جواد سلیمانی
مقصود از « اخلاق» در این مقال فلسفه اخلاق نیست، بلکه مقصود حکمی است که وجدان، عقل ناب و یا فطرت در باره رفتارهای اختیاری انسان در قلمرو سیاست میکند. به این بیان که اگر رفتار اخلاقی انسان در سیاست با کمال نهایی وی سازگار باشد و موجب کمال انسان گردد رفتاری ارزشمند، کمالآفرین بوده و فضیلت اخلاقی محسوب میشود و در غیراین صورت رفتاری خنثی و یا رذیله به حساب میآید. و از آنجا که حکم فطرت انسانی در قلمرو اخلاق کاملا منطبق بر حکم دین است. تعالیم اخلاقی برخاسته از فطرت و وحی هر دو یکدیگر را تأیید کرده و دو منبع برای دریافت آموزههای اخلاق عملی است؛ ولی عقل ناب یا فطرت در انسانهای گوناگون همواره شکوفا نیست از اینرو ما در کنار ارزیابی فرامین عقل در باب اخلاق سیاست باید سرانجام دستورات اخلاقی دین را به داوری طلبیده و در مواردی که عقل ناب حکمی نمیدهد باید به دین متوسل شویم...