محمدحسين فرجنژاد
سالیان سختی بود. دیگر رمقی برای مردمان نمانده بود. بتپرستی، فسادهای عجیب جنسی، تبعیت تودههای غافل از سرمایهداران، افسانههای خرافی، اساطیر مشرکانه، حاکمیت احزاب سیاسی همپیمان با یهودیان دنیاطلب، زندگی آشفته و بیهدفی را به ارمغان آورده بود! آنان چنین تبلیغ میکردند که این بهترین نوع سبک زندگی ممکن است. مردمان، در رنج و حاکمان، در پناه فریبکاری خدایانِ تصنّعی، در رفاه بودند. اربابان معابد، به نفعشان بود که با همیاری سلاطین و یهودیان دنیاپرست، روح مردم را به استضعاف کشند تا از درون، مقاومتِ اندکِ موحدان ابراهیمی و ظلم ستیزانِ باقیمانده را بیحاصل کنند. متصدیان فرهنگی، مردم را در چند طبقه دستهبندی کرده بودند و سیطره حاکمان بر مردم را بدین طریق توجیه میکردند. بتهای متعددی به رسمیت شناخته میشدند و مورد عبادت قرار میگرفتند. دین و معنویتی مشرکانه واسطورهای، مردم را از دین ناب ابراهیمی بازداشته بود و البته ادعا میکردند که ما وارثان حقیقی ابراهیم(علیهالسلام) هستیم!...