این کتاب دارای 9 فصل بوده و بندگی یا خودبسندگی، یقین یا تردید، خلأ معنوی، انحطاط اخلاقی، تبعیض های ناروا، نگاه اسلام به مسئله جنسیت، آزادی، حقوق و قانون، نظام سیاسی و اجرای قانون، جهانی سازی، تهاجم فرهنگی و بحران هویت از جمله فصل های این کتاب است.
شوق خودبسندگی، انسان به خود وانهاده، سردرگمی میان نیاز و بی نیازی، توانایی شگرف، میوه ممنوعه، خودفریفتگی علمی، محدودیت ها و مکمل ها، معنای معنویت، عذابی به نام زندگی بی معنا، اخلاق و بداخلاقی، سرچشمه حقوق، قانون گذاری الهی، وظایف حکومت اسلامی، بحران هویت فردی و اجتماعی و قشرهای هدف در تهاجم فرهنگی از موضوعات زیرمجموعه فصل های اصلی این کتاب است.
در این کتاب در پاسخ به سؤال آیا اخلاق نسبی است، آمده است: کسانی که ارزش های اخلاقی را نسبی فرض می کنند معمولا دو دسته از مسائل را شاهدی بر درستی دیدگاه خود می پندارند: دسته اول آداب و رسوم اجتماعی است که در جوامع مختلف متفاوت بوده و ممکن است در یک جامعه نیز در طول زمان دچار تحول شوند و دسته دوم از مسائلی است که دستاویز نسبی گرایان اخلاقی شده است، دگرگونی ارزش یک عمل در شرایط مختلف است.
---
همچنانکه اشتهای کاذب و بی اشتهایی کاذب نشانه بیماری در بدن ماست، سیری و بی اشتهایی کاذب نسبت آگاهی و معرفت نیز اشکال در دستگاه شناخت و امیال ما را نشان می دهد. بشر امروز با سحر تکنولوژی و رسانه از هر گونه شناختی بیرون از محاسبات حسی و تجربی احساس بی نیازی می کند. و عالم نویی که به نام فضای مجازی و ارتباطات می شناسیم خود را به دروغ، پاسخگوی همه سوالات ما وانمود کرده است. هرچه دسترسی به اطلاعات و گزاره ها و اخبار سرعت گرفته و آسان شده است، به همان میزان «آرامش» از دسترس انسان امروزی چنان دور افتاده که کالایی دست نایافتنی است.
شکاکیت، بی معنایی، بی هویتی ، ناامیدی، پوچی فراگیر عادی انگاشته، دردهای بی درمان مردمان دنیای مدرن است. حتی مسلمانان نیز به میزانی که از معارف اسلامی اصیل فاصله گرفته اند، در این گرداب ناامیدی و بی معنایی گرفتار شده اند.
اگر قدری بر بی اشتهایی تحمیل شده بر خودمان، غلبه کنیم، و با «نظام اندیشه اسلامی در مصاف با چالشهای معاصر» همراه شویم، شاید پاسخی برای صدها چرای بی جواب مانده مان بیابیم.
مباحث کتاب حاضر که در سال1383در شکل سلسله سخنرانی هایی ارائه شده، و بعدها نگارش یافته است در پی پاسخگویی به برخی از این سؤالات است.