سال دوم، شماره اول، بهار و تابستان 1389، 189 ـ 222
علياشرف حيدري* / عباسعلي شاملي**
چكيده
از مهمترين ويژگيهاي دانشآموزان متوسطه، الگوپذيري از معلمان درس معارف اسلامي است. در اين پژوهش، محقق با نظرخواهي از دانشآموزان، به بررسي نقش رفتارهاي اخلاقي دبيران معارف اسلامي در الگوپذيري اخلاقي دانشآموزان، شيوه درست و مؤثر برخورد و تعامل دبيران معارف اسلامي با دانشآموزان بپردازد. محقق در اين پژوهش، افزون بر مطالعات كتابخانهاي، با اجراي پرسشنامة محققساخته، به انجام مطالعات ميداني اقدام كرده است. جامعة آماري، 15924 نفر از دانشآموزان مقطع متوسطه آموزش و پرورش ناحيه يك شهرستان خرمآباد بوده است. نمونة آماري بر اساس فرمول كوكران به تعداد 312 نفر تعيين شد، ولي براي ارتقاي دقت پژوهش اين آمار به 400 نفر افزايش يافت. بر اساس روش نمونهگيري تصادفي طبقهاي، جامعة آماري تعيين، و پژوهش در ميان آنان به اجرا در آمد. حاصل اين پژوهش اين است كه، خوشخلقي دبيران معارف اسلامي، از ميان تمام عوامل ذكرشدة موثر در الگوپذيري دانشآموزان، بالاترين ميزان تأثيرگذاري را دارد.
كليدواژهها: الگوپذيري رفتارهاي اخلاقي، دانشآموزان مقطع متوسطه، دبيران معارف اسلامي.
مقدمه
پژوهش در قلمرو تربيت اخلاقي با رويكردي اسلامي و تلاش براي رسيدن به الگويي كاربردي - كه هماهنگ با آموزهها و مباني جهانبيني و ارزشي اسلام باشد و از سويي بتواند در يك محيط تربيتي اسلامي به كار آيد - نيازمند پاسخ به پرسشهاي اساسي بسياري است؛ پاسخهايي كه هر كدام يك پژوهشي جداگانه ميطلبد.
يكي از عوامل مهم و اثرگذار بر شكلگيري و دگرگونيهاي شخصيت انسان، شرايط مختلف محيطي اعم از زمان، مكان و يا محيط انساني و اجتماعي است. در بسياري از موارد، تغيير محيط و فراهم ساختن محيط تربيتي مساعد و مناسب، ميتواند رفتار و افكار و خصلتهاي متربي را تغيير دهد و ويژگيهاي جديدي را در وي جايگزين سازد. مبناي روانشناختي اين روش، اصل تأثيرپذيري انسان از شرايط محيطي است كه در ضمن نظرية يادگيري اجتماعي بيان ميشود.
آلبرت بندورا، از واضعان نظريه يادگيري اجتماعي، مهمترين نوع يادگيري انسان را يادگيري مشاهدهاي ميداند كه همان تقليد و سرمشق است. در اين نوع يادگيري، فرد با انتخاب يك الگو يا سرمشق، به تقليد رفتار او ميپردازد. پدر و مادر و پس از آن، معلمان و مربيان از جمله نخستين الگوهاي متربيان هستند.
نكتة تربيتي مهم اين است كه افرادي كه داراي موقعيت مهم، موفقيت زياد، دانش و تخصص بالا و يا داراي تعالي معنوي هستند، غالباً نظر ديگران را به خود جلب ميكنند و براي آنان سرمشق ميشوند. خوشبختانه در نظر دانشآموزان، غالبا معلمان داراي اين ويژگيها ـ يا برخي از آنها ـ هستند. با توجه به اهميت و نقش انكارناپذيري كه براي الگوپذيري ذكر شده است، در اين مقاله به بررسي نقش شخصيت و رفتارهاي اخلاقي دبيران معارف اسلامي در الگوپذيري دانشآموزان مقطع متوسطه و تعيين ميزان اهميت هر كدام از شاخصهاي مطرح شده و موثر در الگوپذيري مانند ميزان تحصيلات، ميزان تجربه، آراستگي ظاهري، ميزان توجه به آداب، سنن، اعتقادات ديني و شيوة تدريس دبيران پرداخته شده است.
هدف از اجراي پژوهش
«رابطة معلم و دانشآموز يك رابطة باطني و معنوي است؛ دانشآموز معلم را شخصيتي محترم و ممتاز ميداند كه با روح و جان وي سروكار دارد. به همين دليل، به منزلة الگوي محبوب و مطاع پذيرفته ميشود. از اينروي، دانشآموزان معلم را در مقام يك الگو ميپذيرند و از رفتار، گفتار و اخلاق او سرمشق ميگيرند». اين اثرگذاري تا آنجا است كه برخي ميگويند: «بيشتر معلمان در ذهن دانشآموزان خود تأثيري عميق ميگذارند كه سالها ادامه دارد».
در اين ميان، از دبيران معارف اسلامي (ديني و قرآن) به دليل خاطر محتواي دروسي كه تدريس ميكنند، انتظاري بيشتر ميرود كه نقش مهمتري را بر عهده گيرند و بايد بكوشند تا ميان گفتار و كردارشان هماهنگي باشد.
برخي از صاحبنظران معتقدند بيشترين موفقيت در درس ديني، در گرو شخصيت معلم ديني است تا برنامه درسي.
ما در اين مقاله در پيآنيم كه با بررسي نظر دانشآموزان مقطع متوسطه به مثابه افرادي كه ارتباط مستقيم و با دبيران دارند و از آنها تأثير ميپذيرند به اين اهداف دست يابيم:
1. پي بردن به ميزان تأثير آراستگي ظاهري دبيران معارف اسلامي در الگوپذيري اخلاقي دانشآموزان از آنان؛
2. مشخص كردن سطح الگوپذيري اخلاقي دانشآموزان از دبيران دين و زندگي به تناسب سطح تحصيلات آنان؛
3. بررسي سطح الگوبرداري اخلاقي دانشآموزان با توجه به ميزان پايبندي دبيران دين و زندگي به آداب، سنن و اعتقادات ديني و مذهبي؛
4. دستيابي به ميزان الگوپذيري دانشآموزان از دبيران دين و زندگي با توجه به شيوة تدريس آنان؛
5. تعيين مهمترين عامل اثرگذار بر الگوبرداري اخلاقي دانشآموزان مقطع متوسطه از دبيران دين و زندگي؛
6. دستيابي به نتايجي كه بتواند راهنماي خوبي براي مسئولان وزارت آموزش و پرورش براي برنامهريزي دربارة تربيت اخلاقي دانشآموزان مقطع متوسطه و همچنين دبيران، به ويژه دبيران جوان آموزش و پرورش در نحوه تعامل آنان با دانشآموزان باشد.
ضرورت تربيت اخلاقي در اسلام
بيترديد همة انسانها در جستوجوي رسيدن به كمال و سعادت هستند؛ اما اينكه كمال و سعادت انسان در چيست، انسانها يك پاسخ ندارند و به دستهها و گروههاي متعددي تقسيم ميشوند. گروهي از انسانها به دليل اعتقاد نداشتن به مباني ديني، سعادت خويش را در محدودة نظام مادي و دنيوي مانند كسب ثروت، شهرت يا قدرت ميدانند كه بدان اشاره ميشود. برخي نيز كمال خود را در برخورداري از امكانات مادي ميدانند؛ مانند گروهي از قوم موسيعليه السلام كه گفتند: «يا ليت لنا مثل ما اوتي قارون انه لذو حظّ عظيم اي كاش ما هم مثل آنچه به قارون داده شده است داشتيم. به راستي كه او بهرة عظيمي ـ از نعمتها ـ دارد»؛ (قصص: 79)
گروهي سعادت و كمال خويش را در برخورداري از دانشهاي مادي ميدانند و به آن شادمانند: «فرحوا بما عندهم من العلم؛ و تنها به معلوماتي كه خود داشتند دل بستند و خوشحال بودند»(غافر: 83). اين گروه از افراد، داشتن معلومات و بهرهمند شدن از علوم را سعادت واقعي ميدانند و به دليل همين داشته، خود را خوشبخت مي دانند؛ در حالي كه سعادت واقعي چيزي جز اين است.
عدّهاي نيز سعادت و كمال خود را در ثروت فراوان و جمعيت زياد ميدانند: «أَنَا أَكْثَرُ مِنْكَ مالاً وَ أَعَزُّ نَفَراً؛ من از نظر ثروت از تو برتر، و از نظر نفرات نيرومندترم»(كهف:134).
همچنين بعضي فلاح و رستگاري خود را در محور زورگويي و برتريجويي ميدانند؛ چنانكه فرعون ميگويد: «قَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلي؛ فلاح و رستگاري، امروز از آن كسي است كه برتري خود را (بر حريفش) اثبات كند»(طه: 64).
امّا از نظر اسلام، بهترين و بالاترين راه سعادت، تربيت و تزكيه نفس است: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها؛ هر كس نفس خود را پاك و تزكيه كرده، رستگار شده است»(شمس:9). بعثت پيامبران الهي و پيشوايان ديني نيز به همين منظور است :«لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ؛ خداوند بر مومنان منت گذارد (نعمت بزرگي بخشيد) هنگامي كه در ميان آنها پيامبري برانگيخت كه وي از جنس خود آنها و از نوع بشر است تا آيات پروردگار را بر آنها بخواند و آنان را پاك كند و كتاب و حكمت بياموزد»(آلعمران: 164). پيامبر اكرم صلّياللّهعليهوآله نيز به اين حقيقت تصريح ميفرمايد: «انّي بعثت لاتمّم مكارم الاخلاق و محاسنها»
از اينروي، اخلاق از ديدگاه صاحبان اديان آسماني، به ويژه از نظر پيامبر اسلامصليعليهوآله، از اهميت بسيار والايي دارد. قرآن كريم ميفرمايد: «خدا بر مؤمنان منت نهاد كه رسولي از ميان خود آنها برايشان فرستاد تا آيات خدا را بر آنها تلاوت كند و نفوسشان را تزكيه كند، و به آنان كتاب و حكمت بياموزد؛ گرچه قبلاً در ضلالتي آشكار بودند»(آلعمران: 164).
رسول مكرم اسلامصلياللهعليهوآله نيز دربارة اهميت سازندگي اخلاقي ميفرمايد: «من مبعوث شدم تا مكارم اخلاقي را در نفوس انسانها تكميل كنم».
پيامبران آمدهاند تا راه تزكيه و تهذيب نفس و تخلق به اخلاق نيك و اجتناب از اخلاق زشت را به انسانها بياموزند؛ آمدهاند تا بذر فضائل و مكارم را در نفوس انسانها پرورش دهند و از آلوده شدن آنان به رذائل اخلاقي جلوگيري كنند.
بنابراين، تربيت اخلاقي بايد در رأس برنامههاي تربيتي قرار گيرد. البته تربيت اخلاق نيك و مبارزه با ناهنجاريهاي اخلاقي كار آساني نيست، ظريف، فني و دشوار بلكه كاري است كه توفيق در آن، به همكاري و جديت دانشمندان علوم اخلاق، روانشناسي و تعليم و تربيت از يك طرف، و اوليا و مربيان از طرف ديگر نياز دارد.
تربيت الگويي در اسلام و اهميت آن
در اسلام، براي راهنمايي و رشد انسانها، و در نهايت رساندن آدميان به كمال نهايي، به نقش و اهميت الگو تأكيد زيادي شده است. نمونههاي ذكر شده در قرآن و احاديث پيامبر اكرمصلياللهعليهوآله و ائمه معصومانصلواةاللهعليهم دليل محكمي بر اين مدعاست.
قرآن كريم در اسوهپردازي به دو شيوه عمل ميكند؛ يكي آنكه به صورت مستقيم و صريح، چهرهها و شخصيتهايي را به منزلة الگو مطرح ميكند و ديگران را متوجه آنها و پيروي از رفتارشان ميسازد. برخي از شخصيتهاي والايي كه دعوت به اقتداي از رفتار آنها شده است عبارتند از: الف) رسول خداصلياللهعليهوآله در آيه 21 از سورة احزاب: «لقد كان لكم في رسول الله اسوه حسنه لمن يرجوا الله و اليوم الاخر؛ براي شما در (زندگي) رسول خدا سرمشق نيكويي بود. براي آنها كه اميد به (رحمت) خدا و روز رستاخيز دارند». در اينجا رسول اللهصلياللهعليهوآله الگويي شايسته براي باورمداران خدا و قيامت معرفي شده است؛ ب)حضرت ابراهيمعليهالسلام در آيه 4 از سورة ممتحنه: «قد كانت لكم اسوه حسنه في ابراهيم؛ براي شما سرمشق خوبي در رندگي ابراهيم وجود داشت».
گاهي نيز قرآن به طرح جلوههاي زيبايي از رفتار و منش انساني يك قوم يا گروه مي پردازد، ولي به طور مستقيم به تأسي از آنها دعوت نميكند؛ مانند آسيه همسر فرعون، اصحاب كهف و امت پيامبر. در حقيقت، اين آيات از طريق معرفي صفات پسنديده، دارندگان اين ويژگيها را شايستة الگو قرار گرفتن عنوان كرده است. براي مثال، انگيزة قرآن كريم از نقل حكايت حضرت موسيعليه السلام و برخورد وي با فرعون و فرعونيان و يا مقاومت حضرت يوسفعليه السلام در برابر كششهاي نفس اماره و نيز سرسختي برخي اهل ايمان در برابر مشركان و معاندان، به منظور ارضاي حس كنجكاوي و چون و چراي غريزي انسانها نيست؛ بلكه تذكري است به صاحبان خرد و انديشه كه الگوهاي عملي و عيني را در گذرگاه زمان بشناسند و به آنها تأسي جويند؛ قرآن ميفرمايد: «كنتم خير امه اخرجت للناس؛ شما بهترين امتي بوديد كه به سود انسانها آفريده شديد» (آلعمران: 110).
در فرهنگ اسلامي و بهويژه در قرآن كريم، الگوها اعم از مثبت يا منفي، به مرد يا زن منحصر نميگردد. ملاك و ميزان در اينجا «انسان» است نه جنسيت. بنابراين، همانگونه كه رسول خداصلي الله عليه و آله و حضرت ابراهيمعليه السلام الگوهاي تمام مردان و زنان جهانند، زهراي مرضيه و مريم عمران نيز الگوهاي تمامي مردان و زنان جهان بهشمار ميآيند .
اسلام از كساني كه در مقام الگو قرار ميگيرند، ميخواهد كه با رفتار خود، ديگران را اصلاح كنند امام عليعليهالسلام در اين بار مي فرمايد: «هر كس خودش را در جايگاه پيشوايي و رهبري مردم قرار داد، لازم است قبل از تعليم ديگران نفس خودش را اصلاح كند؛ بايد تأديب و تربيت او به وسيلة رفتار، قبل از تأديب با زبانش باشد. كسي كه معلم و تأديبكننده نفس خويش باشد، شايستهتر به احترام است». امام صادقعليهالسلام نيز در اهميت الگو و نقش آن در سازندگي ديگران ميفرمايد: «كونوا دعاﺓ الناس بأعمالكم و لا تكونوا دعاﺓ بألسنتكم؛ (مردم را با رفتار، به حق، رهبري كن نه با زبان خويش».
بهجز متون ديني و اسلامي، در متون ادب فارسي در موارد بسياري اهميت و نقش انكارناپذير الگو و اسوه در الگوپذيري انسان و اثر آن به كردار، گفتار، زندگي، سعادت و شقاوت وي در قالبهاي متفاوتي مانند داستان، شعر، حكايت، تمثيل، كلمات قصار و ضربالمثلها بيان شده است. در اين متون، توصيههاي فراواني در زمينة معاشرت با نيكان و سرمشق قرار دادن آنها ديده ميشود. مرور اين قطعههاي ادبي خواننده را به اين باور ميرساند كه در همة اين متون، بر اين نكته تأكيد شده است كه طبع آدمي از ديگران تأثير ميپذيرد. نمونههاي كوتاه زير، بخش كوچكي از اين گنج گرانبهاست:
پسر نوح چون با بدان بنشست
سگ اصحاب كهف روزي چند
گلي خوشبوي در حمام روزي
بدو گفتم كه مشكي ياعبيري
بگفتا من گلي ناچيز بودم
كمال همنشين در من اثر كرد
خاندان نبوتش گم شد
پي نيكان گرفت و مردم شد
رسيداز دست محبوبي به دستم
كه از بوي دلاويز تومستم
وليكن مدتي با گل نشستم
ورنه من همان خاكم كه هستم
همچنين پروين اعتصامي در چند مورد به الگوپذيري و خوگرفتن از اسوه و همنشين اشاره داشته است:
هركه با پاكدلان صبح و مسايي دارد
گرت انديشهاي ز بد ناميست
هر كه با اهريمنان دمساز شد
دلش از پرتو اسرار، صفايي دارد
منشين با رفيق ناهموار
در همه كردارشان انباز شد
با دقت نظر در ابيات ذكرشده، به منزلة نمونههايي از تأكيد بزرگان شعر و شاعري دربارة تربيت الگويي، و نقش همنشين در سازندگي اخلاقي افراد و يا تأثير منفي و نامطلوبي كه الگو و اسوه ميتواند بر رفتار و اخلاق آدمي داشته باشد، اهميت الگوپذيري اخلاقي بيشتر ثابت ميگردد. از اينروي، تا معلمان ديني و قرآن ما بايد به نقش انكارناپذير خود بيشتر واقف شوند و به سرنوشت فرزندان اين مملكت كه به مثابه امانتهايي ارزشمند در اختيار آنها هستند، حساستر شوند و در نحوة برخورد و تعامل اخلاقي با آنها رسالت مهم خود در سازندگي اخلاقي دانشآموزان را فراموش نكنند.
اهميت تربيت اخلاقي در مقطع متوسطه و نقش آن در سازندگي اخلاقي دانشآموزان
اين دورة تحصيلي بخشي از نظام آموزش و پرورش جمهوري اسلامي ايران است كه آموزش عمومي را به آموزش عالي پيوند ميدهد، بنابراين، هر نوع نارسايي در آن، به طور مستقيم در عملكرد و كيفيت مراحل قبل و بعد از آن تأثير بسزايي خواهد داشت. دانشآموزان اين مقطع تحصيلي، تقريباً مرحلة نوجواني اوليه را گذرانده و به مرحله نوجواني دوم و شايد جواني اوليه وارد شدهاند. از مهمترين ويژگيهاي دانشآموزان اين دوره، دور شدن از دوران كودكي و داشتن احساس استقلال فكري و عاطفي است. در اين دوره، غريزة جنسي بيدار و شكوفا ميشود و نوجوانان نياز شديد به يك راهنماي عاقل، مهربان و باتدبير دارند. اين راهنما ميتواند برنامة زندگي آينده و راه صحيح را براي آنها ترسيم كند و از انحرافهاي احتمالي آنان جلوگيري كند.
نوجواني و جواني دورة استقلالطلبي، آيندهنگري، خودسازي، شور، عشق، اميد، نشاط، تحرك، تهور، تخيل، تلاش و كنجكاوي است. جوان در اين دوران بحراني و پرتلاطم به يك راهنماي باتجربه، خيرخواه، دلسوز و با تدبير نياز دارد كه موقعيت حساس، عواطف و خواستههاي دروني او را بخوبي درك كند و نتيجة تجربيات خود را مخلصانه در اختيار او قرار دهد؛ در كارها با او مشورت كند و در حل مشكلات زندگي به ياريش بشتابد.
از نگاه نگارنده، بهترين نهادي كه ميتواند اين خلأ را پر كند و در اين موقعيت حساس به ياري جوانان بشتابد، مدرسه است. مدرسه جايگاه مهمي است و مسئوليت سنگيني را بر عهده دارد . كار مدرسه، در آموزش دانشآموزان و انتقال برخي مفاهيم علمي و كلاسيك به آنان خلاصه نميشود، بلكه اين نهاد مسئوليت سنگينتري نيز بر عهده دارد كه عبارت است از تربيت معنوي و اخلاقي دانشآموزان و پيشگيري از وقوع انحراف و فساد در ميان آنان.
نقش معلم در مقام الگو در شكلگيري شخصيت اخلاقي دانشآموزان
شايد مهمترين نقش معلم، سرمشق بودن وي براي دانشآموزان است. از عوامل مهمي كه نقش اساسي و تعيينكنندهاي در تربيت دارد، محيط آموزشي يا مدرسه است كه چهرة شاخص يا نمايندة برجسته آن معلم است. آنچه در فرايند تعليم و تربيت به متعلم انتقال مييابد، تنها معلومات و مهارتهاي معلم نيست، بلكه تمام صفات، خلقيات، حالات نفساني و رفتارهاي ظاهري او نيز به شاگردان منتقل ميشود. بر همين اساس بود كه بزرگان و انديشهوران، در انتخاب استاد، بسيار دقيق بودند.
اصلاح و تربيت به ندرت به صورت خودبهخود پديد ميآيد؛ اين فرايند بيشتر با تلاشي آگاهانه انجام ميگيرد. هر معلمي ميتواند از برخوردهايي كه بيگانگي ايجاد ميكند، كلمات اهانتآميز و اعمال رنجشآور آگاه شود. او ميتواند در ارتباطش با دانشآموزان احتياط كند و كمتر آزارنده و تحريككننده باشد. معلم نميتواند از تابوهاي امتحاننشده پشتيباني كند؛ او نميتواند در گرو تعصباتي باشد كه ذهن را فلج ميكنند، و به احساساتي متوسل شود كه نااميدكننده باشيد. معلم براي اينكه دنيا را از ديد دانشآموزان بنگرد، بايد انعطاف عاطفي بيحد و حصري داشته باشد و فاصلة زماني و ذهني كوكان و افراد بالغ را از هم جدا كند. براي از بين بردن اين فاصله، ميتوان فقط از همدلي خالصانه استفاده كرد.
هر كس تقويتكنندهها را در اختيار داشته باشد، ميتواند سرمشق خوبي براي ديگران باشد. معلمان تقويتكنندههاي بسياري را در اختيار دارند؛ مانند نمرة درسي و يا تشويقهاي مختلف ديگر كه به دست آوردن آنها براي شاگرد، به معناي كسب حيثيت و اعتبار اجتماعي، افتخار و سربلندي است. يك معلم مهربان و مومن به كار خود، ميتواند سرمشقي بسيار خوب براي دانشآموزان كلاس خود باشد. چنين معلمي به زودي خواهد ديد كه دانشآموزان از رفتار، گفتار او تقليد ميكنند. بنابراين، با استفاده از اين ويژگي مي تواند گفتار، رفتار و كارهاي آنان را هدايت كند.
هيچ سازمان تربيتي، در هيچ شرايطي نميتواند اهميت و ارزش معلم را انكار كند؛ در اين صورت، ارزش انساني را انكار كرده است. چنانكه ارسطو ميگويد: «كساني كه كودكان را تربيت ميكنند، بايد بيش از افرادي كه آنان را بار ميآورند مورد احترام قرار بگيرند؛ زيرا اينان به كودك تنها زندگي ميبخشند، در حالي كه معلمان، هنر زيستن را به او ياد ميدهند».
ويژگيها و صفات شخصيتي معلم نقش بسزايي در شكلگيري شخصيت دانشآموز دارد. وي با پذيرش رفتارهاي معلم در مقام يك الگو، هويت اجتماعي متزلزل خويش را استحكام ميبخشد. اگر معلم داراي صفات انساني مانند مهرورزي، نوعدوستي، درستكاري، همكاري، خويشتنداري و ايمان باشد، تقليد چنين ويژگيهايي، سلامت رواني دانشآموز را تضمين خواهد كرد؛ اما ولي اگر شخصيت معلم دچار اختلال و نابساماني باشد، يعني رفتارهايي خلاف هنجارهاي فرهنگي و اجتماعي انجام دهد و يا فاقد صفات اسلامي و انساني باشد، در چنين وضعي همانندسازي دانشآموز از معلم، حاصلي جز رفتارهاي نابهنجار نخواهد داشت. بديهي است دانشآموز مي تواند ناسازگاريها را از معلمان ناسازگار و سازگاريها را از معلمان سازگار تقليد كند.
بر اساس يافتههاي علمي، رفتار و اخلاق معلم در ساختار شخصيت اخلاقي دانشآموزان هم تأثير منفي دارد هم تاثير مثبت. برهمين اساس، معلمان بايد بكوشند در رفتار و اخلاق خود، سعادت دانشآموزان را در نظر بگيرند، و در تمام برنامهريزيهاي تربيتي و اخلاقي به ايجاد رفتار مطلوب در متربيان توجه كنند.
ايجاد رفتارهاي مطلوب در دانشآموزان از راه الگوپذيري
در روش تربيت الگويي، هدف اصلي، آموزش و بسترسازي براي
ظهور رفتارهايي است كه پيش از اين دانشآموز از آن بيبهره بوده است. يكي
از اين روشها، الگوپذيري است؛ روش يادگيري الگويي و سرمشقگيري
اخلاقي از طريق مشاهده رفتار ديگران، يكي از راههاي بسيار معمول يادگيري،
به ويژه دردانشآموزان است. بسياري از اعمال و رفتار فرزندان از طريق
تقليد رفتار و اعمال بزرگسالاني چون والدين، برادران و خواهران بزرگتر
و معلمان آموخته ميشود. معلمان بايد آگاه باشند كه خود آنان مهمترين
الگوي يادگيري براي دانشآموزان هستند و اين الگودهي، بيش از گفتار در رفتار آنان نهفته است.
معلمي كه خود از قوانين پيروي ميكند، نشان ميدهد كه بايد از قوانين پيروي كرد. تأثير معلمان بر رفتارهاي دانشآموزان از راه الگوبرداري، هم جنبه مثبت دارد و هم جنبه منفي. بنابراين، معلمي كه با دانشآموزان خود با فرياد صحبت ميكند، بايد انتظار داشته باشد كه دانشآموزان او نيز در برخورد با همديگر همين روش را به كار برند. معلم تعليمديده و آگاه، دانشآموزان را دوستان ساده و معمولي خود به شمار نميآورد. او دانشآموزان را انسانهايي پيچيده ميداند كه ميتوانند از چيزي نفرت داشته باشند؛ چيزي را دوست بدارند و دمدميمزاج باشند.
دانشآموز اگر ويژگي اخلاقي، ادب، رفتار، كار و يا عقيدهاي را ميپسندد و آن را به كار ميگيرد، از آدمي كه صاحب آن است، به همراه قبول همان آدم، در خود پذيرفته است و اگر بخواهيم دانشآموز را از آن صفت يا رفتار دور سازيم، چاره اي نداريم جز آنكه بهتدريج اسوهاي با صفات مناسبي كه ميخواهيم در متعلم به وجود آيد، در نظر دانشآموز نمايش دهيم، عزيز بداريم و بزرگ كنيم تا علاقه فرد را به او جلب كنيم.
بنابراين، پرسش اساسي اين است كه اگر خواهان اصلاح و بهبود روابط موجود در كلاس هستيم، بايد از كجا شروع كنيم؟ چگونگي ارتباط معلم با دانشآموز اهميتي حياتي دارد. نوع اين ارتباط تأثير مثبت يا منفي بر شخصيت دانشآموز ميگذارد. معلماني كه خواهان اصلاح روابطشان با دانشآموزان هستند، بايد آن گفتار هميشگي را كه رنگ و بوي طرد دارد، كنار بگذارند و گفتار تازه و مورد پذيرش را فرا گيرند و بكار ببندند. معلم براي اينكه به ذهن دانشآموز راه يابد، ابتدا بايد به دل او راه پيدا كند. دانشآموز زماني ميتواند درست فكر كند كه درست احساس شود.
ويژگيهاي معلمان موفق ديني
با توجه به اهميت نقش معلم ديني و لزوم داشتن ويژگيهاي خاص فردي كه عهدهدار شغل مقدس معلمي درس ديني و قرآن ميشود، بايد به رسالت مهم خود كه همانا كمك به دانشآموزان در جهت شناخت راه درست خوشبختي و سعادت واقعي است، توجه داشته باشد؛ زيرا اسلام معلم و متعلم را نسبت به هم، چون پدر و فرزند، طبيب و بيمار، مراد و مريد، كشاورز و زمين دانسته و بهطور ويژه براي اين نسبتها جنبة معنوي و روحاني قائل شده است و با توجه به همين جنبه، فضاي حاكم بر روابط معلم و متعلم را مقدس شمرده است. همچنين آلوده كردن اين رابطة پاك و مقدس براي مطامع دنيوي را ناروا ميداند. از اينروي، رو اهميت و كار معلم ديني بيشتر، و حساسيت آن چند برابر نمايان ميگردد.
«معلمان موفق كساني هستند كه در دو عامل مهم، جذب و تدريس دانشآموزان به موفقيت نايل گردند. آنان براي جذب دانش آموزان بايد از سه عنصر مقبوليت، محبوبيت و موفقيت برخوردار باشند. اگر معلم ديني و قرآن قدرت ايجاد رابطه روحي و عاطفي را با دانش آموزان داشته باشد و آنها برتريهاي محسوسي را در شخصيت معلم مشاهده كنند ـ به طوري كه او را به عنوان راهنمايي آگاه و دلسوز بپذيرند و قلباً نيز به او عشق بورزند ـ مجذوب وي ميگردند».
«مربي ـ معلم دين و زندگي ـ هنگامي در كار تربيتي خود، به ويژه در برخورد با جوان موفق است كه بتواند پل ارتباطي تفاهمآميز و افقي ايجاد كند؛ آنسان كه متربي احساس كند مربي نه تنها از دانش تربيتي برخوردار است، بلكه حتي ابعاد و ويژگي هاي شخصيتي و منزلت متربي خود را نيز به خوبي شناخته و درك كرده و از اينرو ميتواند به گرمي با او ارتباط برقرار كند».
امروزه معلمان و به ويژه معلمان ديني را بايد كارگزاران اصلي نظام تعليم و تعلم دانست، زيرا آنچه دانشموزآن كسب ميكنند، متأثر از خصوصيات، كيفيات، شايستگي علمي، فرهنگي، اجتماعي، اخلاقي و معنوي معلمان، بهويژه معلم ديني است كه افزون بر داشتن تمام خصوصيات و وظايف ساير معلمان و مسئوليت تربيتي و اخلاقي ديگران، با توجه به فراخور محتواي درسي كه تدريس ميكند و نگرشي كه بيشتر دانشآموزان نسبت به وي دارند، او را در موقعيت ممتاز و ويژهاي قرار ميدهد؛ موقعيتي كه هيچ انسان ديگري از آن برخوردار نيست.
معلم خوبي كه با رفتار نيك و گفتار پسنديدهاش دانشآموزان را خوب پرورش دهد، بزرگترين خدمت را به اجتماع كرده است. در برابر، و برعكس يك معلم بداخلاق و منحرف كه با رفتار خود دانش آموزان را به انحراف و تباهي ميكشد، بزرگترين خيانتها را به اجتماع كرده است. بنابراين، شغل او حساسترين شغلهاست و معلم نميتواند نسبت به اخلاق و رفتار خود بيتفاوت باشد. معلم بايد به مسئوليت سنگين و ارزشمند خود و مقدار نفوذش در دانشآموزان خوب بينديشد و با اصلاح اخلاق و رفتار خويش، بهترين الگو را در اختيار دانشآموزان قرار دهد.
تفاوت پژوهش حاضر با پژوهشهاي پيشين
باتوجه به ارزشمند بودن تمام پژوهشهايي كه در زمينههاي تربيتي و بهويژه در مورد ارتباط تربيتي و اخلاقي معلم و دانشآموز انجام شده است و احترام خاصي كه براي آنها قائل هستيم، در اين پژوهش مسئله اي جديد مطرح، و رابطة تربيتي و اخلاقي معلم و دانشآموز از زاويهاي ديگر بررسي شده است؛ به گونهاي كه پيشبيني ميشود در صورت استفاده و بهكارگيري نتايج اين پژوهش توسط مسئولان نظام تعليم و تربيت، در نهايت، ارائه و ترويج الگويي ديني و اخلاقي براي معلمان و دانشآموزان را به دنبال داشته باشد. به همين منظور، با در نظر گرفتن جامعة آماري خاص، يعني دانشآموزان مقطع متوسطه كه به علت شرايط مربوط به اين دورة سني از الگوپذيري بسياري برخوردارند، براي نخستينبار به صورت موردي به بررسي عوامل مؤثر در الگوپذيري دانشآموزان مقطع متوسطه ناحيه يك شهرستان خرمآباد از دبيران معارف اسلامي و نيز مطالعه و بررسي نقش صفات شخصيت دبيران و ميزان تأثير هر يك از اين صفات در سطح الگوپذيري دانش آموزان پرداختهايم. اميدواريم دبيران معارف اسلامي با آگاهي از اينكه كدام ويژگي آنان از نظر متربيان داراي اهميت و تأثيرگذاري بيشتري است، به تقويت آن بعد يا ابعاد و يا تغيير در برخي از اخلاقيات و رفتار خود اقدام كنند و با ارائه يك الگوي سالم و موفق، جواناني بااخلاق و پرورشيافته بر اساس آموزههاي ديني و اصول اخلاقي تحويل جامعه اسلامي دهند.
روش تحقيق:
در اين پژوهش، به منظور تحقق هدفهاي مطرحشده و با توجه به ماهيت موضوع، از روش تحقيق پيمايشي يا زمينهيابي كه از نوع پژوهشهاي توصيفي و ميداني است، استفاده شده است.
ابزار جمعآوري دادهها
براي جمعآوري دادههاي مورد نياز، افزون بر مطالعات كتابخانهاي كه به منظور دستيابي به ادبيات نظري و پيشينه پژوهش انجام شد، در مرحلة ميداني پژوهش از طريق اجراي پرسشنامه محققساخته اقدام شد كه در تهيه و تنظيم آن كوشيدهايم با استفاده از ديدگاههاي ناقدانة استاد راهنما و چند نفر از صاحبنظران، به گونهاي تنظيم شود كه دربردارنده روايي ظاهري و پوششدهندة اهداف پژوهش و متناسب با آزمون فرضيههاي پژوهش باشد.
براي تحليل دادهها و اطلاعات به دست آمده، از روشهاي آمار توصيفي و استنباطي، و براي تحليل دادههاي آماري و بررسي فرضيههاي پژوهش، از نرمافزار آماري SPSS استفاده شده است.
نتيجهگيري و يافتههاي پژوهش
يافتههاي علمي اين پژوهش برگرفته از مطالعات كتابخانهاي و ميداني ميباشد. نتايج مطالعة ميداني به دادههايي مستند است كه در پي ميآيد:
الف) يافتههاي توصيفي پژوهش
1. توصيف جنسيت
جدول1: فراواني و درصد پاسخگويان بر حسب جنسيت
شاخص ها
جنسيت فراواني درصد
پسر 220 55
دختر 180 45
مجموع 400 100
همانطور كه جدول و نمودار بالا نشان ميدهد، 55 درصد پاسخگويان پسر و 45 درصد دختر هستند.
2. توصيف رشته تحصيلي
جدول2: فراواني و درصد پاسخگويان بر حسب رشته تحصيلي
شاخصها
رشته فراواني درصد
سال اول 125 31.3
انساني 50 12.5
تجربي 59 14.8
رياضي 56 14
فني و حرفهاي 70 17.5
كار و دانش 40 10
مجموع 400 100
براساس دادههاي جدول و نمودار، 31 درصد پاسخگويان سال اول هستند؛ 13 درصد در رشتة علوم انساني؛ 15درصد در رشتة تجربي، 14 درصد در رشتة رياضي، 18 درصد در رشتة فني و 10 درصد در رشتة كارودانش تحصيل ميكنند.
3. توصيف پايه تحصيلي
جدول3: فراواني و درصد پاسخگويان بر حسب پاية تحصيلي
شاخصها
پايه فراواني درصد
اول 125 31.3
دوم 130 32.5
سوم 145 36.3
مجموع 400 100
همانطور كه جدول و نمودار بالا نشان ميدهد، 31 درصد پاسخگويان سال اول، 33 درصد سال دوم و 36 درصد پاية سوم هستند.
4. توصيف ميزان رضايت دانشآموزان از شيوة تدريس معلمان
جدول4: فراواني و درصد مربوط به رضايت دانشآموزان از شيوة تدريس معلمان
شاخصها
ميزان رضايت فراواني درصد
كم 42 10.5
متوسط 133 33.3
زياد 225 56.3
مجموع 400 100
براساس دادههاي جدول و نمودار 11 درصد دانشآموزان در حد كم از شيوة تدريس خود رضايت دارند؛ 33 درصد ميزان رضايت خود را در حد متوسط اعلام داشتهاند و 56 درصد اظهار داشتهاند كه در حد زياد از شيوة تدريس دبيران خود راضي هستند.
5. توصيف خوشخلقي معلمان
جدول5: فراواني و درصد مربوط به خوشخلقي دبيران
شاخصها
پاسخ فراواني درصد
بلي 347 86.6
خير 53 13.3
مجموع 100 100
براساس جدول و نمودار 5/87 درصد دانشآموزان اظهار داشتهاند كه دبيران آنها خوشاخلاق هستند. 13 درصد نيز در اين زمينه جواب منفي دادهاند.
6. توصيف آراستگي ظاهري معلمان
جدول6: فراواني و درصد مربوط به آراستگي ظاهري دبيران
شاخصها
پاسخ فراواني درصد
بلي 337 84.3
خير 63 15.8
مجموع 400 100
براساس كه جدول و نمودار 6، 84 درصد دانشآموزان اظهار داشتهاند كه دبيران آنها از لحاظ ظاهري آراستهاند. 16 درصد نيز در اين زمينه جواب منفي دادهاند.
7. توصيف پاسخگويان بر حسب رشته و جنسيت
جدول7: فراواني و درصد پاسخگويان بر حسب رشته و جنسيت
رشته
جنسيت رشته تحصيلي مجموع
سال اول انساني تجربي رياضي فني و حرفه اي كار و دانش
پسر فراواني 72 38 26 25 37 22 220
درصد 32.7 17.3 11.8 11.4 16.8 10 100
دختر فراواني 53 12 33 31 33 18 180
درصد 29.4 6.7 18.3 17.2 18.3 10 100
مجموع فراواني 125 50 59 56 70 40 400
درصد 31.3 12.5 14.8 14 17.5 10 100
جدول و نمودار شمارة 7، فراواني و درصد پاسخگويان را به تفكيك رشته و جنسيت نشان ميدهد.
8. توصيف پاسخگويان بر حسب پاية تحصيلي و جنسيت
جدول8: فراواني و درصد پاسخگويان بر حسب پايه تحصيلي و جنسيت
پايه تحصيلي
جنسيت پايه تحصيلي مجموع
اول دوم سوم
پسر فراواني 73 79 68 220
درصد 33.2 35.9 30.9 100
دختر فراواني 52 51 77 180
درصد 28.9 28.3 42.8 100
مجموع
فراواني 125 130 145 400
درصد 31.3 32.5 36.3 100
جدول و نمودار شمارة 8 ، فراواني و درصد پاسخگويان را به تفكيك پايه تحضيلي و جنسيت نشان مي دهند.
ب : يافته هاي استنباطي پژوهش
1. فرضيه اول پژوهش
:H0 بين بالا بودن مدرك تحصيلي دبيران دين و زندگي و سطح الگوپذيري دانشآموزان مقطع متوسطه رابطه وجود ندارد.
:H1 بين بالا بودن مدرك تحصيلي دبيران دين و زندگي و سطح الگوپذيري دانشآموزان مقطع متوسطه رابطه وجود دارد.
از آنجايي كه متغيرهاي مدرك تحصيلي دبيران و الگوپذيري دانشآموزان، از نوع رتبهاي (مقولهاي) ميباشند، براي بررسي رابطة بين اين دو متغير، از آزمون استقلال مجذور خي استفاده، نتايج آن در جدولهاي زير آورده شده است.
جدول9: فراواني و درصد الگوپذيري دانشآموزان بر حسب مدرك تحصيلي دبيران
سطح الگوپذيري
تحصيلات دبير سطح الگوپذيري دانش آموز مجموع
كم متوسط زياد
ليسانس فراواني 5 63 282 350
درصد 1.4 18 80.6 100
فوق ليسانس فراواني 2 9 39 50
درصد 4 18 78 100
مجموع
فراواني 7 72 321 400
درصد 1.8 18 80.3 100
جدول10: نتايج آزمون استقلال خي دو
آماره ها
آزمون مقدار درجه آزادي سطح معناداري
خي دو (كاي اسكوئر) 1.689 2 0.430P=
با توجه به نتايج جدول مزبور، چون مقدار به دستآمده براي آمارة مجذور خي (383/6) در سطح 05/0 و با درجه آزادي 2 از مجذور خي جدول ( 991/5) بيشتر است (041/0=P و 24=df و 383/6= )، نتيجه ميگيريم كه بين فراوانيهاي مشاهده شده و مورد انتظار تفاوت معنادار وجود دارد. در نتيجه، فرضية H0 رد و فرضيه H1 تأييد ميشود. بر اين اساس و با توجه به درصدهاي محاسبهشده در جدول10 و ضريب همبستگي كندال به دستآمده (122/0)، چنين استنباط ميكنيم كه بين بالا بودن مدرك تحصيلي دبيران دين و زندگي و سطح الگوپذيري دانشآموزان مقطع متوسطه رابطة مستقيم معنادار وجود دارد.
2- فرضيه دوم پژوهش:H0 بين بالا بودن تجربة دبيران دين و زندگي و سطح الگوپذيري دانش آموزان مقطع متوسطه رابطه وجود ندارد.
:H1 بين بالا بودن تجربة دبيران دين و زندگي و سطح الگوپذيري دانشآموزان مقطع متوسطه رابطه وجود دارد.
با توجه به اينكه متغيرهاي تجربة دبيران و الگوپذيري دانشآموزان، از نوع رتبهاي (مقولهاي) ميباشند، براي بررسي رابطه بين اين دو متغير، از آزمون استقلال مجذور خي استفاده و نتايج آن در جدولهاي زير آورده شده است.
جدول 11: فراواني و درصد الگوپذيري دانش آموزان بر حسب تجربه دبيران
سطح الگوپذيري
تجربه دبير سطح الگوپذيري دانش آموز مجموع
كم متوسط زياد
1 تا 7 سال فراواني 31 40 4 75
درصد 41.3 53.3 5.3 100
8 تا 14 سال فراواني 38 41 6 85
درصد 44.7 48.2 7.1 100
15 تا 21 سال فراواني 59 78 8 145
درصد 40.7 53.8 5.5 100
22 تا 30 سال فراواني 42 44 9 95
درصد 44.2 46.3 9.5 100
مجموع
فراواني 170 203 27 400
درصد 42.5 50.8 6.8 100
جدول12: نتايج آزمون استقلال خي دو
آماره ها
آزمون مقدار درجه آزادي سطح معناداري
خي دو (كاي اسكوئر) 2.741 6 0.841 P=
با توجه به نتايج جدول مزبور، چون مقدار به دستآمده براي آمارة مجذور خي (741/2) در سطح 05/0 و با درجه آزادي 6 از مجذور خي جدول ( 59/12) كمتر است (841/0=P و 6=df و 741/2= )، نتيجه ميگيريم كه بين فراوانيهاي مشاهدهشده و مورد انتظار تفاوت معنادار وجود ندارد. در نتيجه، فرضيه H0 تاييد و فرضيه H1 رد ميشود. به عبارت ديگر، بين بالا بودن تجربة دبيران دين و زندگي و سطح الگوپذيري دانشآموزان مقطع متوسطه رابطه وجود ندارد.
3. فرضيه سوم پژوهش
:H0 بين ميزان توجه و پايبندي دبيران دين و زندگي به آداب، سنن و اعتقادات ديني و مذهبي و سطح الگوپذيري دانشآموزان مقطع متوسطه رابطه وجود ندارد.
:H1 بين ميزان توجه و پايبندي دبيران دين و زندگي به آداب، سنن و اعتقادات و سطح الگوپذيري دانشآموزان مقطع متوسطه رابطه وجود دارد.
از آنجا كه متغيرهاي ميزان توجه و پايبندي دبيران و الگوپذيري دانشآموزان، از نوع رتبهاي (مقولهاي) ميباشند، براي بررسي رابطه بين اين دو متغير، از آزمون استقلال مجذور خي استفاده، و نتايج آن در جدولهاي زير آورده شده است.
جدول13: فراواني و درصد الگوپذيري دانشآموزان بر حسب ميزان توجه و پايبندي دبيران
سطح الگوپذيري
ميزان پايبندي دبير سطح الگوپذيري دانش آموز مجموع
كم متوسط زياد
كم فراواني 3 9 17 29
درصد 10.3 31 58.6 100
متوسط فراواني 2 40 74 116
درصد 1.7 34.5 63.8 100
زياد فراواني 10 44 201 255
درصد 3.9 17.3 78.8 100
مجموع
فراواني 15 93 292 400
درصد 3.8 23.3 73 100
جدول14: نتايج آزمون استقلال خي دو و ضريب همبستگي كندال
آمارهها
آزمون مقدار درجه آزادي سطح معناداري
خي دو (كاي اسكوئر) 18.999 4 0.001 P=
ضريب همبستگي كندال 0.178 - 0.001 P=
با توجه به نتايج جدول، چون مقدار به دستآمده براي آمارة مجذور خي (999/18) در سطح 01/0 و با درجه آزادي 4 از مجذور خي جدول ( 27/13) بيشتر است (001/0=P و 4=df و 999/18= )، نتيجه ميگيريم كه بين فراوانيهاي مشاهدهشده و مورد انتظار تفاوت معنادار وجود دارد. در نتيجه، فرضيه H0 رد و فرضيه H1 تأييد قرار مي گيرد. بر اين اساس و با توجه به درصدهاي محاسبهشده در جدول1-4 و ضريب همبستگي كندال به دست آمده (178/0)، چنين استنباط ميكنيم كه بين ميزان توجه و پايبندي دبيران دين و زندگي به آداب، سنن و اعتقادات و سطح الگوپذيري دانشآموزان مقطع متوسطه رابطه مستقيم وجود دارد.
4- فرضيه چهارم پژوهش
:H0 بين آراستگي ظاهري دبيران دين و زندگي و سطح الگوپذيري دانشآموزان مقطع متوسطه رابطه وجود ندارد.
:H1 بين آراستگي ظاهري دبيران دين و زندگي و سطح الگوپذيري دانشآموزان مقطع متوسطه رابطه وجود دارد.
با توجه به اينكه متغيرهاي آراستگي ظاهري دبيران و الگوپذيري دانشآموزان، از نوع اسمي و رتبهاي (مقولهاي) ميباشند، براي بررسي رابطه بين اين دو متغير، از آزمون استقلال مجذور خي استفاده، و نتايج آن در جدولهاي زير آورده شده است.
جدول 15: فراواني و درصد الگوپذيري دانشآموزان بر حسب آراستگي ظاهري دبيران
سطح الگوپذيري
آراستگي دبير سطح الگوپذيري دانش آموز مجموع
كم متوسط زياد
بلي فراواني 16 92 229 337
درصد 4.7 27.3 68 100
خير فراواني 13 24 26 63
درصد 20.6 38.1 41.3 100
مجموع
فراواني 29 116 255 400
درصد 7.3 29 63.8 100
جدول16: نتايج آزمون استقلال خي دو و ضريب همبستگي وي كرامر
آماره ها
آزمون مقدار درجة آزادي سطح معناداري
خي دو (كاي اسكوئر) 26.539 2 0.001 P=
ضريب همبستگي
وي(V) كرامر 0.258 - 0.001 P=
با توجه به نتايج جدول، چون مقدار به دستآمده براي آمارة مجذور خي (539/26) در سطح 01/0 و با درجه آزادي 2 از مجذورخي جدول ( 21/9) بيشتر است (001/0=P و 2=df و 539/26= )، نتيجه ميگيريم بين فراوانيهاي مشاهده ده و مورد انتظار، تفاوت معنادار وجود دارد. در نتيجه، فرضيه H0 رد و فرضيه H1 تأييد ميشود. بر اين اساس و با توجه به درصدهاي محاسبهشده در جدول 16 و ضريب همبستگي وي كرامر به دستآمده (258/0)، چنين استنباط ميكنيم كه بين آراستگي ظاهري دبيران دين و زندگي و سطح الگوپذيري دانشآموزان مقطع متوسطه رابطة مستقيم وجود دارد.
5- فرضيه پنجم پژوهش
:H0 بين شيوة تدريس دبيران دين و زندگي و سطح الگوپذيري دانشآموزان مقطع متوسطه رابطه وجود ندارد.
:H1 بين شيوه تدريس دبيران دين و زندگي و سطح الگوپذيري دانشآموزان مقطع متوسطه رابطه وجود دارد.
از آنجايي كه متغيرهاي شيوه تدريس دبيران و الگوپذيري دانشآموزان،
از نوع رتبهاي (مقولهاي) ميباشند، براي بررسي رابطه بين اين دو متغير،
از آزمون استقلال مجذور خي استفاده، و نتايج آن در جدولهاي زير آورده شده است.
جدول 17: فراواني و درصد الگوپذيري دانشآموزان بر اساس شيوه تدريس دبيران
سطح الگوپذيري
شيوه تدريس دبير سطح الگوپذيري دانش آموز مجموع
كم متوسط زياد
نامناسب فراواني 2 20 20 42
درصد 4.8 47.6 47.6 100
تاحدودي مناسب فراواني 1 51 81 133
درصد 0.8 38.3 60.9 100
مناسب فراواني 1 57 167 225
درصد 0.4 25.3 74.2 100
مجموع
فراواني 4 128 268 400
درصد 1 32 67 100
جدول18: نتايج آزمون استقلال خي دو و ضريب همبستگي وي كرامر
آماره ها
آزمون مقدار درجه آزادي سطح معناداري
خي دو (كاي اسكوئر) 19.565 4 0.001 P=
ضريب همبستگي كندال 0.185 - 0.001 P=
با توجه به نتايج جدول بالا، چون مقدار به دست آمده براي آمارة مجذورخي (565/19) در سطح 01/0 و با درجه آزادي 4 از مجذورخي جدول (27/13) بيشتر است (001/0=P و 4=df و 565/19= )، نتيجه ميگيريم كه بين فراوانيهاي مشاهدهشده و مورد انتظار تفاوت معنادار وجود دارد. در نتيجه، فرضية H0 رد و فرضيه H1 تأييد ميشود. بر اين اساس و با توجه به درصدهاي محاسبهشده در جدول17 و ضريب همبستگي كندال به دست آمده (185/0)، چنين استنباط ميكنيم كه بين شيوة تدريس دبيران دين و زندگي و سطح الگوپذيري دانش آموزان مقطع متوسطه رابطه مستقيم وجود دارد.
6- فرضيه ششم پژوهش
:H0 بين خوشخلقي دبيران دين و زندگي و سطح الگوپذيري دانشآموزان مقطع متوسطه رابطه وجود ندارد.
:H1 بين خوشخلقي دبيران دين و زندگي و سطح الگوپذيري دانشآموزان مقطع متوسطه رابطه وجود دارد.
از آنجايي كه متغيرهاي خوشخلقي دبيران و الگوپذيري دانشآموزان، از نوع اسمي و رتبهاي (مقولهاي) مي باشند، براي بررسي رابطة بين اين دو متغير، از آزمون استقلال مجذور خي استفاده، و نتايج آن در جدولهاي زير آورده شده است.
جدول 19: فراواني و درصد الگوپذيري دانشآموزان بر اساس خوشخلقي دبيران
سطح الگوپذيري
خوش خلقي دبير سطح الگوپذيري دانش آموزان مجموع
كم متوسط زياد
بلي فراواني 4 75 268 347
درصد 1.2 21.6 77.2 100
خير فراواني 11 18 24 53
درصد 20.8 34 45.3 100
مجموع
فراواني 15 93 292 400
درصد 3.8 23.3 73 100
جدول20: نتايج آزمون استقلال خي دو و ضريب همبستگي وي كرامر
آمارهها
آزمون مقدار درجه آزادي سطح معناداري
خي دو (كاي اسكوئر) 56.555 2 0.001 P=
ضريب همبستگي
وي(V) كرامر 0.376 - 0.001 P=
با توجه به نتايج جدول بالا، چون مقدار به دستآمده براي آمارة مجذور خي (555/56) در سطح 01/0 و با درجة آزادي 2 از مجذور خي جدول ( 21/9) بيشتر است (001/0=P و 2=df و 555/56= )، نتيجه ميگيريم كه بين فراوانيهاي مشاهدهشده و مورد انتظار تفاوت معنادار وجود دارد. در نتيجه، فرضية H0 رد و فرضيه H1 تأييد ميشود. بر اين اساس و با توجه به درصدهاي محاسبهشده در جدول 19 و ضريب همبستگي وي كرامر به دستآمده (376/0)، چنين استنباط ميكنيم كه بين خوشخلقي دبيران دين و زندگي و سطح الگوپذيري دانشآموزان مقطع متوسطه رابطه مستقيم دارد.
با جمعبندي نتايج آزمون فرضيههاي اين پژوهش، ميتوان مهمترين رفتارهاي اخلاقي دبيران معارف اسلامي موثر در الگوبرداري اخلاقي دانشآموزان را به اين ترتيب طبقهبندي كرد:
1. خوشخلق بودن دبيران معارف اسلامي؛
2. توجه و پايبندي آنان به آداب، سنن و اعتقادات ديني دانشآموزان؛
3. بالا بودن مدرك تحصيلي و سطح علمي دبير؛
4. شيوة تدريس و چگونگي اداره كلاس توسط دبير؛
5. آراستگي ظاهري دبير و رعايت بهداشت عمومي و فردي.
با مقايسة عوامل تأثيرگذار در سطح الگوپذيري دانشآموزان در مييابيم كه از بين تمام عوامل ذكر شده، خوشخلقي دبيران معارف اسلامي داراي بالاترين ميزان تأثيرگذاري است و اين خود اهميت خوشخلقي و خوشرفتاري و شيوة برخورد دبير معارف اسلامي با دانشآموز را ميرساند. همچنين يافتههاي اين پژوهش حاكي از آن است كه دانشآموزان بيش از آنكه به مدرك تحصيلي، رشته تحصيلي، تجربه دبير،شيوه تدريس و حتي ظاهر دبير خود توجه نمايند و به الگوبرداري از وي بپردازند، به اخلاق، منش، خوشرويي و چگونگي احترام به شخصيت خود توسط دبير معارف اسلامي توجه دارند. از اينروي، دبيران دين و زندگي بايد سعي كند در رفتار و اخلاق خود و چگونگي برخورد با دانشآموزان در كلاس درس و محيط خارج از كلاس، چگونگي رويارويي با خطاها و اشتباهات احتمالي دانشآموزان، پيش و بيش از هر چيز بر متانت، ادب و عدالت تكيه كنند.
براساس يافتههاي پژوهش، بعد از خوشخلقي دبير، پايبندي دبير به آداب، سنن، اعتقادات دانشآموز و انجام فرايض و مناسك ديني، از مهمترين رفتارهاي اخلاقي دبيران ديني و قرآن ميباشد كه براي دانشآموزان از نقش الگودهندهاي برخوردار است. به عبارت ديگر، براي دانشآموز، شركت دبير معارف اسلامي در مناسك ديني مانند نماز جماعت، اياماللهها و مراسم مذهبي مهم است و در اين موارد از دبير خود الگوبرداري ميكنند و اين خود وظيفه خطير دبير معارف اسلامي را براي چگونگي حضور در جامعه و مراسم اجتماعي، رعايت شعائر ديني و پايبندي به اعتقادات، سنن و آموزههاي ديني حساستر ميكند.
عامل سوم در افزايش سطح الگوپذيري اخلاقي دانشآموزان از دبيران اسلامي، بالا بودن مدرك تحصيلي و سطح علمي دبيران است. اين موضوع نشان از اهميت توان علمي دبيران، تسلط ايشان بر محتواي درس و توان در پاسخگويي به پرسشها و شبهات ديني و اخلاقي دارد.
همچنين دبيران معارف اسلامي بايد بدانند كه شيوة تدريس آنها به طرز خاص و موشكافانهاي تحت نظر دانشآموزان است. و بنابراين، دبيران ضمن سعي در افزايش معلومات علمي براي تسلط بر محتواي دروس، بايد كار تدريس را با آيات و احاديث ديني شروع كنند و از استفادة به موقع و درست از جملات ادبي و ضربالمثلهاي فارسي نيز غافل نشوند.
همچنين دبيران معارف اسلامي بايد بداند براي تأثيرگذاري بيشتر بر اخلاق دانشآموزان، ضمن رعايت بهداشت فردي و عمومي، ظاهري آراسته و متناسب با شغل معلمي داشته باشند.
با توجه به اين يافتهها، مسئوليت خطير دبيران معارف اسلامي در آموزش مفاهيم و آموزههاي ديني و سعي در ارائه يك نمونه و الگوي اخلاقي متناسب با يك جامعه اسلامي و پرورش اخلاقي دانشآموزان كه سرمايههاي اصلي اين مملكت به شمار ميآيند، سنگينتر ميشود. معلمان بايد بكوشند با تأسي از رسول مكرم اسلامصلياللهعليهوآله كه خداي سبحان ايشان را يك نمونه، و الگوي كامل براي بندگان معرفي كرده است، خود نمونةكاملي از يك انسان كامل و يك الگوي متناسب اخلاقي براي دانشآموزان باشند تا در رسالت خطير خويش در سازندگي اخلاقي آنها روزبهزور موفقتر باشند. اهميت اين نقش و جايگاه هنگامي روشنتر ميشود كه بدانيم دانشآموزان دبيرستاني در اين دورة سني به دنبال يك الگو ميگردند تا خود را به او شبيه سازند. معلم معارف اسلامي به علت نگرش مثبت دانشآموزان به وي و اينكه بيشتر دانشآموزان او را شايستة الگوبرداري ميدانند بايد از اين امر اطلاع داشته و سعي كند نتايج حاصل از اين پژوهش را در رفتار و منش خود منعكس كند.
پيشنهادهاي كاربردي بر اساس يافتههاي پژوهش
با توجه به آنچه در اين پژوهش دربارة توصيف و تبيين اصل الگوپذيري انسان از زواياي مختلف و بررسي شد و با توجه به نقش چشمگير معلمان ديني در تربيت اخلاقي دانشآموزان و الگوپذيري بالاي دانشآموزان از رفتارهاي اخلاقي دبيران معارف اسلامي، موارد ذيل به منظور جهت بهينهسازي فرايند تربيت اخلاقي دانشآموزان و موفقيت بيشتر دبيران معارف اسلامي در دستيابي به مهمترين هدف خود يعني سازندگي اخلاقي دانشآموزان پيشنهاد ميشود:
الف) پيشنهاد به مسئولان و برنامهريزان تعليم و تربيت
1. تهيه و تدوين كتابها يا جزوههاي آموزشي توسط وزارت آموزش و پرورش براي تمام معلمان، بهويژه دبيران معارف اسلامي دربارة شيوههاي تعامل اخلاقي با دانشآموزان با تأكيد بر نقش عمدة خوشخلقي و حسن برخورد اخلاقي دبيران با دانشآموزان؛
2. برگزاري دورههاي آموزشي ضمن خدمت براي دبيران معارف اسلامي دربارة اهميت تربيت اخلاقي.
ب) پيشنهاد به دبيران معارف اسلامي
1. احترام به شخصيت دانشآموز و برخورد توأم با متانت و وقار با آنها و خودداري از توهين به شخصيت دانشآموزان؛
2. خوشرويي با دانشآموز و مواجهة گرم و بشاش با آنان و پذيرفتن اين حقيقت كه دانشآموزان از دبير خوشرو و خوشخلق الگوپذيري بيشتري دارند تا دبير عبوس با چهره درهم و گرفته؛
3. آموزش مفاهيم درسي و اخلاقي استفاده از گفتار متين، به دور از بيان كلمات و لغات لغو و با بياني رسا و شيرين؛
4. تصحيح و بخشش خطاهاي احتمالي دانشآموزان و سعي در كشف علت و ايجاد زمينة مناسب بهمنظور جلوگيري از تكرار آنها؛
5. توجه به چگونگي برخورد و تعامل اخلاقي دبيران با دانشآموزان در محيط خارج از دبيرستان به منزلة يك شاخص كليدي در الگوبرداري اخلاقي در نظر دانشآموز؛
6. سعي در مطالعه و علمآموزي و كسب مدارك علمي بالاتر و بالا بردن علم و اطلاعات خويش براي پاسخگويي به پرسشها و شبهات دانشآموزان؛
7. رعايت عدالت در امر تدريس، تشويق و تنبيه دانشآموزان و دوري از هرگونه تبعيض؛
8. خوشقولي دبيران دين و زندگي؛
9. رعايت نظم كاري؛
10. هماهنگي گفتار با كردار؛
11. نحوة رفتار دبيران با ساير همكاران، نوعي آموزش غيرمستقيم زندگي اجتماعي به شاگردان است و اينكه اين امر نزد دانشآموزان در الگوبرداري اخلاقي از وي تأثير زيادي بر جاي ميگذارد.
12. انجام فرايض و مناسك ديني، رعايت آداب و سنن ديني توسط دبير و تعظيم شعائر و مراسم و احياي سنتهاي اصيل مذهبي و استفاده شايسته و نوين از بزرگداشت ايامالله و اعياد و مناسبتهاي اسلامي و پيراستن آنها از هر گونه افراط و تفريط؛
13. آغاز تدريس با استفاده از آيات و روايات ديني و جلب توجه دانشآموزان به اينكه كارها را بايد با نام و ياد خدا و توسل به ائمه اطهارعليهالسلام شروع كنند.
14. استفاده از جملات ادبي و ضربالمثلها؛ زيرا هدف تعليم و تربيت ديني تنها ارائه اطلاعات و معارف ديني به دانشآموزان نيست. هدف آن است كه دانشآموزان از آموختههاي خود در موقعيتهاي مختلف زندگي روزمره استفاده كنند.
15. رعايت بهداشت عمومي و فردي، همراه با آراستگي ظاهري و پوشيدن لباسهاي مرتب، تميز و متناسب با شخصيت معلم ديني و قرآن.
منابع
ـ اميني، ابراهيم، اسلام و تعليم و تربيت، تهران، نشر انجمن اوليا و مربيان، 1372.
ـ جان دي كرومبولتز، هلن،دي،كرومبولتز، تغييردادن رفتارهاي كودكان و نوجوانان، ترجمة يوسف كرمي، تهران، فاطمي، 1375.
ـ ديلمي، احمد و آذربايجاني، مسعود، اخلاق اسلامي، قم، معارف، 1385.
ـ سادات، محمدعلي، راهنماي معلم (ويژه معلمان ديني)، تهران، وزارت آموزش و پرورش، 1371.
ـ سادات، محمدعلي، راهنماي آموزش تعليمات ديني در مدارس، تهران، چاپ و نشر ايران، 1373.
ـ سعدي، شيخ مصلح الدين، كليات، تصحيح ذكاء الملك فروغي، تهران، جاويدان، 1351.
ـ نمازي شاهرودي، علي، مستدرك سفينة البحار، قم، مؤسسة النشر الاسلامي، 1419 ق.
ـ سيف علياكبر، روان شناسي پرورشي، تهران، آگاه، 1380.
ـ شاملي، عباسعلي، مجموعه مقالات تربيت اخلاقي، قم، معارف، 1386.
ـ شرفي محمدرضا، تربيت اسلامي با تاكيد بر ديدگاههاي حضرت امام خمينيقدسسره، تهران، پنجره، 1379.
ـ علاقه بند، علي، جامعه شناسي آموزش و پرورش، تهران، بعثت، 1375.
ـ عبدالواحدبن محمد تميمي آمدي، غررالحكم ودررالكلم، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1366.
ـ گينات هايم، روابط معلم و دانش آموز، ترجمه : سياوش سرتيپي، تهران فاخته 1375.
ـ نوري طبري، ميرزا حسين، مستدرك الوسائل، قم، 1369، ج 2.
ـ مظلومي، رجب علي، گامي در مسير تربيت اسلامي، تهران، آفاق، 1388