فصل نامه فرهنگی
فصل نامه فرهنگی شماره 44

بایگانی نشریه

اين پرونده مفتوح است

اشاره:



باغبان پير را ديده‌اي، چه سان در كنار گل‌ها زانو مي‌زند و چشم مي‌دوزد به برگ‌ها و گلبرگ‌ها؟ باغبان پير را ديده‌اي و چهره پرچروكش را؟ بهاي اين چين و چروك‌‌ها لطافت گلبرگ‌هاست كه چشم را مي‌نوازد و دل را صفا مي‌بخشد. باغبان پير را ديده‌اي. آنگاه كه به پرپر شدن گل‌ها و پايمال شدن غنچه‌ها خبرش دهند؟و مگرجانكاه‌تر از آن دم، ساعتي هم براي او هست؟ دل باغبان دلسوز بوستان ما نيز همواره نگران روزي بود كه «پس از خويش» ميوه‌هاي محنتش به تاراج رود و از سوختن نهال‌هاي ديروز و سروهاي قامت افرشته امروز بشنود و اين همه،‌دل مشغولي‌هاي روزهاي آخر او بود كه؛ «چون نباشد باغبان در باغ، يغماي گل است»...