در تاریخ اسلام، واژه های امیرالمؤمنین و مَلِک درباره بسیاری از حاکمان کاربرد یافته است؛ البته در ورای کاربردهای این دو واژه، دو فرهنگ رویارو نهفته است.
واژة امیرالمؤمنین، دارای صبغه و الزامات دینی، و در اصل مختص مولا علی(ع) بود. او خود با پای بندی به الزامات آن فرمود: «... آیا به همین رضایت دهم که مرا امیرالمؤمنین خوانند، و در تلخی های روزگار با مردم شریک نباشم و در سختی های زندگی الگوی آنان (جلودارشان) نشوم؟»
اما واژه مَلِک، در صدر اسلام، به شدت انکار شد و حتی کسی چون معاویه، که رفتارش کاملاً ملوکانه بود، در مواردی خطاب شدن با عنوان ملک را برنتافت. با این حال، درپی نفوذ فرهنگ دنیامحور میان مسلمانان، واژة ملک نیز دربارة فرمانروایان، بی دغدغه کاربرد یافت. بدین سان، مسلمانان پذیرای فرمانروایانی شدند که از یک سو، ملک خوانده می شدند و ملوکانه فرمان می راندند، و از سوی دیگر، در تظاهر به دین داری، خویشتن را امیرالمؤمنین می نامیدند... .