جستاري در نهادينه‌سازي ارزش‌هاي اخلاقي در رسانه

سال چهارم، شماره دوم، پاييز و زمستان 1391، صفحه 133 ـ 164


Islām va Pazhūheshhāye Tarbīyatī, Vol.4. No.2, Fall & Winter 2012-13


محمد فولادي*


چكيده


اين مقاله با رويكرد تحليلي و توصيفي به بررسي راهكارهاي نهادينه سازي اخلاق در رسانه مي‌پردازد.


رسانه‌ها در هر نظام سياسي مهم‌ترين ابزار اشاعه فرهنگ، ارزش‌ها و هنجارهاي حاكم و پذيرفته است كه موجبات ثبات سياسي در جامعه را فراهم مي‌سازد. رسانه‌ها در يك جامعه براي اينكه در رقابت با رسانه‌هاي رقيبب بتوانند به حيات خود ادامه دهند، و رضايت مخاطبان را كسب نمايند، چاره‌اي جز بهره‌گيري از شگردها و شيوه‌هاي گوناگون هنري و جذابيت‌هاي شكلي، تبليغي، روان شناختي، براي نفوذ در ميان مخاطبان خود ندارند. متأسفانه رسانه‌ها در نظام اسلامي،‌ علي‌رغم برخورداري از محتواهاي غني، به دليل ضعف ساختاري و فقدان جذابيت‌هاي لازمِ مخاطب‌پسند، نسبت به رسانه‌هاي رقيب، اقبال چنداني از برنامه‌هاي آن نمي‌شود.‌ از اين رو، اين مقاله، در تلاش است تا راهكارهايي را براي نهادينه‌سازي ارزش‌هاي اخلاقي در رسانه بيان كند.


كليدواژه‌ها: وسائل ارتباط جمعي، ارزش اخلاقي، نهادينه‌سازي اخلاق.





* استاديار موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني(ره)                                                      fooladi@qabas.net


دريافت: 24/ 2/ 1391 ـ پذيرش: 7/ 8 /1391





پيش درآمد


نقش رسانه‌هاي ارتباط جمعي در تعميق و گسترش اخلاق و ارزش‌هاي اخلاقي در جامعه و زندگي شهروندان بسيار حائز اهميت است. اين رسانه‌ها در ايجاد نشاط، شور، شوق، مشاركت و بسيج همگاني در مسائل اجتماعي، سياسي، اخلاقي و وارد كردن اخلاق در خصوصي‌ترين محيط زندگي افراد نقشي بي‌بديل ايفا مي‌كنند. به گونه‌اي كه با پايبندي اين رسانه‌ها به اخلاق، ارزش‌ها و آموزه‌هاي ديني،‌ مخاطبان علاقمند و سپس مذوب به اخلاق و ارزش‌هاي اخلاقي خواهند شد؛ فضائل اخلاقي همچون گذشت،‌ ايثار، همياري، ‌نوعدوستي، فداكاري، راستگويي، حقيقت‌جويي و... و ارائه آن در قالب‌هاي متنوع رسانه‌اي، مخاطبان را جذب مي‌كند.


«اخلاق رسانه»،‌ همچون بسياري از مقولات ديگر نظير «اخلاق سياسي» يا «اخلاق اقتصادي» و...، به اين معناست كه اصحاب رسانه، سياست و اقتصاد، پايبند به ارزش‌ها و آموزه‌هاي اخلاقي باشند. براي مثال، سياستمداري كه ارتباط نزديكي با رسانه‌ها دارد، ‌از توان بسيج عمومي بالايي براي كسب آراي سياسي مردم برخوردار خواهد بود. چنين فردي زماني كه در يك برنامه تلويزيوني شركت مي‌كند و ادب و اخلاق را رعايت مي‌كند و از بداخلاقي اجتناب مي‌كند، مي‌توان از اين طريق،‌ وعده رسانه اخلاقي را نويد داد؛ زيرا به‌صورت غيرمستقيم اخلاق اسلامي را در رسانه ترويج مي‌كند. به عكس، سياستمداراني كه با ارتباط با رسانه‌ها، به ناهنجاري‌ها و بداخلاقي‌هاي اجتماعي دامن مي‌زنند، ‌مي‌توان از اين طريق، شاهدِ جامعه و رسانه‌اي غيرپايبند به اخلاق اسلامي بود؛ زيرا چنين رسانه‌اي به ناهنجاري‌هاي اخلاقي در جامعه دامن مي‌زند.


بنابراين از يك سو،‌ رسانه‌ها و اصحاب و متوليان آنها، بايد آنقدر با مسائل اجتماعي، فرهنگي، ‌آداب، ارزش‌ها و اخلاق اسلامي و اجتماعي آشنا باشند كه ناهنجاري‌ها و بداخلاقي‌هاي اجتماعي را در رسانه‌ها منتشر نكنند و از سوي ديگر،‌ بايد اين رسانه‌ها به اندازه كافي مستقل و بي‌طرف باشند تا اعتبار و منزلت حرفه‌اي خود را حفظ كنند. بدين ترتيب، اگر رسانه‌اي سبكِ كلي در برنامه‌هاي خود، پايبند به اخلاق اسلامي باشد، به حريم خصوصي ديگران تجاوز نكند، اخلاق، ادب و نزاكت را در محاوره‌ها رعايت ‌كند، ‌به نوعدوستي، همكاري و هماياري عمومي تشويق ‌كند، از ترويج خشونت، و شكستن خطوط قرمز و ترويج ابتذال و بي‌بند و باري اجتناب نمايد، و...، اين رسانه، رسانة‌ ديني و اخلاقي خواهد بود.


اين پژوهش به ارائه برخي راهكارها براي نهادينه‌سازي اخلاق و ارزش‌هاي در رسانه است. نكته مهم اينكه رسانه بايد از شگردها و شيوه‌هاي گوناگوني بهره گيرد تا بتواند توان رقابت با رسانه‌هاي رقيب را داشته باشد. اصولاً، در عرصه اخلاق، دين و ارزش‌ها و هنجارهاي ديني، جذابيت شكل و ظاهر برنامه و محتواي غني آن، براي ايجاد رغبت و نهادينه‌سازي ارزش‌ها ضروري است. معمولاً محتواي برنامه‌هاي رسانه‌هاي سكولار غربي، هر چند فاقد غناي لازم است، اما آنان با بهره‌گيري از جذابيت‌هاي شكلي، تبليغي، روان شناختي، همين محتواهاي ضعيف را مخاطب پسند مي‌كنند. همين مهم نيز بايد در رسانه‌ها در نظام اسلامي مورد توجه قرار گيرد. متأسفانه رسانه‌هاي ما در نظام اسلامي،‌ علي‌رغم برخورداري از محتواهاي غني، به دليل ضعف ساختاري و فقدان جذابيت‌هاي لازمِ مخاطب‌پسند، اقبال چنداني از برنامه‌هاي آن نمي‌شود.‌ حتي برنامه‌هاي توليدي غيرهاليوودي، نظير برنامه‌هايي كه در كره و يا ژاپن توليد مي‌شود،‌ علي‌رغم ضعف محتوايي، به دليل جاذبيت‌هاي لازم، با اقبال فراواني مواجه شده است.1



راهكارهاي نهادينه سازي


به نظر مي‌رسد، پرداختن به حوادث تاريخي، بويژه تاريخ اسلام و ارائه الگوهاي ديني و اخلاقي، البته با شكل جذاب و بهره‌گيري از سازوكارهاي رسانه‌اي، پرداختن به موضوعات روز جامعه اسلامي، بهترين شيوه براي جذب مخاطب،‌ نهادينه‌سازي اخلاق و ارزش‌هاي اخلاقي و معارف ديني در رسانه است. اصولاً بايد با رصد مسائل جامعه اسلامي، و پردازش آنها در قالب‌هاي گوناگون رسانه‌اي، اقدام به جريان‌سازي و فرهنگ‌سازي نمود و با ترويج ارزش‌هاي اخلاقي و ديني، دين، اخلاق و فرهنگ ناب ديني را در جامعه نهادينه ساخت. اما مهم‌ترين راهكارهاي نهادينه سازي ارزش‌هاي اخلاقي در رسانه را مي‌توان چنين برشمرد:


1. رسانه‌اي كه در برنامه‌هاي گوناگون خود، از جمله گزارش‌ها، رويدادهاي سياسي، فيلم،‌ سريال، اخبار و...، پايبندي خود را به اصول و ارزش‌هاي اخلاقي نشان مي‌دهد، از نظر اكثر مخاطبان، شهروندان و نخبگان سياسي رسانه ديني و اخلاقي محسوب مي‌شود.


2. معمولاً رسانه‌ها، ‌گاهي به شيوه‌هاي گوناگون و قالب‌هاي رسانه‌اي تحليل، گزارش،‌ خبر، تفسير، ‌فيلم، ‌سريال، ‌گفت‌وگو، مقاله و... و نيز موضوعات خاص اخلاقي را ترويج و يا سوژه خاص اخلاقي را برجسته مي‌سازند. همچنين برخي شخصيت‌هاي اخلاقي و ديني و يا ارزشي را بيشتر از ديگران مورد توجه قرار مي‌دهند، گاهي نيز با برجسته‌سازي موضوعات خاص اخلاقي و يا رخدادي خاص، آن را در راستاي يك نكته اخلاقي و ارزشي برجسته ساخته، در جامعه ترويج مي‌كنند. تأكيد بر اصول اخلاقي و برجسته‌سازي و ترويج آن، ‌يا گفتگو و مصاحبه با برخي شخصيت‌ها و يا بيان حوادث خاص با جهت‌گيري خاص، موجب نهادينه سازي اخلاق در رسانه و يا ترويج ارزش‌هاي اخلاقي در رسانه‌هاست.


3. رسانه‌ها، بويژه از نوع تصويري در بسياري موارد، در باب موضوعات و يا رويدادهاي سياسي و مباحث اخلاقي جهت‌گيري مي‌كنند و موضع خود را به‌عنوان خواست و مطالبات عمومي مطرح مي‌كنند. موضع‌گيري در قبال يك رويداد يا حادثه فرهنگي يا اجتماعي، و يا در خصوص يك رفتار ضداخلاقي از جمله اين موارد است. گاهي رسانه خود را ناظر و نگهبان جامعه مي‌داند و گاهي نيز نسبت به بعضي موضوعات اخلاقي يا فرهنگي، اجتماعي و حتي سياسي موضع منفي مي‌گيرد. البته، ‌گاهي هم در نقش خود مبالغه مي‌كند.


4. منطق غالب رسانه‌ها، و شيوه ارائه برنامه‌ها از سوي رسانه‌ها، منطق تجاري و صنعتي است. محدوديت‌هاي ساختاري، ‌ارتباط رسانه‌ را با اهداف رايج فعاليت‌هاي تجاري مي‌آميزد. البته، در منطق تجاري ‌مي‌توان عواطف و احساسات را در عرصه اخلاق تحريك كرد يا حداكثر سود مادي را در عرصه سياست مورد توجه قرار داد. آنچه در قلمرو عمومي، اجتماعي، فرهنگي و يا اخلاقي مهم تلقي مي‌شود، مهارت برقراري ارتباط با مخاطب،‌ تحريك عواطف واحساسات او و نهادينه كردن اخلاق، آشنايي مخاطب با مقولات فرهنگي و اجتماعي در قالب‌هاي گوناگون رسانه‌اي، از جمله سخنراني، ‌نمايش، ‌تصوير، فيلم، ‌داستان، ‌طنز، ‌گزارش، ‌خبر و ... است. همه اينها ويژگي‌هاي معمولي زبان رسانه‌هاي تجاري است كه در پي ترويج اخلاق در رسانه است.


5. همان‌گونه كه هنرپيشگان با هنرنمايي خويش در فيلم‌ها و سريال‌ها و... در پي جذب مخاطب و نيز كسب شهرت هستند، و همانگونه كه بازيگران سياسي رويدادي را به وجود مي‌آورند و يا موضوعي را طرح مي‌كنند تا به كمك آن، توجه رسانه‌ها و در نتيجه جامعه را به خود جلب نموده، افكار عمومي را به سمت خود جلب نمايند، و پيام و شخصيت سياسي خويش را در كانون توجه رسانه‌هاي پر مخاطب قرار دهند، بايد در سريال‌ها،‌ فيلم‌ها، داستان‌ها،‌ حوادث تاريخي، ‌گزارش‌ها و... بتوان با تحريك عواطف و احساسات، و ارائه سوژه‌هاي ناب اخلاقي، مخاطبان را به خود جلب و در خصوص رفتارهاي ضداخلاقي و نابهنجار و ناشايست موضع‌گيري منفي نمود. بدين‌سان، ‌اجماع عمومي را به سمت و سوي اخلاق اسلامي تحريك و حساس نمود. در واقع، ممكن است برخي سياستمداران يا احزاب و گروه‌ها با استفاده ابزاري از رسانه‌ها، ‌اهداف سياسي خاصي خويش را تعقيب نمايند. اما اصحاب رسانه‌ها بايد با موضع‌گيري منفي به موقع، تأثير آن را خنثي نمايند. همان‌گونه كه مي‌توان با بهره‌گيري از شيوه‌هاي مطلوب در ارتقاي سطح اخلاق و عفت عمومي تلاش نمود و از شگردهاي گوناگون ‌جذاب و مخاطب‌پسند ‌در راستاي نهادينه كردن اخلاق در رسانه گام برداشت.


6. براي عمق‌بخشي به برنامه‌ها و جذب حداكثري مخاطب و نيز نهادينه‌سازي اخلاق و محتواي ديني و فرهنگي برنامه‌هاي توليدي در رسانه، توجه به لايه‌هاي و ابعاد شخصيتي مخاطبان در برنامه‌سازي امري ضروري است. اين لايه‌هاي شخصيتي افراد عبارتند از:


ـ لايه‌هاي زيستي و جسمي: شامل همه جنبه‌هاي فيزيكي كه سلامت ما را تضمين و تأمين مي‌كند.


ـ لايه‌هاي فطري: شامل حقيقت جويي، كمال‌گرايي، لذت طلبي، حس پرستش، زيبايي‌خواهي، خدمت‌گذاري به همنوعان و حس اخلاقي.


ـ لايه‌هاي حواس: شامل تجربه ما از حواس پنج‌گانه كه مبادي ورودي و دريافت اطلاعات است.


ـ لايه‌هاي عواطف: شامل هيجاناتي است كه ما تجربه مي‌كنيم. مثل احساس گناه، يأس، اضطراب، خشم، شادي، غم و نفرت.


ـ لايه‌هاي تجسم ذهني: شامل تفكر دربارة تصوير و زؤياهاي ذهني، تجسم‌هاي شنيداري و تحليل‌هاي گفتاري و...


ـ لايه‌هاي روابط بين فردي: شامل تعامل اجتماعي فرد با ديگران، صله ارحام، ديد و بازديدها، سركشي به افراد مستمند،‌ بيماران و..


ـ لايه‌هاي شناختي: شامل افكار، ايده‌ها، ارزش‌ها، عقايد، فرهنگ، اخلاق و...


ـ لايه‌هاي رفتاري: شامل آنچه مي‌گوييم، انجام مي‌دهيم، عادت‌ها، واكنش‌ها به افراد و وقايع، گريه‌ها، خنده‌ها و...2


7. علاوه بر اين، توجه به اصولي چند در تاثيرگذاري بيشتر و نهادينه شدن اخلاق و برنامه‌ها، بويژه برنامه‌هاي تربيتي ضروري است:


ـ توجه به اصل تأثيرگذاري بيشتر تبليغ غيرمستقيم نسبت به تبليغ مستقيم؛


ـ توجه به اصل محوريت مخاطب و سرمايه‌هاي فردي، اختيار و اراده وي، ظرفيت‌هاي شناختي و عاطفي او، اصل مسئوليت‌پذيري، كرامت انساني، اصل توانايي در تغيير شخصيت او، اصل حقيقت‌جويي، تشويق، و لذت طلبي، ضررگريزي، كمال طلبي، حب ذات و...


ـ توجه به اصل تأييد اجتماعي و تلاش براي تدوين برنامه‌هايي كه بستر مناسبي را جلب رضايت و تاييد اجتماعي مخاطبان را به دنبال دارد.


ـ نگاه مثبت به مخاطبان و نقدها و بازخوردهاي برنامه‌ها؛


ـ توجه به اهميت ضمير ناخودآگاه به‌عنوان بخش اعظم شخصيت انساني،


ـ توجه به اصل رفتار، عمل و زبان بدن مؤثرتر از كلام؛


ـ توجه به اصل هدف وسيله را توجيه نمي‌كنيد و عدم استفاده ابزاري از وسائل و افراد و برنامه‌ها؛3


ـ توجه به اصلِ حق‌گرايي، ارزش‌مداري، راستگويي، همنوايي، و...


ـ توجه به اصل تصوير، معادل هزار واژه است. زبان هنر، نمايش، تصوير، تمثيل، كنايه، نمادهاي تصويري و... ماندگارترين و رساترين ابزار براي تاثرگذاري بر مخاطب مي‌باشد.


ـ توجه به اصل همدلي و همزباني و اينكه همدلي شيرين‌تر از همزباني است. تناسب برنامه‌ها با سطح فهم، ارزش‌ها و باورهاي پذيرفته شده مخاطب.


ـ توجه به اصل تمركز بر درون‌مايه‌هاي فطري، كرامت و صفات مثبت مخاطب و تقويت و جهت دهي آنها با هدف تغيير صفات ناپسند اخلاقي.


علاوه بر آنچه گذشت، برخي محورهاي مهم جهت نهادينه‌سازي اخلاق در رسانه، بيان مي‌گردد:



1. مخاطب شناسي


توجه به ظرفيت‌هاى فكري، عقلانى و تفاوت‌هاى فردى مخاطبان و در نظر گرفتن سطح درك و فهم مخاطب در ارائه نوع برنامه و پيام و ارتباط با او و انتقال پيام‌هاى اخلاقي و تربيتى، و ملاحظه تناسب محتواى كلامى با گنجينه فهم مخاطب در پذيرش پيام‌ نقش تعيين كننده‌اى دارد؛ زيرا ارسال پيام با هدف تغيير نگرش مخاطب صورت مي‌گيرد تا مخاطب در زندگي خويش از اصولي پيروي کند که در اين پيام‌ها بيان مي‌شود. بنابراين، هدف از ترويج و ارائه يك پيام ديني، تغيير و دگرگون‌سازي بينش و نگرش مخاطب پيام است. بنابراين، توجه ويژه به مخاطب امري ضروري است. از اين رو، اگر برنامه و يا پيامي متناسب با سطح فهم مخاطب نباشد، عملاً نه تنها تاثيرگذار نخواهد بود، بلكه ابتر خواهد ماند.


پيامبر اكرم(ص) مي‌فرمايند: «نحن معاشر الانبياء امرنا ان نکلم الناس علي قدر عقولهم؛ ما پيامبران مأموريم که با مردم به اندازه عقل‌هاي ايشان سخن گوييم»4 استاد شهيد مطهرى مى‌گويد: «منطقى كه يك پيرزن را مؤمن مى‌كند، اگر در مورد يك آدم تحصيل كرده به كار برده شود، او را گمراه مى‌كند. يك كتاب در يك زمان، مناسب ذوق عصر و سطح فكر زمان بوده و وسيله هدايت مردم بوده است. همان كتاب در زمان ديگر اسباب گمراهى است.»5


البته قرآن به پيام رسانان اين هشدار را مي‌دهد که يکي از آسيب‌هاي جدي در حوزه رسانه، ترس از بهانه‌جويي مخاطبان پيام است. بسياري اوقات پيام‌رسانان به علت واکنش‌هاي منفي مخاطبان و بهانه جويي آنان، بخشي از پيام، معارف و احکام دين را وامي‌نهند و به ابلاغ آن اقدام نمي‌ورزند(هود:12). به عبارت ديگر، توجه به موقعيت و وضعيت مخاطبان مهم و حائز اهميت است. ولي اين توجه و اهتمام نبايد به اندازه‌اي باشد که اصل پيام را تحت الشعاع خود قرار دهد. از اين رو، قرآن يکي از آسيب‌هاي جدي تبليغ پيام دين را توجه بيش از اندازه به خواسته و تمايلات مخاطبان مي‌داند؛ زيرا اگر از خواسته‌ها و تمايلات آنان پيروي شود، هرگز تغيير نگرش آن چنان که مقصد و هدف است، صورت نخواهد پذيرفت(شوري: 15). توجه به نيازها و ايستارهاي مخاطبان تا جايي درست است که اصل پيام دچار خدشه نشود و تغييري در محتواي پيام صورت نگيرد.


همچنين قرآن كريم با توجه به واکنش‌هاي منفي مخاطبان، به پيام رسان و اصحاب رسانه هشدار مي‌دهد که نبايد تحت تاثير واکنش‌هاي تمسخرآميز و يا استهزاي مخاطبان قرار گرفت و پيام را به شکلي تغيير داد و يا آن را به شکلي در آورد که مخاطب را خوش آيد(کهف: 56). از منظر قرآن، اين واکنش‌هاي سرد را مي‌بايست در قساوت قلب و سنگ دلي مخاطبان جستجو کرد؛ زيرا گاهي مخاطبان حاضر نيستند پيام‌هاي مخالف عقيده خود را گوش دهند، چه رسد به اينکه آن را پذيرفته و تغيير نگرش دهند(آل‌عمران:151). از اين رو، مخاطب‌شناسي، تناسب محتواي پيام با سطح فهم مخاطب و اصل قرار نگرفتن مخاطب و تابع او نبودن، از جمله راهكارهاي موفقيت رسانه‌ها در نهادينه‌سازي ارزش‌هاي اخلاقي در جامعه است.


بنابراين، رسانه‌ها در نظام اسلامي بايد با رصد انتظارات، اقتضاءات، نيازها و خواست‌هاي اقشار گوناگون جامعه، براي هر قشر خاصي بر اساس سطح فهم و درك آنان نسبت به برنامه‌سازي و تهيه خوراك فكري مناسب، در عرصه ارزش‌هاي ديني و اخلاقي اقدام بايسته نمايد. توجه بيش از حد به خواست مخاطب و تغيير محتواي پيام نيز آسيب محسوب مي‌شود.



2. دوسويه و تعاملي بودن برنامه‌ها


از ديگر راهكارهاي نهادينه سازي ارزش‌هاي اخلاقي در رسانه، فراهم‏آوري زمينه‏ گزينش و شكوفاسازي فطرت انسان‌ها است، اما عرصه و مجال گزينش، همواره بايد در دست خود مخاطب باشد. قرآن كريم مي‌فرمايد: «قدافلح من زكّيها» به درستي رستگار شد كسي كه جان خويش را پيراسته نمود. (شمس:9).يعني آنچه دروني شدن تربيت و اخلاق را هموار مي‏كند، تلاش‏هايي است كه از جانب خود فرد انجام مي‏شود. در واقع، رسانه فقط در فراهم كردن زمينه‏هاي شكوفايي بايد تلاش كند، اما گام زدن و پيش‌رفتن در مسير رشد و پيراسته‏سازي، كار خود مخاطب است. به بيان ديگر، اصل گزينش‏گري ونقش مشاركت فعّال و نه انفعالي در نهادينه‌سازي اخلاق و ارزش‌ها، وظيفه‏ فرد است. مخاطب خود بار اصلي رشديابي و كمال يافتگي را بر دوش مي‌کشد.


از جمله روش‌هاي متربي محوري و تعاملي بودن، بهره‌گيري از روش موعظه است. موعظه ممكن است بيروني و از جانب مربي و يا دروني و به‌صورت خودپندي و خود گوشزدي باشد. امام باقر(ع) مي‏فرمايند: «آن كسي كه از درون خود موعظه‌گري نداشته باشد، مطمئن باشد كه موعظه‏ ديگران براي او سودي نخواهد بخشيد.»6 موعظه دروني اين است كه فرد، خودش راه، روش و يا پيام و ايده‌اي را به خود القا و تلقين كند و ارزش‏ها و پايبندي به آنها را به خود بقبولاند. اين‏كار، درحقيقت تثبيت جنبه‏هاي روان‏شناختي و انگيزشي است. آدمي حق دارد كه براي راهيابي خود، در ساختارِ شناختي و انگيزشي و در ساختار عاطفي خود، از سازوكار تثبيت و روش تربيتي خودمهاري استفاده كند. اين روش همان مبارزه با نفس است. اين از ويژگي‏هاي مكتب تربيتي اسلام است كه هيچ‏گاه فرايند تربيت افراد را يك‏باره بر دوش مربي بيروني قرار نمي‏دهد. در تربيت اسلامي، نقش فعّال برعهده متربي است. لازمه اين پافشاري، بر عهده گرفتن موعظه‏ دروني خود و حالت خودمهاري، و تثبيت دروني است.


‌تربيت و موعظه مكمل يكديگراست. اگر توصيه، تربيت،‌و موعظه مبتني بر بيدار سازي فطري آدميان باشد، مورد توجه خاطب قرار گرفته و عملاً ارتباط دوسويه و تعاملي خواهد بود. وقتي كه اصل در تربيت نبوي، فطرت‏مداري باشد، موعظه به‌عنوان يك روش تربيتي به معناي غفلت‏زدايي و باز گرداندن فرد به مسير فطرت و داشته‏هاي فطري خود است.7 اميرالمؤمنان(ع) هم در تاكيد اين روش در نهج البلاغه در نخستين خطبه مي‏فرمايند: «لِيَسْتَأدُوهُمْ ميثاقَ فِطْرَتِهِ؛ وَ يُثيرُوا لَهُمْ دَفائِنَ العُقُول»؛ انسان‏ها را به اداي پيمان فطري كه با خدا داشته‌اند، فراخوانند و گنجينه‏هاي شناختي خردورزي را در آنان برانگيزانند. تا انسان‌ها به كمك فطرت و خرد شكوفا شده خود بتوانند از ميان دو گرايش فجور و تقوا، راه زندگي خود را درست وبي دغدغه گزينش كنند.


بنابراين، رسالت مهم رسانه‌ها در نظام اسلامي در ترويج فرهنگ قرآني و معارف اهل بيت(ع) و آموزه‌هاي اخلاقي، توجه به نقش مخاطب و تعاملي بودن و فراهم سازي بستر مناسب براي شكوفا شدن و بيدار شدن فطرت انساني است تا خود مخاطبان دست به گزينش بزنند و بهترين را انتخاب نموده، بدان عمل كنند.



3. نفوذ و مقبوليت اجتماعي


يكى از مباحث مهم در عرصه تعامل اخلاق و رسانه، مقبوليت اجتماعي رسانه است. سخن در اين است كه اگر رسانه‌اي در يك جامعه از نفوذ و مقبوليت عام اجتماعي برخوردار بود و مردم با مراجعه به آن، اطلاعات و دانش و آگاهي خويش را از آن به دست آوردند، طبيعي است كه تحت تأثير برنامه‌هاي آن واقع شده، به توصيه‌ها و محتواي برنامه‌هاي آن عمل كرده، سرانجام به ارزش‌هاي اخلاقي كه از اين رسانه منتشر مي‌شود، عمل مي‌كنند و در نهايت، محتواي برنامه‌هاي رسانه در سطح رسانه و جامعه نهادينه خواهد شد. در روان‌شناسي اجتماعى مراد از نفوذ اجتماعى «تحت تأثير قرار گرفتن رفتار فرد يا گروه از سوى ديگران» است و آن را به سه دسته تقسيم مى كنند: 1. متابعت؛2. همانندسازى؛ 3. درونى كردن.8


«متابعت»، رفتار فردى را توصيف مى‌كند كه به منظور كسب پاداش و يا اجتناب از تنبيه برانگيخته شده باشد. در «همانندسازى»، فردى فرد ديگرى را براى خود سرمشق قرار مى‌دهد، عملى را كه انجام مى‌دهد، براى كسب پاداش و يا اجتناب از تنبيه نيست، بلكه براى اين است كه با آن شخص همانند شود. مثل اينكه جوانى خود را با ارزش‌هاى معلم يا هنرپيشه يا ورزشكار مورد علاقه خود هماهنگ سازد. اما مقصود از «درونى كردن» آن است كه آن جزيى از وجدان شخصى شود، به گونه‌اى كه نقض آن ارزش نزد شخص طبيعى، احساس خطا و شرم برانگيزد و شخص تعهد وجدانى دارد كه آن را محترم شمارد.9


نهادينه سازي، همواره از متابعت و همانندسازى پايدارتر است؛ زيرا مبتنى بر انگيزه شخص براى صحيح بودن است و همچون «متابعت»، بستگى به نظارت مداوم عاملان پاداش يا تنبيه ندارد و يا همچون «همانندسازى» مشروط به احترام مداوم براى شخص يا گروهى كه با آن همانندسازى مى‌كند، نيست.10 تفاوت اين سه مفهوم در اين است که مهم‌ترين رکن «متابعت»، داشتن قدرت است. به عبارت ديگر، در متابعت نوعي جبر و اجبار نهفته است. اما عنصر مهم همانندسازى، جاذبه و كشش است. براي مثال، در رسانه ملي، اگر برنامه‌ها همراه با جاذبه و بهره‌گيري از هنر باشد، همانندسازي اتفاق مي‌افتد. اما مهمترين عنصر درونى كردن و به اصطلاح، نهادينه کردن، پذيرش و قابليت از سوي مخاطب است. اگر برنامه‌اي در رسانه ملي از سوي مخاطب مقبول واقع شد، نهادينه خواهد شد؛ يعني اگر مورد پذيرش افراد واقع شد، خود مخاطبان بدان عمل کرده، جزيي از زندگي و رفتار اجتماعي آنان خواهد شد. براي مثال، رعايت حرمت افراد و حفظ آبرو و حيثيت آنان در رسانه ملي در قالب يک سريال و يا فيلم و سرانجام آن براي کساني که در اين زمينه هنجارشکني مي‌کنند، چنين است: کسي که در رسانه ملي به دليل ترس توبيخ و يا اخراج و حفظ شغل خود، به کسي طعنه نمي‌زند و آبروي افراد را نگه مي‌دارد، و رفتار خود را در اين زمينه متعادل مى‌كند، رفتارش بيانگر «متابعت» و پيروى از قانون است. كسى كه از اين قانون به اين دليل پيروى مى‌كند كه همواره همسر، دوست مورد علاقه، و يا پدر او از اين قانون اطاعت مى‌كردند، اين رفتار فرد، «همانندسازى» است. اما فردي که با ديدن فيلم و يا برنامه‌اي تلويزيوني، از محتواي آن قانع شده و به اين باور رسيده است كه حفظ حرمت افراد، امري بايسته، خوب و درست مي‌باشد و براى حفظ شخصيت و حرمت افراد، احترام قائل شود و حرمت ديگران را رعايت نمايد، اين كار وي «نهادينه شدن» و يا «درونى كردن» است.


بنابراين، نهادينه شدن و درونى كردن، بر فعال كردن مخاطب تأكيد دارد و بر خودجوشى، خودانگيختگى، خوديابى و خود رهبرى اصرار مى‌ورزد. اگر ارزش‌هاي اخلاقي و اسلامي در رسانه ملي در نظام اسلامي درونى شوند، ديگر شاهد رونق ارزش‌هاي فرهنگي بيگانه با فضائل انساني و اسلامي در ميان جوانان خويش نخواهيم بود. ديگر به راحتي امواج بي‌رحم رسانه‌هاي بيگانه و ماهواره‌ها، نمى‌تواند دل‌هاى جوانان ما را تسخير كند. اگر ما در جامعه اسلامي خويش و در ميان جوانان خود، به يك باره شاهد الگوهاى بيگانه هستيم که جوانان ما خود را با اين الگوها همانند مي‌کنند، همه اينها گوياى اين واقعيت است كه ارزش‌ها و فضائل اخلاقى و ارزش‌هاى دينى در رسانه‌ها، به ويژه رسانه ملي ما و در نتيجه، در ميان جوانان ما نهادينه و درونى نشده است.


با نهادينه شدن اخلاق و ارزش‌هاي اخلاقي در رسانه‌ها، شرايطى فراهم مى‌شود كه اصحاب رسانه‌ها نيازى به دروغ‌گويى، شايعه‌سازي و تبهكارى ندارند و به‌صورت خودجوش، بر گرايش‌هاى فطرى چون فضيلت‌جويى، حقيقت‌خواهى، كمال‌طلبى تأکيد خواهند نمود. در شرايط گوناگون عادي و حتي بحراني رنگ عوض نمى‌كنند و براي نيل به اغراض شخصي خويش، به رذائل اخلاقي توسل نمي‌جويند. به تبع افراد جامعه و مخاطبان رسانه‌ها نيز کم کم به متابعت، همانندسازي، و در نتيجه، دروني‌سازي و نهادينه‌سازي فضائل و ارزش‌هاي اخلاقي در خود همت مي‌گمارند.


در انديشه ديني و در روايات از اين حالت، به‌عنوان برخوردارى از واعظ درونى ياد شده است كه بدون آن، پيمودن راه تكامل اخلاقى مشكل خواهد بود. امام سجاد(ع) مى‌فرمايند: «اى فرزند آدم، تو همواره در مسير خير و خوبى قراردارى، تا زماني كه واعظى از درون داشته باشى و مادام كه حسابرسيِ خويشتن از كارهاى اصلى تو باشد.11 امام على(ع) نيز مى‌فرمايند: «آگاه باشيد آن كس كه به خويش كمك نكند تا واعظ و مانعى از درون جانش براى او فراهم گردد، موعظه و اندرز ديگران در او اثر نخواهد داشت.»12



4. فطرت مداري


در انديشه ديني، برخي ارزش‌ها و فضائل اخلاقي ريشه در فطرت پاک انساني دارد که از آغاز تولد با او همراه و همزاد است. فطرى بودن اين ارزش‌ها در قرآن کريم اين گونه مطرح شده است: «فَألهَمَها فُجُورَها وَتَقْويها؛ آنگاه خداوند به نفس انسان، فجور و تقواى آن را الهام كرد»(شمس: 8). امام صادق(ع) در تفسير اين آيه مى‌فرمايند: «خداوند با فيض الهام خود، نيك و بدها را بر بشر آشكار فرموده است.»13 و يا مى‌فرمايد: «خود طبيب خود مى‌باشى و درد و درمان براى تو تبيين شده است، بنگر كه چگونه براى خود گام برمى‌دارى.»14


«فطري بودن» ارزش‌ها و فضائل اخلاقي در انديشه ديني، در ادبيات روان‌شناسان «وجدان اخلاقي» نام دارد. ژان ژاك روسو مى‌گويد: «به تمام ملل دنيا نظر بيندازيد، تمام تاريخ‌ها را ورق بزنيد، در بين تمام اين كيش‌هاى عجيب و غريب و ظالمانه، در بين تمام اين عادات و رسوم بى‌نهايت متنوع، همه جا همان اصول عدالت و درستى، همان قوانين اخلاقى، همان مفاهيم نيكى و بدى را خواهيد يافت. بنابراين، در اعماق همه روح‌ها يك اصل فطرى عدالت و تقوا يافت مى‌شود كه ما على رغم قوانين و عادات، اعمال خود و ديگران را از روى آن قضاوت مى‌نماييم و خوب و بد آن را معلوم مى‌كنيم. اين همان است كه من وجدان مى‌نامم.»15


از اين رو، پيامبر گرامي اسلام(ص) مأموريت آسمانى خود را تتميم و تثبيت ارزش‌هاى اخلاقى و نه آموزش، انتقال، القاء و ايجاد آنها برشمرده، مى‌فرمايد: «بُعِثْتُ لأُتمِّمَ مَكارِمَ الأخْلاقِ؛ به پيامبرى برانگيخته شدم تا مكارم اخلاق را تتميم كنم.»16 معناى «تتميم» اين است كه مكارم اخلاق قبلاً وجود داشته و هدف از بعثت، تكميل آنها بوده است. امام على(ع) نيز هدف از بعثت انبيا را چنين بيان مى‌كند: «لِيُثيروا لَهُمْ دَفائِنَ العُقُول؛ پيامبران آمدند تا گنجينه‌هاى خرد را در ايشان شكوفا سازند.»17 بر اين اساس، به منظور درونى كردن ارزش‌ها و فضائل اخلاقى، بايد شرايط رشد و شكوفايى قابليت فطرى را براي متربي و در بحث ما، مخاطب فراهم كرد. بايد در انتقال مفاهيم، فضائل و ارزش‌هاي اخلاقي، اقدام به بيداركردن كردن فطرت خفته مخاطبان نمود. به گونه‌اي كه خود مخاطب واقعيت را شناخته، پايبندي عملي خود را بدان نشان دهد. يكي از شاخص‏هاي نظام تعليم و تربيت نبوي «فطرت‏ مداري» است. فطرت مداري يعني اهميت توجه به داشته‏ها و محتوياتي كه در فطرت انسان است. بسياري از مربيان بر اين باورند كه فرايند تربيت عبارت است از: فراهم‌سازي زمينه‌هاي اجتماعي‏سازي يا جامعه‏پذيري فراگيران؛ يعني رسانه در فرايند تربيت به فرد كمك مي‏كند كه ارزش‌ها، هنجارها و بايد و نبايدهايي را كه توسط رسانه، فرد و يا گروهي كه در جامعه عرضه شده و توسط افراد، به‌عنوان هنجارها جتماعي پذيرفته شده است، بپذيرد و به آنها ملتزم شود. اين پذيرش و پايبندي، همان «دروني‏سازي» يا دروني شدن هنجارهاي اجتماعي، ايده‏ها، آرمان‏ها ونظام‏هاي ارزشي است.


در منطق قرآن كريم، اصل فطرت‏مداري به‌عنوان يكي از شاخص‏هاي اصلي انسان‏شناختي است. تربيت نبوي از نوع جامعه‏پذيري يا اجتماع‏پذيري يا اجتماعي‏سازي صرف نيست، بلكه فرايند شكوفاسازيِ يا هموارسازي بستر شكوفايي داشته‏هاي فطري است. قرآن مي‏فرمايد: «فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا» (روم:30)، اين فطرتي است كه خداوند انسان‌ها را بر پايه آن آفريده است. الاهي بودن فطرت، حاكي از اين است كه پيش از هر نوع آموزش و تربيتي، نوعي شناخت، كشش و گرايش به سمت دين، خداوند و توحيد در نهاد آدميان وجود دارد كه مي‏تواند پرورش يابد و شكوفا شود. روايت نبوي مي‌فرمايد: «كل مولود يولد علي الفطره»؛ هر نوزادي با فطرت يا بر فطرتي الاهي زاده مي‏شود.18 امام باقر(ع) در توصيف اين فطرت الاهي فرمود: «اَلْمَعْرِفَةُ بِأنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ خالِقُه»، شناخت فطري انسان‌ها به اينكه خداوند آفريننده آنان است.19 بنابراين، يكي از بهترين شيوه‌هاي نهادينه سازي،ارزش‌ها و اخلاق در رسانه، شيوه بيدار كزدن فطرت خفته انسان‌ها، و ساختن برنامه‌هايي در جهت بيدارسازاي فطرت پاك مخاطبان و تاكيد بر فطرت مداري است.



5. هشداردهي و بيدارسازي


نخستين گامي كه پيامبران در دروني‌سازي ارزش‌هاي اخلاقي و قرآني براي مخاطبان خود برمي‏دارند، بيدارسازي و متوجه كردن مردم به آيات الاهي است. در انسان‌شناسي اسلامي، كليّت آفرينش انسان و ابعاد وجودي او، اعم از بعد رواني يا جنبه‏هاي فيزيولوژيك، مظهر، تجلّي و جلوه‏اي از حكمت و قدرت ذات باري جلّ و علا است. مخاطبان پيامبران، كساني هستند كه پيش از اينكه مخاطب مربيان و آموزشگران الاهي شوند و به موهبت تربيت نبوي دست يابند، يك نوع گم‏شدگي و سردرگمي داشته‏اند. سردرگمي در يافتن راه زندگي و رشديابي، يعني سردرگمي در مسير فطرت و از ياد بردن توانش‏ها و قابليت‏ها. پيامبران در مرحله‏ تلاوت آيات، مخاطبان خود را متوجه محتوا و قابليت‏هاي فطرت خود مي‏كنند. پس نخستين كار پيامبران در دروني‌سازي ارزش‌ها اخلاقي و ديني، تلاوت آيات خداوند است:«يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ»؛ يعني جهت‏دهي و هدايت انسان‏ها به مسير خداوند است. چيزي كه انسان‏ها را در حالت گم‏شدگي متوجه خداوند مي‏سازد، فطرت است؛ زيرا در آيه 30 سوره‏ روم، فطرت هم يكي از آيات الاهي تلقي شده است. پس، گام نخست در دروني سازي ارزش‌ها از منظر اسلام، بيدارسازي و جهت‏دهي مردم به سمت فطرت خدايي است، كه نشانه و آيه‏اي است براي راه‏يابي به سمت خداوند. بنابراين، مهم‌ترين، و نخستين گام در دروني سازي ارزش‌ها، عبارت است از: آگاهي بخشي، هشداردهي، و بيدارسازي. ولي آگاهي بخشي خود دو مرحله دارد: مرحله‏ اول، خارج شدن از ضلال و سرگرداني، و بازگشت به هدايت و مسير فطرت است. به عبارت ديگر، پيراستن از رذائل اخلاقي و آراستن به فضائل اخلاقي.20



6. پيراسته‌سازي و آراسته سازي


گام مهم ديگر در دروني‌سازي ارزش‌ها‌، بويژه در اخلاق اسلامي، تزكيه و پيراستن از رذائل اخلاقي است. پس از اينكه فراگير و مخاطب از ميان دو نظام ارزشي، رذائل و نبايدها را از خود پيراست، و مسير درست را گزينش كرد، در مسير رشد و تزكيه پيش مي‏رود. ولي اين رشديابي يا پيراستگي هنگامي است كه وي، تعارض دروني خود را به نفع ارزش‏هاي الاهي و اخلاقي حل كرده باشد. پس تزكيه و پيراسته‏سازي، پيامد طبيعي گزينش صحيح در تعارض دروني و عبور موفقيت آميز از سنگلاخ نبرد گرايش‌ها است؛ زيرا مرحله‏ تزكيه و پاكيزه‌سازي عبارت است از: تثبيت و استقرار شخصيت انسان در جهت فضائل و ارزش‏هاي مثبت. همچنان كه قرآن مي‌فرمايد: «واتل عليهم نبأ الذي آتيناهُ آياتنا فانسلخ منها»، و بر آنان بخوان سرگذشت كسي را كه آيات خود را به او داديم، اما او سرانجام خود را از آنها تهي كرد(اعراف: 175).


بنابر آنچه از قرآن به دست مي‌آيد، اگر فردي از مرحله‏ تلاوت آيات بگذرد و به مرحله برخورداري از نشانه‏هاي هدايت برسد، اگر موفق نشود تعارض دروني‏ خود را به نفع تقوا به گونه‌اي تثبيت شده حل كند، شكست خواهد خورد. پس انسان در آغاز راه بر سر دوراهي «أَخْلَدَ إِلَي الْأَرْضِ»، و«يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعِي إِلَي رَبِّك»(فجر:27)است؛ و «فَادْخُلِي فِي عِبَادِي»(فجر:27)، خطاب به كسي است كه راه هدايت را پس از گزينش پيموده است و به مرتبه عبوديت دست يافته است.


بنابراين، بايد رسانه‌ها به گونه‌اي زمينه را براي ترويج و پذيرش فضائل اخلاقي و آموزه‌هاي ديني فراهم سازد كه مخاطبان خود، پس از پيراستن از رذائل، به مرحله آراستن فضائل نائل آيند؛ مسير و راه را به روشني تشخيص داده، راه فطرت و خداداي و پذيرش الگوهاي اخلاقي و فضائل را در پيش گيرند.



7. الگودهي، اسوه‌سازي و الگوسازي


از جمله روش‌هاي مؤثر در تربيت انسان، روش الگويي است. همچنين از جمله را‌هكارهاى درونى سازي ارزش‌هاى متعالى اخلاقي، فراهم كردن شرايطى است كه افراد و مخاطبان با ميل و انگيزه و از روى نياز، الگوهاى مورد نظر خود را كشف كنند و به طور خودانگيخته، با آنچه كه خواهان ارائه آن هستند، همانندسازى كنند. روش الگويى از اين جهت اهميت دارد كه موانع بزرگ را از فرا روى انسان برمى‌دارد؛ زيرا در اين صورت انسان مى‌فهمد وصول به هدف، همچنان كه براى افراد مورد قبول او هموار شده، براى او نيز ممكن خواهد بود و او از ترديد و سرگردانى نجات مى‌يابد. روش الگويي از اين جهت اهميت دارد كه يکي از ويژگي‌هاي انسان، کمال‌خواهي است. هر انساني ذاتاً در جست‌وجوي برترين‌هاست. از اين رو، انسان براي نيل كمال هرچيزي، از جمله كمال خويش، هميشه به دنبال تعليم وتربيت و فراگيري علم و دانش و کسب مهارت‌هاي فني

و عملي است.21 تا خويشتن را از احساس نقص و نياز، كه همواره توجه آدمي را به خود جلب مي‌کند، برهاند. اين ميل فطري، که در سراسر وجود انسان سايه افکنده است،

به طور طبيعي وي را به الگوگيري فرامي‌خواند. يكي از بهترين روش‌هاي يادگيري و تعليم و تربيت، روش الگويي است. اين شيوه در زندگي انسان از اوان كودكي شروع شده و تا پايان عمر ادامه دارد. رفتار تقليدگونة کودک نمونه بسيار روشني از اين ويژگي رواني بشر است.22


آنچه در اين زمينه مهم است، انتخاب آگاهانه و عالمانه الگوها است. انسان بايد با شناخت و آگاهي کامل، الگويي را در زندگي برگزيند که تأسي به آن الگو، موجب کمال واقعي و مايه عزت و سربلندي او در دنيا و آخرت گردد. چنين الگوي جامع و ايده‌آل را خداي متعال در قرآن به‌عنوان «اسوه حسنه» ياد كرده‌است. مقصود از اسوه حسنه، الگويي نيکو و تمام عيار در همه ابعاد زندگي، بدون هيچ نوع نقص و کاستي مي‌باشد. در همين ارتباط، خداي سبحان دو شخصيت بزرگ را به‌عنوان اسوه حسنه به مردم معرفي نموده است:


1. حضرت ابراهيم خليل(ع): «براي شما تأسي نيكويي است در زندگي ابراهيم و كساني كه با او بودند؛ يعني آنان، در صبر و استقامت و مبارزه با بت‌پرستي، در گذشته و حال، الگوي شايسته ومناسبي براي موحدان وخدا پرستان بوده‌اند»(ممتحنه:4).


2. پيامبر اكرم(ص)«شما را به حق در (خصلت‌ها و روش‌هاي رفتاري) پيامبر الگوي نيكو و پسنديده‌اي است. »(احزاب:21).


پس از رسول خدا(ص)، اهل بيت(ع) آن حضرت، کامل‌ترين الگوي‌هاي نجات‌بخش براي جامعه بشري هستند و اقتداي به آن بزرگواران همانند تأسَي به شخص رسول لله(ص) هدايت کننده و سعادت آفرين است .


قرآن كريم در اين باره براى كسانى كه در مسير كسب كمالات انسانى قدم برمى‌دارند، مى‌فرمايد: «لَقَد كانَ لَكُم فى رَسولِ اللهِ أُسوَةُ حَسَنَةٌ؛ رسول خدا براى شما اسوه نيكويى است»(احزاب:33). امام على(ع)، سيره نبوى را كليدى‌ترين الگوى جهت دهنده دانسته و راهيابى خود به مكارم اخلاق را رهين همراهى و همگرايى با پيامبر(ص) قلمداد نموده، مي‌فرمايد: «من هماره با پيامبر بودم بسان فرزندى كه هميشه با مادر است. هر روز نشان تازه‌اى از اخلاق نيكو برايم آشكار مى‌فرمودند و به من فرمان مى‌دادند كه به ايشان اقتدا نمايم.»23


امام على(ع) پس از برجسته‌سازى نقش الگويى پيامبر(ص)، بر نقش الگويى زندگى و سيره اهل البيت(ع) تأكيد مى‌ورزد. آنجا كه مى‌فرمايد: «اى مردم، به اهل بيت پيامبرتان بنگريد. از آن سو كه آنان گام برمى‌دارند برويد، پاى در جاى پاى آنان بگذاريد كه هرگز آنان شما را از راه هدايت بيرون نمى‌برند و به پستى و هلاكت نمى‌كشانند. اگر سكوت كردند، سكوت كنيد و اگر قيام كردند، همراه ايشان قيام كنيد. از آنان پيشى نگيريد كه گمراه مى‌شويد و از آنان عقب نمانيد كه نابود مى‌گرديد.»24


امام عليu در نهج البلاغه بر اين روش تأكيد بسيار دارند: «براي تو كافي است كه راه و رسم زندگي پيامبر … را الگوي خود قرار دهي ... پس به پيامبر … پاكيزه و پاكت اقتدا كن كه راه و رسم زندگي او الگويي است براي الگو طلبان.» 25 امام u تربيت و تأديب با عمل را بر تربيت زباني مقدم مي‌دارند. اين همان استفاده از روش الگويي است: «آن كه خود را پيشواي مردم سازد... پيش از آن كه به گفتار تعليم فرمايد، بايد به كردار ادب نمايد.»26


در درجة اول مربي بايد با افعال پسنديدة خود، متربي را تربيت كند؛ زيرا طبع انسان اين گونه است كه با مشاهدة اعمال و افعال سريع‌تر تأثير مي‌پذيرد، تا با گفتار، و فعل انسان بيشتر از قول انسان، دال بر احوالات دروني اوست،27 لذا اگر با عمل امري را تبليغ كرد، اثرش بيشتر از اين است كه صرفاً با زبان به آن امر دعوت نمايد. متوليان امور فرهنگي و تربيتي، و كساني كه مسئوليت تربيت و ارشاد ديگران را بر عهده دارد، بويژه رسانه‌هاي ارتباط جمعي لازم است ابتدا خود، از آداب و تعاليم دين و اخلاق آگاهي كافي داشته، پايبندي عملي خود را بدان نشان دهند، تا زمينه پذيرش آموزه‌هاي تربيتي فراهم شود. مخاطبان براي پيروي از آنچه از رفتار و حالات پيشوايان ببينند، آماده‌ترند تا گفتار آنان. آنها وقتي كه در رفتارها خلاف آن گفتار را مشاهده كنند، به آن گفته‌ها بدگمان مي‌شوند، هر چند كه اين گفتار درست و صحيح باشد.28


بنابراين ارشاد و راهنمايي قبل از هر چيز نيازمند عمل است. در حديث است كه خداوند سبحان به حضرت عيسي u فرمود: «ابتدا خودت را موعظه كن، اگر پندپذير و اصلاح شدي، آن گاه مردم را موعظه كن، و الا بايد از من شرم كني كه خودت پندپذير نباشي ولي ديگران را موعظه كني.»29 پس از حضرات معصومان(ع)، نقش الگويى عالمان ديني، رهيافتگان، والدين، مربيان و معلمان نيز بسيار مهم و درخور توجه است. استفاده رسانه‌ها در نظام اسلامي از روش الگويى، مؤثرترين و طبيعى‌ترين وسيله براى انتقال ارزش‌هاى اخلاقى و فرهنگى در سطح جامعه است. رسانه‌ها مي‌توانند در قالب سريال‌ها، برنامه‌هاي گفتگوي تربيتي و اخلاقي جذاب، در عرصه‌هاي گوناگون الگوهاي اخلاقي و تربيتي را شناسايي و اقدام به تبليغ و ترويج آنان نمايند. طبيعي است كه بهترين و كارآمدترين شيوه، عمل و پايبندي اصحاب رسانه‌ها به فضائل و ارزش‌هاي اخلاقي است: بر همين اساس، امام صادق(ع) مى‌فرمايد: «كُونوا دُعاةَ النّاسِ بِأَعْمالِكُمْ وَلاتَكُونوا دُعاةً بِألْسِنَتِكُمْ؛ به وسيله عمل خود، راهنما و راهبر مردم به سوى فضيلت‌ها شويد و تنها دعوتگر زبانى نباشيد.»30 امام صادق(ع) مى‌فرمايند: «هرگاه شخص عالم به مقتضاى علم خويش عمل نكند، اثر موعظه‌اش همچون آب باران بر روى سنگ صاف از قلب‌هاى مردم محو خواهد شد.31 از اين رو، رسانه‌ها در نظام اسلامي بايد، خود بيش از همه مقيد و پايبند به فضائل اخلاقي باشند.



8. زمان‌شناسي


يكى ديگر از راهكارهاى نهادينه‌سازي ارزش‌هاي اخلاقي در رسانه، توجه به تغييرات و مقتضيات زمانى در انتقال اين مفاهيم است. وقتى فرهنگ و ادبيات يك ملت در گردونه جامعه دستخوش تحول و دگرگونى مى‌شود، لازم است رسانه‌ها به‌عنوان عوامل فرهنگ‌ساز فعالانه وارد عرصه شده، رسالت ديني خويش را بر اساس مقتضيات زمان در عرضه‌ها گوناگون جامعه متناسب با سطح فهم و شعور و خواست جامعه به انجام رسانند. در همين زمينه، استاد شهيد مطهرى مى‌گويد: «در هدايت و رهبرى نسل قديم، كه سطح فكرش پايين‌تر بود، ما احتياج داشتيم به يك طرز خاص بيان و تبليغ و يك جور كتاب‌ها، كه امروز آن طرز بيان و آن طرز كتاب‌ها به درد نمى‌خورد. بايد و لازم است رفورم و اصلاح عميقى در اين قسمت‌ها به عمل آيد، بايد با منطق روز و زبان روز و افكار روز آشنا شد و از همان راه به هدايت و رهبرى مردم پرداخت.»32


در آموزه‌هاى دينى و اخلاقي، زمان‌شناسى مورد تأكيد فراوان رهبران ديني ما است. امام على(ع) مى‌فرمايد: «لاتَقْسِرُوا أَوْلادَكُمْ عَلى آدابِكُمْ فَأنَّهُمْ مَخْلُوقون َلِزَمانٍ غَيرِزَمانِكُمْ؛ فرزندانتان را به ادب خود(آنگونه كه خود تربيت شده ايد) مجبور نسازيد كه آنان پديده‌هاى زمان ديگرى هستند.»33 بنابراين، رسانه‌هاي ارتباط جمعي بايد با آشنايي كامل با نسل نو، و نيازها و انتظارات آنان، هدايت اين نسل را عهده‌دار شوند.


علاوه بر اين، اصحاب رسانه‌ها بايد با آگاهي و شناخت كافي از مقتضيات روز جهاني و نيز شيوه‌هاي نوين تربيتي، و بهره‌گيري از سازوكارهاي روان‌شناختي براي جذابيت بخشي به برنامه‌هاي خود، و مهارت افزايي براي افزايش توان رقابت با رسانه‌هاي سكولار جهاني و... همواره با لحاظ كردن عنصر زمان، در پي نهادينه سازي اخلاق در رسانه باشند.



9. مسئله‌محوري و ايجاد روحيه پرسش‌گري


براى نهادينه‌سازي فضائل و طرد رذائل اخلاقي در رسانه‌ها، بايد اين امكان و بستر را فراهم ساخت تا افراد خود شخصاً در شكوفايى استعداد خويش سهيم باشند. اصحاب رسانه‌ها در ساخت برنامه‌ها، فيلم‌ها و تهيه گزارش‌هاي خويش، و... بايد تلاش وافر براي افزايش سطح علم، دانش و معرفت مخاطبان نموده، روحيه پرسشگري را در آنان تقويت نمايند تا رسانه‌ها به‌عنوان يك رسانه آموزشي و تربيتي جلوه نموده و فرصتى را براي مخاطبان خويش فراهم سازند تا افراد خود به كشف و درك استدلال‌هاى منطقى مجهز شوند. پدران و مادران و يا معلمان از ناپايدارى فضائل اخلاقى و تمرد دانش آموزان و فرزندان خود شكايت مى‌كنند، مشكل اين جاست كه كار اغلب آنان نصيحت كردن و تحميل كردن نظرات خودشان است. روش نصيحت مستقيم و لفظى، صرفاً جنبه برونى و ظاهرى دارد كه هر لحظه بايد منتظر فروپاشيدن آن بود. يكى از راه‌هاى مؤثر و پايدار در يادگيرى، استفاده از سبك طرح معما و سؤال و ايجاد بحران و مخمصه و ايجاد شور كشف و شوقِ دستيابى به حقيقت است. قرآن كريم در واقعه داستان حضرت ابراهيم(ع) به اين موضوع اشاره مى‌كند و از طريق مواجه كردن مخاطب با معما و سؤال، مردم را به پوچى باورها و عقايدشان رهنمون مى‌سازد. آنجا كه مى‌فرمايد: «فَرَجَعُوا إلى اَنفُسِهِمْ؛آنها به فكر فرو رفتند و به حقيقت خود بازگشتند»(انبياء:64 ).


خاصيت طرح سؤال و معما اين است كه مخاطب به فكر كردن تشويق مى‌شود تا خود در بازشناسي، كشف واقعيت، تفهيم، اقناع، پذيرش منطقي خويش سهيم باشد. البته نبايد منكر نقش موعظه و نصيحت و تذكر مستقيم بود. در حالى كه با شيوه اكتشافى و طرح سؤال و معما، مخاطب با يك عامل درونى مواجه است كه با آشنايى با علت رفتار خود، به اعمال درست پى مى‌برد. استفاده از شيوه پرسش و طرح سؤال، وسيله‌اى مؤثر براى درگير كردن ذهن مخاطب در فرايند كشف و ابداع پديده‌ها است. از طريق پرسش‌هاى سازنده، مهارت‌هاى خودآموزى و خودفهمى مخاطب پرورش مى‌يابد. بايسته است سيماي ج.ا.ا. با بهره‌گيري از اين شگرد، در پي نهادينه و دروني‌سازي ارزش‌ها و فضائل اخلاقي، و طرد و اجتناب از رذائل اخلاقي برآيد.



10. بستر‌سازي و آماده سازي مخاطبان


از جمله مؤلفه‌هاى مهم در فرايند نهادينه‌سازي اخلاق در رسانه، مرتبط بودن نياز درونى، با پيام است. براى پيدايش و تقويت رفتارهاى مطلوب، ارزشى و اخلاقي، روش‌هاى تحميلى و اجبارى نمى‌تواند به گونه‌ بايسته و شايسته مؤثر واقع شود. قالب‌ها و الگوهاى ساختگى و فرمان دادن و تحميل كردن و واداشتن و بازداشتن، زور و اجبار، امر و نهي بدون در نظر گرفتن ميل، اراده، آگاهى و ظرفيت و نيز منزلت افراد و در نهايت، دخالت‌هاى مستقيم، مانع كشف حقيقت و خوديابى‌هاى درونى مي‌شود. در همين زمينه، علامه جعفرى مى‌گويد: «وظيفه اساسى تعليم و تربيت اين است كه از راه آگاهى صحيح از وضع روانى انسان‌هاى مورد تعليم و تربيت، هر حقيقتى شايسته، كه براى فراگيرى يا گرويدن القا مى‌شود، انسان متعلم و مورد تربيت بايد آن را يكى از پديده‌هاى فطرت خود احساس كند، نه اينكه چيزى از بيرون به او تحميل كنيم.»34


البته هدايت، نقش مهمى در انتقال پيام اخلاقي دارد. ولى هدايت غير از دخالت است. اين همان چيزى است كه خداوند به پيامبرش چنين گوشزد مى‌كند: «فَذَكِّرْ إنِّما أنْتَ مَُُذَكِّّرٌ لََسْتَ عَلَيْهِِْم بِمُصَيْطِرٍ؛ تذكر ده كه تو فقط تذكردهنده‌اى، تو مسلط بر آنها نيستى كه مجبورشان كنى»(غاشيه:21-22). بنابراين، در فرايند انتقال و نهادينه سازي ارزش‌ها و فضائل اخلاقي، اگر تمايل درونى و قلبى به وجود نيايد و اگر مخاطب آمادگي لازم را پيدا نكند، هرگونه ارتباط منطقي با مخاطب پايدار نخواهد بود و پيام نيز اوقع في النفس نخواهد شد. اين موضوع در كلام اميرالمؤمنين(ع) به شكل‌هاى گوناگون بيان شده است و نشان دهنده آن است كه قلب به‌عنوان كانون ميل،رغبت و گرايش نقش مهمى در پذيرش و باور پيام‌هاى تربيتى دارد. آن حضرت مى‌فرمايد:«إِنَّ لِلْقُلُوب شَهْوَةً وإِقْبَالاً وَإِدْباراً فَأتُوهَا مِنْ قِبَلِ شَهْوَتِهَا وَإِقْبالِهَا فَأنَّ القَلبَ ِإذَا أُكْرِهَ عَمِيَ؛ دل‌ها را روى آوردنى و پشت كردنى است، پس دل‌ها را آنگاه به كار واداريد كه خواهشى دارند و روى آوردنى؛ زيرا اگر دل را به اجبار به كارى وادارى، كور مى‌شود.»35 كلامي به همين مضمون از آن حضرت نيز چنين آمده است: «إِنَّ هذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ كَمَا تَمَلُّ الأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائفَ الْحِكَمْ؛ همان طورى كه تن‌ها ملول و خسته مى‌شود، دل هم گاهى خسته مى‌شود؛ براى رفع خستگى آن، حكمت‌ها و دانش‌هاى شگفت آور را بطلبيد.»36


اين حكمت گهربار، بيانگر اين واقعيت است كه ميزان و اندازه پيام‌هاى تربيتى بايد با كشش و ظرفيت مخاطب، نياز و ميل باطنى او سازگار و همسو باشد. اگر رغبت درونى را در نظر نگيريم، به هر ميزان پيام‌هاى اخلاقى و تربيتى، مقدس و ضرورى باشند، چون خارج از ظرفيت و حوصله مخاطب است، نتيجه مناسبى نخواهد داد. امام على(ع)، نقش رغبت و پذيرش درونى را حتى در مقدس‌ترين اعمال يعنى عبادات مورد عنايت قرار داده و مى‌فرمايد: «إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبالاً وَإِدْبَاراً فَاذا أَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَى النَّوافِلِ وَإِذَا أَدْبَر َتْ فَاقْتَصِرُوا بِهَا عَلَى الْفَرائضِ؛ براى قلب‌ها و دل‌ها ميلى است و انزجارى، پس اگر دل تمايل داشت، او را بر انجام مستحبات واداريد و هرگاه اقبالى نداشت، به انجام واجبات اكتفا كنيد.»37


پيامبر اكرم(ص) نيز مراعات ظرفيت‌هاى روحى را در انجام تكاليف لازم دانسته، مي‌فرمايند: «اين دين، محكم و متين است، پس با ملايمت در آن درآييد و عبادت خدا را به بندگان خدا با كراهت تحميل نكنيد تا مانند سوار درمانده‌اى باشيد كه نه مسافت پيموده و نه مركبى به جا گذاشته است.»38 استاد شهيد مطهرى مى‌گويد: «آنچه اسلام از انسان مى‌خواهد ايمان است نه تمكين مطلق، اعم از اينكه ايمان داشته باشد يا نداشته باشد. تمكين مطلق و ايمان با زور به درد نمى‌خورد و پايدار نيست. ايمان زوربردار نيست.»39


بنابراين، رسانه‌ها لازم است پيام‌هاي اخلاقي، فضائل و ارزش‌هاي ديني و انساني را با شگرد و مهارت خاص و به‌صورت غيرمستقيم و پس از حصول اطمينان از آمادگي مخاطب و نيز متناسب با سطح فهم و درك مخاطب و در قالب‌هاي گوناگون رسانه‌اي ارائه نمايند تا در ذهن، وجدان و نفس مخاطب مورد پذيرش واقع شده، و با پذيرش از روي طيب نفس، براي او به‌صورت ملكه درآيد و سرانجام براي او دروني شود.



11. تکرار پيام و تنوع شيوه‌ها


شرط اصلي و اساسي تأثيرگذاري پيام بر مخاطب و تغيير نگرش او، ارسال مكرر پيام و جلب توجه مخاطب، با لحاظ ساير شرايط است. شواهد عملي در الگوهاى يادگيرى در تغيير نگرش نشان مى‌دهد كه براى تأثيرگذارى بيشتر يك پيام، جلب توجه مخاطبان و نيز تكرار آن پيام، ميزان اثربخشى آن را بسيار بالا مى‌برد. از اين رو، در آگهى‌هاى تبليغاتى نيز از اين روش و اصول يادگيرى و تغيير نگرش در مخاطبان به خوبى و فراوانى استفاده مي‌شود. در اين روش، براى هر چه تأثيرگذارى بيشتر يك پيام، از شخصيت‌هاى برجسته، مقبول و مورد اعتماد و كسانى كه به گونه‌اى الگو شناخته مى‌شوند، بهره گرفته مى‌شود. تلاش بر اين است تا با استفاده از مقبوليت و محبوبيت و مورد اعتماد بودن و يا جذابيت پيام، اقدام به متقاعدسازي، تغيير نگرش، اقناع و پذيرش مخاطب نمود.


به نظر مى‌رسد، در اين زمينه توجه به دو نكته مهم است: 1. تكرار پيام، 2. تعدد و يا تنوع شيوه پيام رساني. رسانه‌هاي همگاني در ترويج اخلاق و آموزه‌هاي اخلاقي و نهادينه‌سازي فضائل اخلاقي در رسانه‌ها لازم است با تكرار پيام خاصى در فواصل زمانى مشخص و با بهره‌گيرى از شيوه‌ها و قالب‌هاي گوناگون و به‌صورت كاملاً جاذب و غيرمستقيم به ترويج آموزه‌هاي اخلاقي در اين رسانه نمايند. بايد براى تغيير نگرش، به مدل يادگيرى سه مرحله‌اى توجه ويژه نمود که عبارتند از: توجه، ادراك و پذيرش. براي مثال، مخاطبان در سنين مختلف داراى سطح هوشي و فهم متفاوتي هستند: برخي كه داراي هوش بالايي هستند، ممكن است يك پيام پيچيده را زودتر از افراد داراى هوش كم‌تر درك كنند. با اينكه افراد با هوش، ممكن است كم‌تر مستعد متقاعد شدن و پذيرش و يا تسليم شدن باشند؛ زيرا به استعدادها و توانايى‌هاى خود اطمينان بيشترى دارند. پيام وقتي از غناي لازم برخوردار و داراي محتواي قوي باشد و به وسيله استدلال‌هاي عقلي و منطقي نيز حمايت شود، البته به‌صورت مكرر در رسانه‌اي ترويج شود و به شيوه‌ها و در قالب‌هاي گوناگون فيلم، سريال، گزارش، مستند و... ارائه شود، بهتر مورد پذيرش قرار گرفته، نهادينه خواهد شد. از اين رو، وقتى پيامي ضعيف و يا با استدلال قوى پشتيبانى نشود و يا جاذب نباشد و يا به يك شيوه و يا قالب خاص ارائه شود، افراد كمتري تحت تأثير پيام قرار گرفته، آن را پذيرفته و نگرش خود را تغيير دهند. البته اين گونه نيست كه مخاطب تنها منفعل باشد، بلكه او نيز فعال است. در واقع، مسئله تغيير نگرش مانند ارتباطات، يك فرايند فعال و پويا و دوسويه است. رسانه و منبع پيام و مخاطبان مى‌توانند به طور متقابل در يكديگر تأثير داشته باشند.


طبيعي است كه همواره رسانه‌ها بايد در پي سطح فهم مخاطبان و ميزان مقبوليت برنامه‌هاي خود و نيز نياز سنجي از آنان برآيند و همواره تلاش نمايند تا ميزان رضايت مخاطب را افزايش دهند. تلاش كنند تا در جهت تغيير پيام (تعديل در محتوا و افزايش كميت و كيفيت و غني‌سازي محتواي آن...) گام بردارند. اگر مخاطبان نسبت به يك پيام و يا برنامه‌اي واكنش منفى نشان دهند، رسانه بايد از بيان آن پيام در مقطع زمانى خاص پرهيز كنند و به وقت و شرايط مناسب تري واگذارند. از اين رو، توجه به عنصر زمان ارائه پيام خاص، علاوه بر تكرار و تنوع شيوه و قالب ارائه پيام نيز از جمله شگردهاي نهادينه سازي فضائل و ارزش‌هاي اخلاقي در رسانه‌ها است.



12.توجه به عوامل تاثيرگذار در جذابيت برنامه‌ها


بايد توجه داشت كه در عصر ارتباطات مقوله تبليغ، از ارتباط يك سويه و تلقينى فراتر رفته و به فرايند دو سويه و تعاملى، ميان گيرندگان و فرستندگان پيام تبديل شده است تا جايي که اين مقوله، متأثر از رويكردهاى نوين در پهنه فناورى ارتباطات، روان‌شناسى، جامعه‌شناسى، مردم‌شناسى و... شده است. در واقع تبليغ، به ويژه در عرصه رسانه فرايندى است كه محتوا، روش، ابزار و چيستى و چگونگى آن در تعامل با دو قطب سيال ارسال كننده(پيام رسان) و مخاطب(گيرنده پيام) تعيين مى‌شود. در چنين تعاملى پيچيده و چند جانبه‌اى، دست كم پنج عامل به‌صورت فعال دخالت دارند: چه كسى، چه چيزي را، به چه كسى، از چه طريقى، و در چه موقعيتى ارسال مى‌كند؟


بنابراين، در فرايند تبليغ پيام، توجه به چند عنصر بسيار ضروري است:


1. شخصيت گوينده و پيام‌رسان در تبليغ رسانه‌اي نقش مؤثرى ايفا مى‌كند. اينكه گوينده از چه پايگاه اجتماعي برخوردار مى‌باشد و نشان و خاستگاه اجتماعى او در چه حدّ و اندازه‌اي است، عنصري كليدي و تاثيرگذار در ارسال پيام ديني و اخلاقي در عصر ارتباطات است. در همين زمينه، در آيات قرآن نيز به اين موضوع اشاره شده است. پيامبراني که به سوي قوم خويش مأموريت مي‌يافتند، از کساني بودند که از نظر پايگاه و منزلت اجتماعي و شخصيتي، در جايگاه معتبري بوده و مردمان ايشان را به‌عنوان انسان‌هاي صالح مي‌شناختند. در اعتراضات مخالفان و تکذيب کنندگان دعوت و تبليغ پيام الاهي، هيچگاه به موردي برخورد نمي‌شود که در آنجا به موقعيت اجتماعي پيامبران اعتراضي صورت گرفته باشد. حضرت ابراهيم(ع) از موقعيت و جايگاه مقبول اجتماعي نزد قوم خويش برخوردار بود. همچنين حضرت شعيب(ع) داراي قوم و قبيله با جايگاه و موقعيت برتر در جامعه حضور داشت. حضرت هود(ع) و صالح(ع) نيز چنين بودند. حتي در برابر فرعون، کسي مأموريت مي‌يابد که از موقعيت و منزلت اجتماعي مناسبي برخوردار است و با آداب و رسوم دربار عصر خويش آشنايي دارد. در داستان حضرت موسي(ع) به سوي فرعون، به اين مسئله از دو جنبه توجه شده است: آن حضرت با روحيات مخاطب آشنايي داشته و ادبيات و فرهنگ ايشان را خوب مي‌شناخت. پبامبران با رعايت و شناخت استعدادها و قابليت‌هاي مخاطبان خويش، پيام الاهي را ابلاغ مي‌کردند(نجم:29 و30). ايشان با عنايت به مخاطب‌شناسي، از روش‌هاي مختلف بياني سود مي‌جستند(نحل:125).


در باب پيام‌رسان براي اقناع مخاطب و جاذبيت پيام، اين نکته انتظار مي‌رود كه فرستنده پيام در رسانه، خود پايبند پيام خويش باشد و به ارزش‌هاي اخلاقي و ديني در زندگي خود جامه عمل بپوشاند.(فصلت: 33). بنابراين، شخصيت پيام‌رسان، ميزان اعتقاد و پايبندي او به پيامي که مي‌فرستد، و چگونگي عملکرد اصحاب رسانه‌ها نسبت به پيام خود و ساير ويژگي‌هاي آنان، در جاذب بودن و تاثير پيام نقش برجسته‌اي ايفا مي‌کند. از منظر قران كريم، پيام رسان، اعم از افراد حقيقي همچون مبلغان ديني و يا افراد حقوقي و سازمان‌ها و متوليان فرهنگ و رسانه‌هاي جمعي مي‌بايست داراي ويژگي‌ها و صفاتي چون آگاهي و علم(توبه:122؛ اعراف:62؛ مريم:43؛يوسف:108)، اخلاص(انعام:90؛ يونس: 72)، راستي و تعهد(آل عمران:187؛ ص: 86)، صبر و استمرار(يس:14؛ هود:12)، شجاعت (احزاب:39)، فصاحت(قصص:34)، ادب (مريم:42)، خوش خلقي(آل عمران: 159)، خيرخواهي (اعراف:62 و 68 و 79 و 93) و... باشند؛ زيرا تبليغ دين و اخلاق داراي عرصه گسترده‌اي است که شامل رفتار، كردار، گفتار، و نوشتار ا ست. از اين رو، هر فرد و يا نهاد و يا سازماني که مبلغ دين، بويژه آموزه‌هاي اخلاقي است، پيش از هر چيزي خود بايد به متن و محتواي پيام، باور داشته باشد و بدان متخلق باشد(احزاب:39؛ هود:56 و57).


2. دومين عنصر در تأثيرگذاري پيام، «مخاطب» است. بدين معنا كه گروه هدف از نظر سن، جنس، قشر و طبقه اجتماعى و فرهنگى چه كسانى هستند و گيرنده و شنونده پيام از چه قشر و تيپ افرادي هستند؟ به عبارت ديگر، موقعيت پيام رسان و مخاطب چگونه است؟ زيرا وضعيت روحى و روانى و شرايط عاطفى و احساسى مخاطب و فضاى ذهني و محيطي هر دو طرف تبليغ و ارسال و دريافت پيام، تأثير ژرفي در انتقال موثر پيام دارد.


پيامبران الاهي با توجه به همين عنصر، در تبليغ پيام الاهي از شيوه‌ها و روش‌هاي گوناگوني چون قصه، تمثيل، موعظه، پند، برهان و منطق استفاده مي‌کردند. امروزه نوجوانان بيش‌تر در پي شناخت از راه تمثيل هستند و گروه‌هاي سني تحصيل کرده، بيش‌تر پيام‌هاي منطقي و عقلاني را مورد توجه قرار مي‌دهند. از اين رو، قرآن كريم با توجه به کارکردهاي چندگانه، از پيامبران الاهي مي‌خواهد که با توجه به شرايط سني و استعداد و قابليت‌هاي مخاطبان و گيرندگان پيام، از روش‌هاي مختلفي چون برهان، جدل و موعظه و مانند آن در انتقال پيام ديني بهره گيرند(نحل: 125؛ نجم:29 و30).


3. محتوا، چيستي و ماهيت پيام و نيز جذابيت آن، از عناصر كليدي جلب مخاطب است. پيام مي‌بايست از نظر محتوا به گونه‌اي باشد که به نيازهاي مخاطبان چون نيازهاي شناختي و يا نگرشي ايشان پاسخ دهد و از نظر مخاطب داراي ارزش باشد. قرآن در اين باره با پرسشي مقايسه‌اي مي‌کوشد تا به ارزش محتواي پيام اشاره کند. از اين رو، از مخاطبان خود مي‌پرسد آيا کسي که به چيزهاي پسنديده و نيکو دعوت مي‌کند و کارهاي خوب را تشويق مي‌کند، از نظر مخاطبان بهتر از کساني نيستند که چنين دعوتي را ندارند و پيام‌ها و دعوت‌هايشان حاوي چنين مطالبي نيست(فصلت: 33)؟ در حقيقت، قرآن به ارزش و محتواي پيام‌هايي که به سوي مخاطبان فرستاده مي‌شود توجه داده، به پيام‌هايي اهتمام مي‌ورزد که از ويژگي‌هايي چون دعوت به نيكي، بينش، نگرش و خوبي برخوردار باشد.


4. توجه به روش‌هاى پيام رسانى نيز به‌عنوان عامل اصلى و تأثيرگذار در جاذبيت پيام و درك آن نقش مهمى ايفا مى‌كند؛ زيرا روش بيان و تبليغ هر پيامى با پيام ديگر و نيز براي پيام واحد هر مخاطبي نسبت به مخاطب ديگر تفاوت دارد. از اين رو، توجه به ابزار انتقال پيام در رسانه مورد نظر، رهيافت‌هاى درونى و بيرونى و نيز روش‌هاى پيام‌رسانى از جهت روش مستقيم و غيرمستقيم بودن، از ديگر عناصر و مؤلفه‌هاى جاذبيت و تأثيرگذاري پيام ديني است. روش‌هايي چون سخنوري و گفتارهاي همراه با نرمي، سلاست، رواني و روشني(نساء:63؛ طه:27 و 28 و44؛ نحل:35)، شعر و نظم (شعراء:224 و227)، تاکيد بر مشترکات(آل عمران:64؛ عنکبوت: 46)، برخورد محبت آميز(طه: 43 و 44) و بشارت و اميدواري به پيامدهاي خوش(انعام:54)، همزباني با مخاطبان(ابراهيم:4)، تهييج عواطف و احساسات(بقره:54؛ مائده:20 و21)، ساده گويي(مريم:97 ؛ دخان: 58) از ديگر عوامل تاثيرگذار در متقاعدسازي مخاطبان پيام است که در قرآن به آنها اشاره شده است. همچنين بهره‌گيري از ابزارها و فناوري روز مانند مناديان و جارچيان در گذشته و ماهواره و اينترنت و پيامک در عصر حاضر(اعراف:111 و 112؛ شعراء: 36 و 37) و نامه‌ها در اشکال گوناگون آن (نمل:28 و31)، از جمله ابزارهايي است که قرآن كريم بر آن تأکيد دارد.


البته اين به معناي انحصار ابزارهاي اطلاع رساني و ابلاغ پيام به اين موارد خاص نيست؛ زيرا مواردي که قرآن بيان مي‌کند، با توجه به امکانات و ابزارهاي شناخته شده در عصر نزول و به‌عنوان نمونه بوده است. به عبارت ديگر، هر يك از مؤلفه‌هاى فوق در جاذبيت بخشي به پيام اخلاقي و يا ديني را مى‌توان بر حسب ساختار عناصر فعاليت‌هاى ارسال و دريافت پيام براي مخاطبان بدين‌گونه بيان كرد: 1. مخاطب‌شناسى؛ 2. نيازشناسى؛ 3. روش‌شناسى؛ 4. موقعيت‌شناسى؛ 5. زبان‌شناسى؛ 6. زمان‌شناسى؛ 7. پيامدشناسى؛


علاوه بر موارد فوق، از منظر دين و در زبان قرآن كريم، در جاذب بودن برنامه‌ها،‌ توجه به محورهاي زير ضروري است:



1. بى پيرايگي و روشني پيام


قرآن كريم سبك، روش و متد تبليغ را خود مستقيماً، و يا از زبان پيامبران بيان كرده است و راجع به سبك و روش تبليغ، واژه «البلاغ المبين»(عنكبوت:۱۸۹) را به كار برده است؛ يعنى ابلاغ و تبليغ واضح، روشن و آشكار. مقصود از آن، مطلوب بودن، سادگى، و بى‌پيرايگى پيام است، به طورى كه مخاطب در كمال سهولت و سادگى آن را بفهمد و درك كند در لفافه، مغلق و پيچيده بودن، شيوه تبليغ قرآن و پيامبران نيست. بايد بى پرده سخن گفت، و با مردم رو راست بود.



2.نصح و خلوص


قرآن مي‌فرمايد: پيام بايد خالص، ‌ناب و بدون غش باشد: «أُبَلِّغُكُمْ رِسالاتِ رَبِّي وَ أَنَا لَكُمْ ناصِحٌ أَمِينٌ (انعام:68). نصح و ناصح بودن يعني از روي خيرخواهي و خلوص باشد. «دعوا الله مخلصين له الدين لئن انجيناه من هذه لنكونن من الشاكرين؛ در آن حال خدا را پاكدلانه مي‌خوانند كه اگر ما را از اين ورطه برهاني، قطعاً از سپاسگزاران خواهيم شد»(يونس:22). ناصح واقعى كسى است كه خلوص كامل داشته باشد. توبه نصوح؛ يعنى توبه خالص. رسانه‌ها در بيان پبام و ارسال پيام‌هاي خود، بوسيله دروني‌سازي اخلاق بايد ناصح، خالص و بدون غش باشد و هدف آن خيرخواهى و برخاسته از سوز دل باشد.



3. فروتني


از ديگر عوامل تأثيرگذار بر جاذب بودن پيام در رسانه، در سبك قرآني و ديني، تواضع و فروتنى است. فرد و يا رسانه‌اي كه مى‌خواهد هدايتگر مردم باشد، بايد در مقابل مردم، در نهايت فروتني باشد؛ يعنى پر مدعايى نكند، اظهار انانيت و منيت نكند، مردم را تحقير نكند، بلكه بايد در نهايت خضوع و فروتنى باشد(عراف: ۶۳). پيامبر در اوج تواضع و فروتني مي‌فرمايد: «قل انما انا بشر مثلكم؛ بگو به مردم، من هم بشرى مثل شما هستم،»(كهف:۱۱۰). مردمي بودن، احترام به مردم، احترام به ارزش‌هاي آنان، رمز و راز موفقيت هر رسانه‌اي در دروني‌سازي ارزش‌هاي اخلاقي است.



4. رفق و نرمش


رفق، مدارا و نرمش، يعنى پرهيز از خشونت در ارسال و بيان پيام است. خداوند موسى و هارون را براى دعوت فردى مثل فرعون فرستاد كه ادعاي خدايي داشت، با اين وجود مي‌فرمايد:« فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشى (طه:‌44) با اين فرد متكبر به تمام معنا، با نرمى سخن بگوييد باشد كه متذكر بشود و از خداى خودش بترسد. قرآن كريم درباره پيامبر اكرم(ص)مى‌فرمايد: «فبما رحمة من الله لنت لهم ولوكنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولك...؛ پس به [بركت] رحمت الاهي با آنان نرمخو [و پرمهر] شدي و اگر تندخو و سخت‌دل بودي، قطعاً از پيرامون تو پراكنده مي‏شدند(آل عمران:۱۵۹).



5.تبشير و انذار


يكي از روش‌هاي تربيت ديني كه از نهج البلاغه استفاده مي‌شود، روش انذار و تبشير است. اين روش همواره توسط پيامبران الهي اعمال مي‌شده است. چنان كه از آنها در قرآن به‌عنوان مبشّر و منذر ياد شده است. حضرت عليu يكي از روش‌هاي پيامبر گرامي اسلام براي تربيت مردم را انذار و تبشير مي‌دانند: «همانا خداوند محمد… را نشانه‌اي قرار داد براي قيامت و مژده دهنده به بهشت و ترساننده از عقوبت.»40 همچنين مي‌فرمايند: «محمد… امين وحي اوست و خاتم فرستادگانش، مژده دهنده به رحمت او و ترساننده از كيفر او.»41


انذار و تبشير(خوف و رجاء) نقش مهمي در فراهم كردن زمينة تربيت اخلاقي و ديني مخاطب و متربي دارد. امام عليu: مي‌فرمايند: «از خدا در آن چه اعلام خطر كرده است بر حذر باشيد! از خدا آن گونه بترسيد كه نيازي به عذرخواهي نداشته باشيد.»42 باز مي‌فرمايند: «براي رسيدن به بهشت جاويدان رفتاري متناسب با آن انجام دهيد.»43 يعني اگر آن گونه كه خداوند امر فرموده رفتار كنيد، به بهشت خواهيد رسيد و نعمت‌هاي بهشتي در انتظار شماست.


بنابراين، شيوه تشويق و بشارت و نيز تنبيه و ترساندن و متنبه كردن، شيوه پسنديده تربيت ديني و اخلاقي است كه بايد رسانه‌هاي ارتباط جمعي با تأسي به آن نسبت به نهادينه‌سازي اخلاق در رسانه، گام مؤثري بردارد.


قرآن كريم درباره پيامبر اكرم(ص) فرمود: «يا ايها النبى انا ارسلناك شاهدا‌ و مبشراً و نذيراً* و داعياً الى الله باذنه و سراجاً منيراً؛ اى پيامبر! ما تو را فرستاديم مبشر و نويد دهنده، و منذر و اعلام خطر كننده، و دعوت كننده به سوى خدا به اذن او، و چراغى نورانى(احزاب:۴۵ و۴۶). «تبشير» مژده دادن واز مقوله تشويق است. بايد تلاش شود همواره علاوه بر تشويق و تبشير، از روش انذار نيز بهره گرفت تا ارزش‌هاي اخلاقي و ديني بهتر در نفوس افراد جاي گرفته، دروني شوند.



6.استفاده از روش غيرمستقيم


در ارائه پيام‌هاي اخلاقي و ديني در رسانه‌ها، كه نقش هدايت گري، ‌تربيتي و انسان سازي دارد، كاراترين روش، بهره گيري از روش تربيتي غيرمستيقم است كه روشي تاثيرگذار و مؤثر است.



7. تلقين و القا


اصل پذيرش يك رفتار و يا عمل و يا انديشه، مبتني بر تغيير نگرش فرد و مخاطب است. طبق اين اصل، هرگاه بخواهيم تغيير و تحولي در باطن کسي پديد آوريم، بايد امکان تغيير نگرش او را فراهم آوريم. به‌عبارت ديگر، اگر در نگرش فرد و مخاطب تحولاتي پديد آيد، احساسات، افکار و تصميم‌گيري‌هاي مطلوبي در درون او ايجاد خواهد شد. از روش‌هايي که ناظر به اين اصل است، روش تلقين به نفس است. تلقين به‌صورت قولي، که از طريق به زبان آوردن قولي معين و فعلي که با آشکار ساختن عملي، تأثير در درون فرد به وجود مي‌آورد.44 هرگاه دو گونه تلقين قولي و فعلي با هم آميزند، تأثيري دوچندان به بار مي‌آورند. با تلقين، هيجانات و نگرش‌ها جذب مي‌شوند. «تلقين در اخلاق، مي‌تواند جذب عادات خوب شخصي و رسوم جامعه را تسهيل کند و غالباً ابزار نيرومندي در تقويت وجدان است.»45 برجسته سازي فضائل اخلاقي در رسانه از طريق القا و تلقين، نمونه بارز اين به‌هم‌آميختگي است. بازيگر در سريال تلويزيوني و يا كارشناس در گفتگوي علمي و يا هنرپيشنه در برنامه كودك و يا مجري در برنامه راديويي، سخنان زيباي اخلاقي بر زبان مي‌راند و حرکات معيني انجام مي‌دهد که هريک، با حالات باطني ويژه‌اي تناسب دارد و مخاطب را مجذب پذيرش فضائل اخلاقي خاصي مي‌كند. در رسانه از طريق نشان دادن اين تلقين قولي و فعلي و به روش مستقيم، زيبايي‌ها و بركات فضائل اخلاقي به نمايش گذاشته مي‌شود و تأثير ويژة خود را القا مي‌کند.



8.آراستن ظاهر و تزيين کلام


اصل ديگري که در تربيت اسلامي و دروني‌سازي ارزش‌هاي اخلاقي به آن پرداخته شده، اصل آراستگي است. اين اصل بيانگر آن است که در فرايند دروني‌سازي ارزش‌ها، آنچه عرضه مي‌شود بايد به‌خوبي آراسته شود تا رغبت‌ها برانگيخته شود.46 روش‌هايي که از طريق آنها آراستگي تأمين مي‌شود عبارتند از: روش آرستن ظاهر و روش‌ تزيين کلام. طبيعي است كه در رسانه،‌ غالباً از شيوه نخست بايد بهره گرفته شود.


در برقراري ارتباط با مخاطب، بايد به آراستگي ظاهر پرداخت تا با زيبايي آشکار، زمينه براي آراستگي باطني فراهم شود. زيبايي‌خواهي يکي از خواسته‌هاي فطري انسان است که در مراحل گوناگون رشد کودکي، نوجواني و جواني، به ‌منزلة عاملي مؤثر در جلب و جذب افراد دخالت مي‌کند. مي‌توان از توجه دادن به زيبايي‌هاي مادي به‌مثابة زمينه‌اي براي گرايش به زيبايي معنوي استفاده کرد. در روش‌ تزيين کلام، با استفاده از کلام زيبا و جذاب، به‌خصوص در پرداختن به اشعار حماسي و واژگان و کلام همراه با مضامين ديني، اخلاقي و تربيتي در مورد فضائل اخلاقي مي‌توان براي تهييج احساسات مثبت اخلاقي در جهت يادگيري و توجه به فضائل ديني و اخلاقي بهره برد.



نتيجه‌گيري


بر اساس آنچه گذشت، اين پژوهش با هدف تبيين راهكارهاي نهادينه‌سازي اخلاق در رسانه تدوين شده است. هر نظام سياسي براي تحقق اهداف، آرمان‌ها، و ارزش‌هاي مورد نظر خويش، نيازمند ابزارها و سازوكارهاي لازم در اين زمينه است. در عصر انفجار اطلاعات و ارتباطات، رسانه‌ها مهمترين، پرنفوذترين،‌ ماندگارترين و به نوعي كم هزينه‌ترين ابزارها در اين عرصه مي‌باشند. امروزه رسانه‌ها مي‌توانند نقش بي‌بديلي در نهادينه‌سازي ارزش‌ها در جامعه ايفا نمايند. راهكارهاي نهادينه‌سازي ارزش‌ها در رسانه عبارتند از:


1. رسانه‌اي در تحقق اهداف و برنامه‌هاي مورد نظر موفق خواهد بود كه «مخاطب‌شناس» خوبي باشد؛ انتظارات و نيازهاي مخاطبان را با چاشني «زمان‌شناسي» رصد كرده، متناسب با سطح فهم مخاطبان،‌ پاسخگوي نيازها و خواست‌هاي آنان باشد.


2. رمز و راز موفقيت هر رسانه‌اي ارتباط با مخاطب و دادن نقش بي‌بديل به مخاطب و به اصطلاح «دوسويه و تعاملي بودن برنامه‌ها» است. از اين طريق رسانه مي‌تواند با «نفوذ و مقبوليت اجتماعي»، ارزش‌هاي مورد نظر را در جامعه ترويج نمايد.


3. ابتناي برنامه‌ها بر فطرت خداداي بشر و «فطرت مداري» بودن برنامه‌هاي رسانه‌ها، كه همزمان بر «هشداردهي» و «بيدارسازي» جان‌هاي خفته، و نيز «پيراسته‌سازي و آراسته سازي» آن تاكيد دارد، از ديگر راهكارهاي توفق رسانه‌ها در يك نظام ديني براي ترويج ارزش‌هاي ديني است.


4. همچنين رسانه‌اي كه بر «مسئله‌محوري و ايجاد روحيه پرسش‌گري»، تاكيد دارد و در تلاش است تا با «بستر‌سازي»، مخاطبان را براي پذيرش برنامه‌ها و ارزش‌هاي مورد نظر «آماده سازد»، رسانه‌اي موفق خواهد بود.


5. بالاخره اينكه، رسانه‌اي كه با «تکرار پيام و تنوع شيوه‌ها»، و با توجه به «عوامل تاثيرگذار در جذابيت برنامه‌ها»،‌اقدام به «الگودهي، اسوه‌سازي و الگوسازي» مي‌كند، براحتي قادر خواهد بود، ارزش‌هاي مورد نظر را در جامعه ديني ترويج نموده، الگوهاي مورد نظر را از طريق جذابيت برنامه‌ها در قالب روش الگويي برجسته سازد.




پي‌نوشت‌ها:


1. برخي برنامه‌هاي توليدي رسانه‌ها، بويژه سيماي ج.ا.ا.، به دليل داشتن موضوع جذاب و به روز و مخاطب پسند، از جمله پرداختن به حوادث تاريخي، بويژه تاريخ صدر اسلام و يا تاريخ معاصر، در قالب مجموعه‌ها و فيلم‌هاي سينمايي، مخاطبان زيادي را به خود جلب نموده و موفقيت‌هاي زيادي داشته است. از جمله سريال‌ها نظير مجموعه «سريال امام علي(ع)»، «تنهاترين سردار»، «مختارنامه»، «ولايت عشق»، «مريم مقدس».


2. مسعود جان بزرگي، شيوه‌هاي درمان اضطراب و تنيدگي(استرس)، ص253-255


3. عبدالرحيم موگهي، تبليغ و مبلغ در آثار شهيد مطهري، ص 108


4. موسى خسروى‏، مواعظ امامان(ع)، ص 23


5.. مرتضى مطهرى، ده گفتار، ص 185.


6. محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 78، ص 173.


7. عباسعلي شاملي، تبلور وحي در نظام آموزشي و پرورشي پيامبران، ص 12


8. ارونسون اليوت، روان شناسى اجتماعى، ترجمه حسين شكركن، ص32ـ43


9. عبدالحسين نيك‌گهر، مبانى جامعه شناسى، ص 288.


10. عين‌الله خادمى، بررسي عوامل مؤثر بر دروني‌کردن ارزش‌هاي اسلامي در دانش آموزان از...، ص50 ـ 55.


11. محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج75، ص137


12. نهج البلاغه، خطبه 89.


13. محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 5، ص 196.


14. همان، ج 75، ص 283


15. ژان ژاك روسو، اميل، يا، آموزش و پرورش، ترجمه غلامحسين زيرك زاده، ص 204.


16. محمد باقر مجلسي، بحارالانوار،ج70، ص372


17. نهج البلاغه، فيض الاسلام، خطبه1


18. محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج3، ص 281


19. محمد بن يعقوب كليني، اصول الكافي، ج2، ص‌ 13


20. همان، ص 23


21. محمد تفي مصباح يزدي، اخلاق در قرآن، ص46-48


22. مصطفي عباسي مقدم، نقس اسوه ها در تبليغ، ص23


23 . نهج البلاغه، فيض الاسلام، خطبه234


24. همان، خطبه 96


25. نهج البلاغه، خطبه 160، ش 14 و23


26. نهج البلاغه، ترجمه سيدجعفر شهيدي، ص 371


27. ابن ابي‌الحديد معتزلي، شرح نهج البلاغه، ج 18، ص 221


28. همان


29. نهج البلاغه، ج 4، ص 256.


30. عباس قمي، سفينة البحار و مدينه الحكم و الاثار، ج2، ص278


31. محمد بن يعقوب كليني، اصول الكافي، ج1، ص44


32. مرتضى مطهرى، ده گفتار، ص185


33. نهج البلاغه، شرح ابن ابى الحديد، ج20، قصار102


34 . عبدالعظيم كريمى، تربيت چه چيز نيست؟(چگونه تربيت نكنيم)، ص 137


35. نهج البلاغه، فيض الاسلام، قصار184


36. همان، قصار188


37. همان، قصار304


38. محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج71، ص212


39. مرتضى مطهرى، پيرامون جمهورى اسلامى، ص118ـ119


40. همان،خطبه 160، ش 34.


41. همان، خطبه 173، ش 1


42. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، ص 69


43. نهج البلاغه، خطبه 132، ش 7.


44. خسرو باقري، نگاهي دوباره به تربيت اسلامي، ص 123


45.C.f. Bull، S. Norman، Moral Education، London، Rout ledge and kegan Paull، 1973


46. خسرو باقري، همان.





منابع


نهج البلاغه، ترجمه سيدجعفر شهيدي، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب، ١٣٦٩


ـــــ ، ترجمه محمد دشتى‏، قم،‌ مشهور، 1379


ـــــ ، شرح ابن ابى الحديد، ج20، قصار102


ـــــ ، عبدالحميد آيتي، تهران، بنياد نهج البلاغه، 1376


ابن ابي‌الحديد معتزلي، شرح نهج البلاغه، ج 18، ص 221


ارونسون اليوت، روان شناسى اجتماعى، ترجمه حسين شكركن، ص32ـ43


باقري، خسرو، نگاهي دوباره به تربيت اسلامي، تهران، بي‌نا، 1385.


خادمي،‌ عين الله، بررسي عوامل مؤثر بر دروني‌کردن ارزش‌هاي اسلامي در دانش آموزان از ديدگاه مربيان تربيتي ناحيه‎۲ آموزش و پرورش قم در سال تحصيلي ۷۹-‎۱۳۷۸، قم، اداره كل آموزش و پرورش،‌1379


خسروى‏، موسى، مواعظ امامان(ع)، (ترجمه جلد هفدهم بحارالانوار)، تهران، اسلاميه‏، 1364.


روسو، ژان ژاك، اميل، يا، آموزش و پرورش، ترجمه غلامحسين زيرك زاده، تهران، چهر، 1360.


شاملي، عباسعلي، «تبلور وحي در نظام آموزشي و پرورشي پيامبران»، ارائه شده در همايش تربيت ديني، دانشگاه علامه طباطبايي، اسفند ماه 1385


عباسي‌مقدم، مصطفي، نقس اسوه‌ها در تبليغ، قم، سازمان تبليغات اسلامي، 1371.


قمي، عباس، سفينة البحار و مدينه الحكم و الاثار، تهران، كتابخانه سنايي، 1362.


کليني، محمدبن يعقوب، اصول کافي، جواد مصطفوي، تهران، علميه الاسلاميه، 1363


كريمى، عبدالعظيم، تربيت چه چيز نيست؟(چگونه تربيت نكنيم؟)، تهران،‌ تربيت، 1376


مجلسي، محمدباقر، بحار الانوار،ج 3، ج5، ج 7،ج 32، ج 66، ج71 و ج 75،‌ تهران، دارالکتب الاسلامية، 1362


مسعود جان بزرگي، شيوه‌هاي درمان اضطراب و تنيدگي(استرس)، ص253ـ255.


مصباح‌يزدي، محمدتقي، اخلاق در قرآن، نگارش محمدحسين اسکندري، ج1، قم، انتشارات اسلامي، 1376


مطهري، مرتضي، پيرامون جمهورى اسلامى،‌ تهران، صدرا، 1379.


ـــــ ، ده گفتار، تهران، راه امام، 1298ق.


موگهي، عبدالرحيم، تبليغ و مبلغ در آثار شهيد مطهري، قم، بوستان كتاب، 1381


نيك گهر، عبدالحسين، مبانى جامعه شناسي، تهران، نشر رايزل، 1369


C.f. Bull، S. Norman، Moral Education، London، Rout ledge and kegan Paull، 1973