سال بيست و هفتم ـ شماره دوازدهم، پياپي 255
حوریه بزرگ / دانشجوی دکتری فرهنگ و ارتباطات دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام bozorgi.h14@gmail.com
دريافت: 23/04/97 پذيرش: 18/10/97
چکيده
در نوشتار حاضر به مدد شیوه تحلیلی ـ اسنادی، به نقد کتاب «ریشههای فرهنگی ارتباط در ایران» پرداختهایم. نتایج تحقیق آشکارکنندة برخی نقایص صوری و محتوایی است. در بخش صوری، کتاب به بازنگری جدی در ویرایش فاصلهها، اشتباهات تایپی و جملات نامفهوم نیازمند است. در بخش محتوایی، مهمترین نکته، عدم انتخاب روش تحقیق مناسب و گزینش رویکرد تحلیلی خاصِ تاریخی است. گزینش روش تحقیق کمّی برای مسئلهای همچون ریشههای فرهنگی که ماهیتاً کیفی است، مؤلف را به کلینگری و تعمیمدهی غیرمنطقی سوق داده است. بهعلاوه، انتخاب یک رویکرد خاص تاریخی ملهم از نظریة «استبداد ایرانی» و نظریة «زوال اندیشه سیاسی» مؤلف را مبتلا به «خودشرقشناسی» و غفلت از فضایل اخلاقی ایرانیان کرده است. توجه به پدیدة مهم انقلاب اسلامی و نحوه ورود و مواجهة مدرنیته به ایران، جزو پیشنهادهای نگارنده است تا با نگاهی جامع به تفسیر خلقیات ایرانیان پرداخته شود. مطالعة انتقادی این کتاب ضرورت رهایی محققان از گفتمان شرقشناسانه و توجه به خلقیات ایرانیان در بستر «گفتمان علم بومی» را بیش از پیش آشکار میکند.
کلیدواژهها: ریشههای فرهنگی ارتباط، خلقیات ایرانیان، صفویه، مغول، نظریة استبداد ایرانی، محسنیانراد.