صدراله عابدکیش/ دانشجوی دکتری فلسفه تعلیم وتربیت، دانشکده علومتربیتی و روانشناسی، دانشگاه شیراز، شیراز، ایران
Sabedkish58@gmail.com
* محمد مزیدی/ دانشیار دانشکده علومتربیتی و روانشناسی، دانشگاه شیراز، شیراز، ایران mmazidi52@gmail.com
فریبا خوشبخت/ دانشیار دانشکده علومتربیتی و روانشناسی، دانشگاه شیراز، شیراز، ایران khoshbakht@shirazu.ac.ir
محمدحسن کریمی/ استادیار دانشکده علومتربیتی و روانشناسی، دانشگاه شیراز، شیراز، ایران karimivoice@gmail.com.
دريافت: 20/03/1399 ـ پذيرش: 03/08/1399
چکيده
هدف مقاله، واکاوي جايگاه تفکر انتقادي در اسناد بالادستي آموزشوپرورش ايران از نظر ميزان کاربست مؤلفههاي تفکر انتقادي فسيونه است. به همين منظور، پژوهشگر براي دستيابي به پاسخ پرسشها از پارادايم کيفي بهره جسته است. از بين جامعه پژوهش، اسناد برنامه درسي ملي و مباني نظري تحول بنيادين به روش هدفمند و با در نظر گرفتن قواعد حداکثر تنوع و رسيدن به مرحلة اشباع نظري انتخاب شدند. در اين پژوهش، روش تحليل محتواي کيفي نظام مقولهبندي قياسي بهكار رفته و بر دو بعد گرايشي و مهارتي تفکر انتقادي از ديدگاه فسيونه تمرکز شده است. يافتههاي حاصل از تحليل محتواي اسناد نشان ميدهند كه در بعد گرايشي، بيشترين توجه به گرايش اطمينان به تعقل خود و کمترين توجه به گرايش کنجکاوي است. در بعد مهارتي نيز بيشترين توجه به مهارت ارزشيابي و کمترين توجه به مهارت توضيح است. يافتههاي پژوهش بيانگر تناسب نسبتاً نزديک بين اين دو بعد در اين اسناد است. پيشنهاد ميشود با استناد به ضرورت اصل ترميم و بازنگري اسناد تحول بنيادين آموزشوپرورش در بازههاي زماني، سند برنامه درسي ملي در بعد گرايشهاي تفکر انتقادي، بازنگري و اصلاح شود.
کليدواژهها: تفکر انتقادي، اسناد بالادستي، آموزشوپرورش ايران، فسيونه.