فصل نامه فرهنگی
فصل نامه فرهنگی شماره 44

بایگانی نشریه

وقتي مد، مجوز بي‌عفّتي صادر مي‌کند

محمد متين



نگاهي به اطراف انداخت، چشم‌هاي زيادي به سويش خيره شده بودند، از اين همه توجه احساس غرور مي‌کرد. بادي به غبغب داد. در همين حين، چند جوان او را احاطه کردند. يکي از آنان با لحني که به تمسخر مي‌ماند، فرياد زد: بچه‌ها! پاچه‌هاي شلوار اين خانم با زمين قهر کرده، شيريني بياوريم آن‌ها را آشتي دهيم. يکي ديگر از آن‌ها بانگ برآورد که: آب حوض خالي مي‌کنيم و ... تحمل اين همه توهين و تحقير کار آساني نبود، اما سعي کرد به روي خود نياورد. با خود گفت: ‌يعني تيپ من تا اين حد مسخره و مضحک است؟ اما نه، چون اين تيپ مؤيّد مد روز است، پس بي‌خيال توهين و تحقير ديگران!...