سال هفتم، شماره دوم، پياپي 20، پاييز و زمستان 1395
محمد سربخشي / استاديار گروه فلسفه مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني ره msarbakhshi@gmail.com
چكيده
رابطه «بايد» و«هست»، همواره يکي از چالش برانگيزترين مسائل در حوزه فلسفه اخلاق بوده و حل اين مسئله، گرهگشاي بسياري مسائل ديگر از جمله رابطة اخلاق و علم خواهد بود. هدف اين نوشتار، ارائه فروض مختلف مسئله بايد و هست و بررسي امکان تحقق رابطه مزبور است. تحليل و بررسي دقيق مسئله بايد و هست، به اين نتيجه منتهي ميشود که ارزش اخلاقي امري واقعي و عيني است، اما الزام اخلاقي، امري اعتباري است که براي ايجاد انگيزه در مخاطب اعتبار ميگردد، تا با تحريک فاعل به عمل اخلاقي، غايت و هدف اخلاق- که ارزش ذاتي دارد - به دست آيد. با توجه به واقعيت داشتن ارزشهاي اخلاقي، ميتوان گفت: مفهوم «ارزش» با مفهوم «هست»، ارتباط معنايي دارد و جملات ارزشي نيز بيانگر نوعي واقعيتاند. از سوي ديگر، ارزشهاي اخلاقي به سبب واقعي بودن، قابليت استنتاج از هستهاي غيراخلاقي را دارند. بنابراين، ميان بايد و هست رابطة منطقي و استنتاجي وجود دارد و با تکيه بر هستهاي غيراخلاقي، ميتوان ارزشهاي اخلاقي را نتيجه گرفت.
کليدواژهها: ارزش اخلاقي، الزام، خوب، بد، بايد، نبايد، هست.