گری. سی. هرد در این کتاب روابط و مناسبات گوناگون میان تجربه عرفانی و اخلاقی را بررسی می کند. او از این مدعای اساسی که "یک فرد نه تنها از راه امر عرفانی ، بلکه از راه امر اخلاقی نیز می تواند ذات الاهی را درک کند"، جانبداری می کند. وی می پذیرد که اصطلاحات کلیدی اش ممکن است معنای گوناگون داشته باشد و به تناسب اهدافش، تجربه عرفانی را به طور عمده تجربه ای می داند که "در آن، خدا مستقیم درک می شود؛ به گونه ای که مواجهه ای بی واسطه با ذات الهی رخ می نماید" و این اندیشه را مطرح می کند که این نوع تجربه، تحت سیطره "محبت خالصانه" [که از سوی خداست]، قرار دارد. [وی] در فصل پایانی اذعان می کند که امر عرفانی و اخلاقی می توانند مستقل از یک دیگر پدید آیند و رشد و پرورش یابند؛ اما به تفصیل نشان می دهد تا زمانی که امر عرفانی و اخلاقی در روابط و مناسباتشان مکمل یک دیگر نباشند انسان ناقص خواهد بود....".