نوع مقاله: ترويجي
* امير شفيعي/ کارشناس ارشد فلسفة دين مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) amirshafieishz@gmail.com
ابوالفضل ساجدي/ استاد گروه كلام مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) sajedi@qabas.net
دريافت: 11/04/1401 پذيرش: 25/07/1401
چكيده
امروزه همبستگي تجربة ديني با فعاليت بخشهايي از مغز در حوزهاي از دانش با عنوان الهيات اعصاب بررسي ميشود. به باور برخي از طرفداران تجربۀ دینی هدف الهيات اعصاب، فهم بهتر دين، دينداري بهتر و برقراري تعامل بين علم و دين است. اما مباني فلسفي و روشي حاکم بر عصبشناسي تا حدودي نتايج تحقيقات عصبشناختي پيرامون تجربۀ دینی را به سمت تحويلگرايي سوق داده و با ايجاد چالشهايي براي دين و اعتبار باورهاي ديني، الهيات عصب را از هدف خود دور ساخته است. همچنين برخي ملحدان از اين يافتههاي علمي عليه اعتبار اديان و تجارب ديني انبياء استفاده کردهاند ازاينرو، اين تحقيقات پيامدهايي را براي باورهاي ديني و دينداري ايجاد کرده است و در برخي موارد نتيجهگيريهاي ماديانگارانه درباره تجربۀ دینی و انکار حقانيت دين را بهدنبال داشته است. بنابراين نخست در اين پژوهش اين رويکرد را تبيين کرده، و در ادامه اشکالات مبنايي و روشياي را بررسي ميکنيم. ازجمله مهمترين اشکالات تحقيقات عصبشناسي بيتوجهي به واقعيت وراي مغز و برقراري رابطه استلزامي بين تحويلگرايي روششناختي و تحويلگرايي هستيشناختي است.
کليدواژهها: تجربة ديني، عصبشناسي، الهيات اعصاب، تحويلگرايي، عليت از بالا، عليت از پايين