي سوگ و رشد شخصي، تنها متغير اعمال مذهبي در هر دو مدل باقيمانده و ساير متغيرها حذف شدهاند، از اينرو خلاصه نتايج، شامل ضرايب استاندارد و غير استاندارد مرتبط با متغير اعمال مذهبي در جدول 3 ارائه شده است.
جدول3: ضرايب استاندارد و غيراستاندارد متغيرهايي كه وارد مدل شدهاند.
متغير پيشبين | متغير ملاك | B | SE B | β | AR2 | F | سطح معناداري |
اعمال مذهبي | درماندگي سوگ | 66/7- | 64/1 | 540/0- | 182/0 | 80/10 | 000/0 |
رشد شخصي | 540/0 | 204/0 | 271/0 | 63/0 | 99/6 | 01/0 |
همانگونه كه در جدول 3 مشاهده ميشود، اعمال مذهبي ميتوانند 2/18 درصد واريانس مشترك درماندگي سوگ (54/0-=β و 182/0= Ad R2) و 63درصد واريانس مشترك رشد شخصي(271/0=β و63/0= Ad R2) را تبيين كنند.
به منظور مقايسه ابعاد مختلف مقابله مذهبي بين داغديدگان داراي سوگ بهنجار و سوگ نابهنجار(فرضيه 5)، ميانگين نمرههاي ابعاد مقابله مذهبي دو گروه با استفاده از آزمون t گروههاي مستقل، مقايسه شده كه نتايج در جدول 4 آمده است.
جدول4: آزمون t مستقل براي مقايسه ميانگين نمرههاي روشهاي مقابله مذهبي بين دو گروه
ابعاد | گروه | فراواني | ميانگين | انحراف معيار | درجه آزادي | t | سطح معناداري |
اعمال مذهبي | نابهنجار | 34 | 30/12 | 89/2 | 88 | 95/8- | 0005/0> |
بهنجار | 56 | 14/17 | 21/2 | ||||
احساس منفي به خدا | نابهنجار | 34 | 11/12 | 70/2 | 88 | 65/16 | 0005/0> |
بهنجار | 56 | 19/3 | 30/2 | ||||
ارزيابي خيرخواهانه | نابهنجار | 34 | 91/11 | 04/4 | 88 | 66/9- | 0005/0> |
بهنجار | 56 | 51/18 | 44/2 | ||||
راهبرد مقابله مذهبي منفعل | نابهنجار | 34 | 85/4 | 81/1 | 88 | 83/5- | 0005/0> |
بهنجار | 56 | 92/6 | 52/1 | ||||
راهبرد مقابله مذهبي فعال | نابهنجار | 34 | 88/5 | 30/2 | 88 | 13/12- | 0005/0> |
بهنجار | 56 | 51/10 | 33/1 |
طبق نتايج جدول 4 (با فرض برابري واريانسها) اختلاف مشاهده شده بين دو گروه سوگ بهنجار و گروه سوگ نابهنجار در تمامي مؤلفههاي مقابله مذهبي معنادار است (0005/0> P). بنابراين با توجه به ميانگين نمرههاي هر دو گروه ميتوان نتيجه گرفت كه گروه سوگ بهنجار در مقايسه با گروه سوگ نابهنجار در مؤلفههاي اعمال مذهبي، ارزيابي خيرخواهانه و راهبردهاي مقابله مذهبي فعال و مقابله مذهبي منفعل، ميانگين نمرههاي بالاتر، و در بعد احساس منفي به خدا ميانگين نمرههاي پايينتري داشتهاند.
نتايج پژوهش حاضر كه با هدف بررسي رابطه بين آثار مثبت و منفي سوگ با مقابله مذهبي در دانشجويان انجام شده است، نشان ميدهد كه آثار مثبت و منفي سوگ رابطه معناداري با مؤلفههاي مختلف مقابله مذهبي، بجز راهبرد مقابله مذهبي منفعل دارد. وجود رابطه منفي و معنادار بين درماندگي سوگ و راهبردهاي مقابله مذهبي مثبت (01/0≥P) و رابطه مثبت و معنادار آن با احساس منفي به خداوند (05/0≥P) نشاندهندة آن است كه كيفيت رابطه بين مذهب و سوگ به نوع راهبردهاي مقابله مذهبي بهكار رفته توسط داغديدگان بستگي دارد.
در پژوهش حاضر رابطه مثبت و معناداري بين رشد شخصي متعاقب داغديدگي با راهبردهاي مقابله مذهبي مثبت، شامل اعمال مذهبي (01/0≥P)، ارزيابي مجدد خيرخواهانه مذهبي (01/0≥P) و مقابله مذهبي فعال (05/0≥P ) مشاهده شده است. محققان پيشنهاد ميكنند كه تجارب آسيبزا، مانند داغديدگي نيز ميتواند به نتايج مثبتي منجر شود.35 در واقع، تجربه سوگ، بخشي اساسي از زندگي انسان و مرحله مهمي از بلوغ يا كمال است كه ميتواند دريچههاي جديدي را به روي انسان بگشايد، از اينرو بسياري از داغديدگان، شاخصهاي رشد شخصي، از قبيل شفقت و مهرباني با ديگران، افزايش قدرت تحمل، ارج نهادن بيشتر به زندگي، افزايش معنويت و روابط بين فردي صميمانهتر را پس از تجربه سوگ، گزارش كردهاند.36 درونمايههاي رشد شخصي كه طي مصاحبه با داغديدگان از گروههاي مختلف به دست آمده است، به مواردي، همچون حس مراقبت بيشتر از عزيزان، پذيرش بيشتر مرگ خود، لذت بردن از حال، سرمايهگذاري براي آينده، مسئوليتپذيري بيشتر و احساس آزادي براي امتحان كردن مسيرهاي جديد در زندگي اشاره دارد. تجربه سوگ ميتواند موجب شود تا بازماندگان، خود را به عنوان افرادي بالغتر، مستقلتر و توانمندتر براي مقابله با بحرانهاي آينده در نظر بگيرند.37 مارونه به گذار رواني - معنوي ويژهاي در تجربه فقدان اشاره ميكند كه تمامي پيشپندارهاي افراد درباره زندگي، مرگ، عشق و خدا را به چالش ميكشد. به نظر ميرسد كه معنويت ميتواند چارچوب مناسبي براي بازسازي سيستم اعتقادي فرد داغديده فراهم كند.38 افرادي كه از راهبرد مقابله مذهبي مثبت استفاده ميكنند ميتوانند ديدگاه مثبتتري به موقعيت فشارزا اتخاذ نموده و وقايع ناسازگار (از قبيل فقدان) را فرصتهايي براي رشد شخصي تفسير كنند.39
نتايج تحليل رگرسيون در تأييد فرضيههاي سوم و چهارم پژوهش نشان ميدهد كه از بين مؤلفههاي مقابله مذهبي، اعمال مذهبي بهترين پيشبينيكنندة آثار سوگ در هر دو حيطه درماندگي سوگ و رشد شخصي ميباشد. يافتههاي پژوهش افلاك سير و كولمن نيز نشان ميدهد كه اعمال مذهبي (مانند خواندن قرآن، توسل به پيامبرˆ و ائمه معصومين‰، خواندن نمازهاي مخصوص، حضور در اماكن مقدس و زيارتگاهها) بيشترين سهم را در واريانس مشترك مقابله مذهبي در دانشجويان ايراني دارد (20درصد ). بنابراين، ميتوان نتيجه گرفت كه اعمال مذهبي نقش مهمي در مقابله مسلمانان با شرايط فشارزاي زندگي دارد.40 دانشجويان امريكايي ـ افريقايي نيز از دعا به عنوان وسيلهاي براي برگرداندن امور به قدرتي بالاتر استفاده ميكنند كه بخش مهمي از فرايند معناسازي و مقابله با فقدان در ايشان است.41
مقايسه ميانگين نمرههاي دانشجويان در مؤلفههاي مختلف مقابله مذهبي(فرضيه چهارم) نشان ميدهد كه افراد داراي سوگ بهنجار در مؤلفههاي مقابله مذهبي فعال و منفعل، ارزيابي مجدد خيرخواهانه و اعمال مذهبي، ميانگين نمرههاي آنها بيشتر بوده و در احساس منفي به خداوند ميانگين نمرههاي كمتري به دست آورده و اختلاف مشاهده شده بين دو گروه معنادار است (0005/0> P). پارگامنت و همكاران نيز بر اين عقيدهاند كه مقابله مذهبي مثبت نقش مؤثري در بهزيستي افراد تحت فشار دارد.42 در پژوهش حاضر، داغديدگان بهنجار، ميانگين نمرههاي بالاتري در مقابله مذهبي منفعل به دست آوردهاند كه اين يافته برخلاف يافتههاي پژوهشهاي پيشين در زمينه رابطه منفي بين مقابله مذهبي منفعل و سلامت روانشناختي ميباشد. به نظر ميرسد لازم است اين يافته با توجه به شرايط مورد نظر در پژوهش (تجربه فقدان) و نيز بافت فرهنگي جامعه تفسير شود. چنانكه در پژوهش افلاك سير و كولمن نيز همبستگي منفي متوسطي بين دو سبك مقابله مذهبي فعال و منفعل در دانشجويان ايراني به دست آمده كه نشان ميدهد برخي دانشجويان ايراني به طور منفعلانه منتظر تغيير يافتن وضعيتشان از طرف خداوند بوده و غالباً بر تقدير تكيه ميكنند.43 از طرف ديگر، موقعيت مورد نظر در اين پژوهش (فقدان عزيزان بر اثر مرگ) تجربهاي بازگشتناپذير و غيرقابل كنترل تلقّي ميشود، از اينرو انكار مسئوليت در فرهنگ اسلامي از نگرشهاي ناسالم به مذهب تلقّي ميشود.44 به نظر ميرسد در شرايط رويارويي با مرگ عزيزان اتخاذ راهبرد مقابله مذهبي منفعلانه با فراهم نمودن پذيرش بيشتر مرگ و به نوعي اقرار به ناتواني و سلب مسئوليت از خود در زمينه فقدان، به تسليخاطر و سازگاري بيشتر با سوگ منجر ميشود.
به طور كلي ميتوان نتيجه گرفت كه پاسخ به اين سؤال كه چگونه مذهب ميتواند تفاوتي در مسير تجربه مرگ و سوگ ايجاد كند، به درك افراد از مذهب بستگي دارد. نگرشهاي سالم به مذهب ميتواند شخصيت را رشد داده و سازگاري را افزايش دهد، در حالي كه نگرشهاي ناسالم مذهبي بهطور جدي مانع رشد شخصيت شده و احتمال سوگ آسيبشناختي را افزايش ميدهد.45 مطالعات نيز نشان ميدهد كه مقابلههاي مذهبي مثبت كه از اعتقاد به يك حقيقت فراتر از خود و فراهمكننده معنا و انگيزش براي زندگي نشئت ميگيرند، رابطه مستقيمي با نگرش سازگارانه افراد به مرگ عزيزان دارند.46 بنابراين، ميتوان گفت كه دستيابي به معنايي در فقدان (مثلاً پذيرش مرگ به عنوان تقدير يا خواست خدا) و يافتن وجهي مثبت در تجربه سوگ، دو مسير عمده سازگاري با سوگ از طريق مذهباند.47
يافتههاي پژوهش حاضر بهطور كلي نشان ميدهد كه بين ابعاد مختلف مقابله مذهبي و آثار مثبت و منفي سوگ در دانشجويان رابطه وجود دارد و استفاده از مقابله مذهبي مثبت ميتواند نقش مؤثري در سازگاري افراد داغديده با فقدان داشته و ضمن كمك نمودن در حل و فصل بهنجار فرايند سوگ، به رشد شخصي افراد نيز بينجامد. به نظر ميرسد مسيرهاي مذهبي و معنوي مهمترين مسيرهايي هستند كه به اين قبيل رشد و دگرگونيهاي مثبت ميانجامند. نتايج حاصل از اين پژوهش تلويحات قابل كاربردي در تدوين راهبردهاي مشاوره و درمان سوگ براي افراد داغديده دارد، چنانكه متخصصان بهداشت روان يا مشاوران مذهبي ميتوانند با استفاده از رويكردهاي مذهبي و معنوي برگرفته از متون اسلامي، قرآن كريم و روايات معصومين‰ به مراجعان داغديده در زمينه حل و فصل سازگارانه سوگ و پذيرش سالم فقدان ياري رسانند. از آنجا كه پژوهش حاضر روي نمونهاي از دانشجويان در شهر اصفهان انجام پذيرفته و از طرف ديگر، موضوعات مرتبط با سوگ و مذهب به شدت تحت تأثير عوامل فرهنگي و اجتماعي ميباشد؛ لازم است تعميم نتايج به سايرگروههاي سني و فرهنگهاي ديگر با احتياط انجام پذيرد. بنابراين، پيشنهاد ميشود رابطه بين متغيرهاي مرتبط با سوگ و مذهب در گروههاي سني ديگر، مانند نوجوانان و سالمندان و نيز در زمينههاي فرهنگي ديگر در كشورمان نيز بررسي شود.
پينوشتها:
1 .N.S. Hogan ,et al ." Development and validationof the Hogan Grief Reaction Checklist". Death Studies, N 25, p: 1-32.
2. H.G, Prigerson, et al." Traumatic grief as a risk factor for mental and physical morbidity". American Journal of Psychiatry ,N 154, p: 616-623.
3. S.Zisook,et al." Bereavement, depression, and immune function", Psychiatry Reserrch ,N 52, P: 1-10.
4. N.S, Hogan, L.A,Schmidt, "Testing the grief to personal growth model using structural equation modeling". Death Studies,N 26, p: 615-634; R.G,Tedeschi, & L.G, Calhoun," The posttraumatic growth inventory: Measuring the positive legacy of trauma". Journal of Traumatic Stress,N 9, P: 455–471.
5. S. Folkman, "Positive psychological states and coping with severe stress", Social Science Medicine, N 45, p: 1207–1221.
6. K. I, Pargament, ,et al."Religious coping methods as predictors of psychological, physical, and spiritual outcomes among medically ill elderly patients: A 2-year longitudinal study", Journal of Health Psychology, v9, N 6. P: 713–730.
7. K.I, Pargament, et al. "Religious struggle as a predictor of mortality among medically ill elderly patients A 2-year longitudinal study ", Archives of Internal Medicine, N 161, p: 1881-1885.
8. K. I, Pargament, et al, " The many methods of religious coping: Development and initial validation of the RCOPE", Journal of Clinical Psychology, N 56,p: 519–543.
9. K. I, Pargament, et al. "Religious struggle as a predictor of mortality among medically ill elderly patients A 2-year longitudinal study ",opcit.
10 .K. I, Pargament, et al," Patterns of positive and negative religious coping with major life stressors", Journal for the Scientific Study of Religion, N 37, p: 710–724.
11. K. Doka ,J. Morgan, J. Death and Spirituality, p: 45.
12. W. E, Schafer."Religiosity, spirituality and personal distress among college Students", Journal of College Students Development, N 38, p: 633 – 644.
13. C. L, Park, L. H, Cohen," Religious and nonreligious coping with the death of a friend", Cognitive Therapy and Research, N 17, p: 561–577.
14. J. H, Wortmann, C. L, Park, "Religion and spirituality in adjustment following bereavement: An integrative review". Death Studies, N 32, p: 703–736.
15. C.L, Park, L. H, Cohen. Opcit.
16. J. H, Wortmann, C.L, Park, opcit.
17. E. R, Benore, C. L, Park,"Death-specific religious beliefs and bereavement: Belief in an afterlife and continued attachment", The International Journal for the Psychology of Religion, N 14, p: 1–22.
18 .T. T, Frantz, et al,"Religious aspects of bereavement", Pastoral Psychology, N 44, p: 151–63.
19. Ibid.
20. D. E, Balk," Sibling death, adolescent bereavement, and religion", Death Studies, N 15, p: 1–20.
21. M. J, Pearce, et al," Religious coping, health, and health service use among bereaved adults", International Journal of Psychiatry in Medicine, N 32, p: 179–199.
22. G. Becker, et al, "Do religious or spiritual beliefs influence bereavement? A systematic review", Palliative Medicine, N 21, p: 207–217.
23. T. A, Richards, S. Folkman," Spiritual aspects of loss at the time of a partner’s death from AIDS", Death Stuies, N 21, p: 527–52.
24. D. E, Balk, "Death bereavement and college students: a descriptive analysis", Mortality, v 2, N 3, p: 207 – 221.
25. A. J, Weaver, et al ," Posttraumatic stress, mental health professionals and the clergy: A need for collaboration, training and research", Journal of Traumatic Stress, v 9, N 4,p: 861-870.
26. C. G, Shinbara ,L. Olson, "When nurses grieve: spirituality's role in coping", Journal of Christian Nursing, v 27, N 1, p: 7-32.
28. F. S, Cowchock, et al," Religious Beliefs Affect Grieving After Pregnancy Loss", Journal of Religion Health, N 49, p: 485–497.
28. M. G, Anderson, et al, "Psychological and Religious Coping Strategies of Mothers Bereaved by the Sudden Death of a Child", Death Studies, v 29, N 9, p: 811-826.
29. J. H, Wortmann, C. L, Park. Opcit.
30. A. Aflakseir, P. G, Colman," Initial Development of the Iranian Religious Coping Scale", Journal of Muslim Mental Health, v 6, N 1, p: 44-61.
31. S. S, Rubin, H. Yasin-Esmael," Loss and bereavement among israels muslims:acceptance of god s will,grief,and the relationship to the deceased", Omega, v 49, N 2, p: 149-162.
32. N. S Hogan, et al .opcit.
33. A. Aflakseir, P.G, Colman. Ibid.
34. Ibid.
35.l R. G, Tedeschi, & L.G, Calhoun. Opcit.
36. C.L, Park," Religion as a meaning-making framework in coping with life stress", Journal of Social Issues, N 61, p: 707–730.
37. N. S Hogan, et al. opcit..
39. R. Marrone, "Dying, mourning,and spirituality: A psychological perspective", Death Studies, N 23, p: 495-520.
39. A. Aflakseir, P.G, Colman. Opcit.
40. Ibid.
41. J. S, Mattis, "African American women’s definitions of spirituality and religiosity", Journal of Black Psychology, N 26, p: 101 – 122.
42. K. I, Pargament, et al, "Patterns of positive and negative religious coping with major life stressors".
43. A. Aflakseir, P.G, Colman. Opcit.
44. R. Waris Maqsood, After Death,Life:thoughts to alleviate grief of all muslims facing aeath and bereavement. New Dehli: Goodword Books. P: 134-140.
45 .Ibid.
46 .C. L, Park, L. H, Cohen. opcit.
47. T. T, Frantz, et al. opcitr.
Aflakseir, A, Colman, P,G.," Initial Development of the Iranian Religious Coping Scale", Journal of Muslim Mental Health, v 6, N 1, 2011, p: 44-61.
Anderson, M.G, et al, "Psychological and religious Coping Strategies of Mothers Bereaved by the Sudden Death of a Child", Death Studies, v 29, N 9, 2005, p: 811-826.
Balk, D.E, "Sibling death, adolescent bereavement, and religion. Death Studies, N 15, 1991, p: 11-20.
Balk, D.E., "Death bereavement and college students: a descriptive analysis.Mortality, v 2, N 3, 1997, p: 207 – 221.
Becker, G, et al,"Do religious or spiritual beliefs influence bereavement? A systematic review", Palliative Medicine, N 21, 2007, p: 207–217.
Benore, E. R & Park, C. L, "Death-specific religious beliefs and bereavement: Belief in an afterlife and continued attachment" ,The International Journal for the Psychology of Religion, N 14, 2004, p: 1–22.
Cowchock .F.S, et al, "Religious Beliefs Affect Grieving After Pregnancy Loss", Journal of Religion Health, N 49, 2010, p: 485–497.
Doka, K & Morgan, J, Death and Spirituality. Amityville, NY: Baywood Publishing Co.1999.
Folkman, S, "Positive psychological states and coping with severe stress". Social Science Medicine, N 45, 1997, p: 1207–1221.
Frantz, T.T., et al," Religious aspects of bereavement ", Pastoral Psychology, N 44, 1996, p: 151–63.
Hogan, N. S., et al,"Development and validationof the Hogan Grief Reaction Checklist, "Death Studies, N 25, 2001, p: 11-32.
Koenig, H.G, et al, Handbook of religion and health, New York: Oxford University Press, 2001.
Marrone,R,"Dying ,mourning,and spirituality: A psychological perspective", Death Studies, N 23, 1999, p: 495-520.
Mattis, J. S," African American women’s definitions of spirituality and religiosity" Journal of Black Psychology, N 26, 2000, p: 101 – 122.
Pargament, K. I., et al, "The many methods of religious coping: Development and initial validation of the RCOPE. Journal of Clinical Psychology, N 56, 2000, p: 519–543.
Pargament, K.I., "Religious struggle as a predictor of mortality among medically ill elderly patients. A 2-year longitudinal study Archives of Internal Medicine", N 161, 2001, p: 1881-1885.
Pargament, K. I, et al, "Religious coping methods as predictors of psychological, physical, and spiritual outcomes among medically ill elderly patients: A 2-year longitudinal study", Journal of Health Psychology, v 9, N 6, 2004, p: 713–730.
Pargament, K. I, et al," Patterns of positive and negative religious coping with major life stressors", Journal for the Scientific Study of Religion, N 37, 1998, p: 710–724.
Park, C.L, "Religion as a meaning-making framework in coping with life Stress", Journal of Social Issues, N 61, 2005, p: 707–730.
Park, C. L., & Cohen, L. H, "Religious and nonreligious coping with the death of a friend", Cognitive Therapy and Research, N 17, 1993, p: 561–577.
Pearce, M. J, et al, "Religious coping, health, and health service use among bereaved adults ", International Journal of Psychiatry in Medicine, N 32, 2002, p: 179–199.
Prigerson, et al," Traumatic grief as a risk factor for mental and physical morbidity", American Journal of Psychiatry, N 154, 1997, p: 616-623.
Richards ,T. A, Folkman, S, "Spiritual aspects of loss at the time of a partner’s death from AIDS", Death Stuies, N 21, 1997, p: 527–52.
Rubin, S. S, Yasin-Esmael, H, "Loss and bereavement among israels muslims: acceptance
of god s will,grief,and the relationship to the deceased".Omega, v 49, N 2, 2004, p: 149-162.
Schafer, W. E, "Religiosity, spirituality and personal distress among college students", Journal of College Students Development, N 38, 1997, p: 633 – 644.
Shinbara, C. G, Olson, L," When nurses grieve: spirituality's role in coping', Journal of Christian Nursing, v 27, N 1, 2010, p: 7-32.
Smith, T. B, et al," Religiousness and depression: Evidence for a main effect and the moderating influence of stressful life events" Psychological Bulletin, N 129, 2003, p: 614–636.
Tedeschi, R. G, & Calhoun, L. G," The posttraumatic growth inventory: Measuring the positive legacy of trauma", Journal of Traumatic Stress, N 9, p: 455–471.
Waris Maqsood, R, After Death,Life:thoughts to alleviate grief of all Muslims facing death and bereavement. New Dehli, Goodword Books, 2009.
Weaver, A. J., et al, "Posttraumatic stress, mental health professionals and the clergy: A need for collaboration, training and research", Journal of Traumatic Stress, v 9, N 4, 1996, p: 861-870.
Wortmann, J. H & Park, C. L, "Religion and spirituality in adjustment following bereavement: An integrative review", Death Studies, N 32, 2008, p: 703–736.
Zisook, S., et al ,"Bereavement, depression, and immune function", Psychiatry Reserrch, N 52, 1994, p: 1-10.