سیدعبدالله حسيني
امروزه با گذشت سه دهه از پيروزي انقلاب اسلامي، گرايش به غربشناسي، به ويژه به دنبال ظهور آثار و پيامدهاي انقلاب در غرب و جهان اسلام و در تب و تاب رويارويي جهان غرب با اسلام و انقلاب و به خصوص در جريان برخورد غرب با عصر نوخاستة امام خميني (ره)، روندی نسبتاًً فعال و رو به رشد در مراكز و محافل فرهنگي و علمي پیدا کرده است. همانگونه كه مشرقْزمين و به مراتب شرق اسلامي طي دو سدة گذشته، همچنان كه امروز، در كانون نگاه حساس و برانگيزانندة خاورشناسان و اسلامشناسان قرار گرفته است، در مقابل مطالعة غرب و بازشناسي فرهنگ غرب، حساسيت و توجهات ويژهاي را برانگيخته است. مطالعات مربوط به غربشناسي، گرچه پديدة نوظهوري به نظر ميآيد، توانسته است از موقعيت مناسب و جايگاه ويژهاي در ميان مباحث فرهنگي و سياسي برخوردار شود. البته تا تنظيم و تدوين و ارايه مباحث آكادميك و اصولي غربشناسي، هنوز فاصله زيادي وجود دارد. نوشتار حاضر بر آن است تا با اشاره به ترفندهای غرب در راستای تسخیر جهان، بر بیثباتی فرهنگ و اندیشة غرب و در نتیجه ناکامیهای غرب در ادارة خود - تاچه رسد به جهان- تأکید ورزد...